تالش شناسی

بایگانی

با سلام و تحیت و با احترام به همه ی آیین های کهن ملی باستانی ، دینی مذهبی و بومی محلی ( فرهنگ مردم ) این سرزمین سرافراز و باستانی ( ایران اسلامی ) ، همه ی زندگی و عمر گرانبهایتان،  چون یلدا طولانی باد.


                                                       شب یلدای ایرانیان مبارک.
خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی
24 June 15 ، 09:59

داستان حماسی ، لدوله ، یا ؛ لدوبه ، یا ، ممود به ، قوم تالش


« لدوله » ، داستانی حماسی از گذشته های دور

                                                     

                                                 تقی اسکندری تاسکوه

                                           پژوهشگر، نویسنده و مستندساز

« توضیح شریف: مجموعه حماسی لدوله یکی از داستان های ماندگار فرهنگ تالش است که در نقل و روایت آن بعضاً پارادوکس و یا اشتباه رخ می دهد و در گذشته و در مقاطع مختلف شرح این واقعه حماسی از سوی صاحب نظران و پژوهشگران محلی به طرق مختلف بیان شده است. برای نمونه اینکه افراد گاهی لدو را خواهر ممود معرفی نموده اند، در حالیکه لدو با ممود دو برادر بودند و گاهی هم مقالاتی لدو را سگ آن واقعه عنوان نموده اند. اما با توجه به پژوهشهای صورت گرفته و منابع قابل استناد ، بسیاری از روایت ها و تعابیر از این موضوع دارای اشکالاتی است، لذا در جهت شفاف سازی موضوع در ذیل ، مقاله ای به کوشش تقی اسکندری تاسکوه تعریف می گردد، که در آن پژوهش و مطالعه ی ارزنده ای پیرامون این موضوع صورت گرفته است.

                                               

 امیدواریم این نوشتار دریچه ای برای نقد و گفت و گو  درباره ی فرهنگ و تاریخ و ارزش های فرهنگی ، اسطوره ای و حماسی قوم تالش باشد تا در جهت اشاعه و بالندگی فرهنگ تالش گام ارزشمند و شایسته ای برداشته شود و مبنای پژوهش های تاریخی و فرهنگی به اظهار نظر و نگارش در باب مسائل فرهنگی تالش بر اساس پژوهش علمی ، درایت و ذکاوت ، تحقیق و بررسی و دانایی محوری باشد. در خاتمه با تشکر از تمامی کسانی که به دست اندرکاران این  نشریه منت گذاشته و برایمان مطلب ارسال می کنند ، شما را به خواندن مقاله ی ذیل دعوت می کنیم ».

با توجه به اینکه مورخین به قدمت زیستی تاریخی قوم کهن تالش اتفاق نظر دارند و پیدایش این قوم را به چندین هزار سال قبل از میلاد حضرت مسیح ( ع ) نسبت می دهند ، نگارنده نیز براین عقیده است هرقومی بعد از پیدایش به طور رسمی در جستجوی فراهم نمودن امکانات و برطرف کردن نیازهای اولیه ی زندگی از قبیل: خوراک ، پوشاک ، سرگرمی ها و غیره می باشد که  پیدایش موسیقی و ساز آنرا نیز شامل می شود. در نتیجه کسانی که بدون ارائه سند و مدرک ، داستان حماسی لدوله قوم تالش را به دوران مغول و یکی از سازهای موسیقی آن را به چوگور که یک سازموسیقی بسیار دلنشین آذری است نسبت می دهند باید به آنها پاسخ داد،که اینگونه نیست . زیرا برای واقعه حماسی لدوله قوم تالش به هیچ وجه نمی توان زمان و مکانی تعیین نمود امروزه ملودی ها و آهنگ غم انگیز این داستان حماسی که با ساز نی هفتبند تالش ( تالشه له له ) به عنوان تنها ساز موسیقی  کهن قوم تالش، از ادوار گذشته و از عهد باستان تا به امروز بوده است نواخته می شود، به عنوان سرود ملی این قوم نیزمحسوب می گردد. ملودی های این داستان که از هزاران سال پیش سینه به سینه به نسل حاضر سپرده شده است علیرغم فقدان سند و مدرک در خصوص داستان حماسی لدوله  اما به دلیل ارزش فرهنگی و اهمیت موضوع ملودی های آهنگین آن همچنان  در حافظه ی تک تک  مردمان  قوم تالش نقش آفرینی می کند.

                                                        

لازم به ذکر است که تنها ساز موسیقی کهن قوم تالش نی هفتبند ( تالش له له ) و نام این داستان نیز لدوله می باشد . زیرا در واقعه ی حماسی تاریخی لدوله آن دختر که خواهر لدو وممود می باشد با نواختن نی هفتبند تالش یا تالشه له له برادران خود را از سرقت و غارت مال و اموالشان باخبر می کند.

توضیح اینکه :

بنابه گفته ی زنده یاد استاد احمد روشن نوازنده چیره دست نی هفتبند تالش ( تالشه له له)،   نام خواهر لِدو و ممود ، زِیبَر(    (  ZEIBAR  ، بوده است.

           داستان حماسی لِدوله، لدوبه ، یا ، ممودبه، قوم تالش را به شرح زیر به روایت می نشینیم.

 در گذشته های بسیاردور دو برادر به نامهای لدو ،و، ممود ، همراه تنها خواهرشان ، به نام ، زِیبر ، در مناطق مختلف سرزمین تالش با شغل رمه گردانی (دامداری ) و کوچ نشینی  و عشایر ی زندگی می کرده اند، طبق معمول در یکی از روزها برادران، زیبر، با هماهنگی و اطلاع خواهرشان برای انجام کاری از مسیری مشخص به محلات و مکان های دیگری رفته بودند ( شاید هم برای تهیه ی هیزم و علوفه دامی راهی جنگل شده بودند ).                                                   

لازم به ذکر است : که موضوع تاخت و تازها و چپاول تا اواخر حکومت خاندان قاجاریه و تا نیمی از حکومت پهلوی  ادامه داشته است و در این دوران نیز افرادی غارت گر و سارق و راهزن از اقسی نقاط در ارتفاعات ییلاقی بند یا در منزلگاه های تابستانی برای به یغما بردن احشام و دام های تالش ها حمله ور می شدند و حتی بین طرفین قتل و غارت های سنگین و درگیری های شدیدی نیز به وجود می آمد که نام گروه سارقان در عرف محل  وبه زبان تالشی به عنوان  « شای سمند » یا شاهسون ها بوده است و تالش ها برای در امان ماندن از اینگونه تهاجمات غافلگیرانه با جمع آوری دامهایشان ضمن مبارزه و جنگ و جدل با آنان مناطق جنگلی پایی دست ییلاقات که به زبان تالشی به آن دومن گویند پناه می بردند.

داستان حماسی لدوله دو ویژگی بارز دارد که عبارتند از 1- شجاعت ، مردانگی ، ایثار و از هر نظر قهرمان بودن 2- لدو و ممود از دامداران طراز اول زمان خود بوده اند و به دلیل اینکه در منزلگاه های دامی شان ( پارگاه ، ولره سرا ) طبق معمول نی هفتبند تالش ( تالشه له له ) موجود بوده ، لذا آن دو برادر و خواهرشان، زیبر ، در نواختن نی هفت بند تالشی مهارت خاصی داشتند بطوریکه خواهرشان وقتی که به اسارت اشرار و سارقان در می آید برای آگاه کردن برادرانش در طول مسیر جهت رهایی از دست سارقان راهزن، از تنها سازی که می توانست استفاده کند و او و تمامی احشام و زندگیشان را از خطر غارت و سرقت نجات دهد نی هفتبند تالش ( تالشه له له ) بوده است .

 

به هر صورت بعد از گذشت چند ساعت از حرکت برادران، عده ای راهزن و شرور وارد محوطه و منزلگاهشان می شوند. وقتی راهزنان سارق، محوطه ی آنها را با آن همه حشم و چهار پا  ( گاو، گوسفند ، بز و اسب ) با سایر وسایل زندگیشان با حضور یک زن و چند نفر رمه بان می بینند ، بلافاصله در جهت به یغما بردن کلیه ی احشام و وسایل و زندگیشان دست بکار می شوند.

 

توضیح اینکه : تالش ها از گذشته های دور تا به امروز علاوه بر کوله باری که خود همواره در کوچ ها ( قشلاق و ییلاق  کردن ها ) بر دوش خود دارند، همیشه از اسب ها به عنوان باربران اصلی ، گاوهای نر ( ورزاها و بزهای نر ( نچه ها ) به عنوان سایر وسایل باربری نیز استفاده می کردند و می کنند.

آنگاه راهزنان و سارقان ضمن حمله و هجوم به منزلگاه دامی آنان ، شروع به  غارت اموال و بستن بارو اثاثیه بر پشت اسب ها ، نچه ها و گاوهای نر ( ورزاها )، کلیه ی احشام آنها را از قبیل : گله ی گاوها با گوساله هایشان  ، گوسفندان  با بره هایشان ، بزها  با بزغاله هایشان و ایلخی اسب ها با کُره هایشان را جمع آوری نموده و با بستن دست های رمه بانان حاضر در منزلگاه و با برداشتن  لباس های گله بانان اعم از باشلاق و نمدهای پشمی ( کوله نمه ) و همچنین سگ های گله را با زنجیرهای مخصوصی که به گردنشان بسته می شود و به زبان تالشی به آن اسبه زنجیل گویند، سگ های ماده را با توله هایشان و ورزاها و نچه ها ر ا با بارهایشان همچون سیاه چادر و و غیره و با به اسارت گرفتن خواهرشان مال و اموال آن ها را به یغما می برند.

 اما قبل و یا در حین حرکت دادن احشام از آنجایی که احشام رمه داران مناطق تالش عموماً با صداها ، آواها ، نواها ونوازش های صاحبانشان آشنا هستند لذا در کوچ ها و نیز در جابه جایی ها از دیگران تمکین نمی کنند. در نتیجه هنگامیکه احشام توسط سارقین به باد چوب وچماغ گرفته می شوند ، گله های منزلگاه متوجه می شوند که افراد غیر ، در حال کوچ دادنشان هستند لذا از اطاعت آنها سرپیچی می کنند و علیرغم به جان خریدن آن همه چوب و چماغ ،  در دور منزلگاه شروع به چرخش و دویدن می کنند و از راه افتادن در مسیری مشخص خودداری و شروع به نعره کشیدن ، شیهه سر دادن ، به به ، و ، مع مع کشیدن گوسفندان و بره ها و بزها و بزغاله ها و نعره ی گاوها ( گا گرنه ) و غیره نموده و در این حالت محیط اطراف را وحشت زده و شلوغ و پر از هیاهو می کنند .

 

لازم به ذکر است سگ های درنده  را برای جلوگیری از حمله ور شدن به خود و دیگران با زنجیرهای مخصوصی می بندند که به زبان تالشی به آن اسبه زنجیل گویند.

 

راهزنان و سارقان هنگام ورود به منزلگاه دستها و دهان(  زیبر )خواهر لدو و ممود را بسته و وی را کتک کاری می کنند و هنگام حرکت دادن دامها ، وقتی خواهر وضعیت اسفبار دامهای خود را در حال کتک کاری می بیند، به طریقی آنان را متوجه می کند که دهانش را باز کنند تا چاره ای بیاندیشد واز سروصداهای مهیب دامها ناشی از ضربات چوب و چماغ راهزنان که فضای منزلگاه و محیط اطراف را پرکرده بود رهایی یابند.

 

 تا اینکه به دلیل خستگی و درماندگی راهزنان اشرار از وضع موجود و سردرگمی که به آن دچار شده بودند بناچار دهان آن دختر را باز می کنند تا نظراتش را در خصوص ماجرا جویا شوند آن دختر به اسارت رفته با نهایت زیرکی و تدبیری  که در طول مدت اندیشیده بود و مهمتر از همه اینکه می دانست که برادرانش به کدام منطقه رفته اند به آنها می گوید شما با این روشها و کارهایی که جهت حرکت دادن دامها در پیش گرفته اید درست نیست.

 

 اگر اجازه بدهید با توجه به اینکه احشام با صداها و نوازش هایم آشنا هستند و از طرفی با نی هفت بندی که همیشه آن را می نوازم ، عادت و علاقه ی خاصی دارند. اجازه دهید نی هفت بند برادرانم را که معلوم نیست به کجا و از چه مسیری رفته اند بر دارم و ضمن نواختن تالشه له له در جلوی دامها حرکت کنم و همچنین علاوه بر له له نوازی با اصوات تالشی آن ها را صدا زنم آن وقت خواهید دید که چگونه این همه دام و حشم وسایر متعلقات آنها به صورت خودکار و بدون دردسر و حتی بدون دومله رون یعنی افرادی که در کوچ ها در پشت سر دامها قرار می گیرند و از انها مواظبت نیز می کنند پشت سرم به حرکت در خواهند آمد.

سارقان غارتگر نیز به این دلیل که سردرگم شده بودند و نیز به دلیل عدم تمکین دامها از فرامینشان ، عرصه را به خود تنگ می دیدند ، در نتیجه مجبور به عملی کردن پیشنهاد آن دختر می شوند.                                                      

روایت چنین است که آن دختر نی هفتبند تالشی یا ( تالشه له له ) را بر می دارد و سوار بر اسب می شود و با نواختن تالشه له له در جلوی دام ها زیرکانه در مسیری حرکت را آغاز می کند که برادرانش از آن مسیررفته بودندو بدون آنکه غارتگران و راهزنان از آن موضوع کوچکترین اطلاعی داشته باشند نوای حماسی ، حزن انگیز اما در عین حال قهرمانانه ای را که ، زیبر ، خواهر لدو و ممود برای آگاهی و اطلاع رسانی برادرانش از وضعیت گرفتار شده ی موجود به منظور امداد و نجات می نوازد به نام داستان حماسی لدوله یا ممود به ؛ یا لدوبه قوم تالش می باشد که ملودی های آن به شرح زیر است:

متن موسیقیایی داستان حماسی لدوله ، یا ، لدوبه ، یا ، ممود به قوم تالش در قالب ملودی های آن .  

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                    ترجمه:لدو ، و ، ممود در در این داستان باهم برادر بودند.

اْسبه با، زنجیل شه                                         سگ با زنجیر رفت ( سگ ها را با زنجیر بودند).

ورزا با، پالون شه                                         گاو نر با پالان رفت ( گاوهای نر را با پالان هایشان بردند).

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به            برادرانم لدو ، و ، ممود ،بیایید ومن و احشاممان  را از دست سارقان  نجات دهید.

لدو جان، ممود جان                                          برادرجان لدو ،برادرجان ممود

رمه با ،شومنه شه                                              گله ی گوسفندان را باگله بان ( رمه بانان ) بردند.

شونه (شومنه ) ، با باشلاق شه                              گله بان ( رمه بانان ) را با باشلاق ( باشقلاق هایشان ) بردند.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                         برادرانم لدو ، و ، ممود، بیاییدو به دادم برسید.

   اسبه با زنجیل شه رمه شه بَند پشه                     سگ را ( سگ ها را ) با زنجیر ( زنجیرهایشان ) بردند     .

 لدو جان، ممود جان                                        برادرجان لدو ،برادرجان ممود .                                            

لدوجان مَمود، رمه شه                                  برادرجانم لدو گله گوسفندها را بردند.

ممودی دَسی له له شه                                              له له ممود را هم بردند.

لدو جان، ممود جان                                                  برادرجان لدو ،برادرجان ممود.

مْن شون بردَه رمه نه                                                 مرا بردند با گله ی گوسفندان.

صدو سیگله وره نه                                            با یکصد و سی رأس بره مرا بردند.

لدو له، ممود له                                                         برادرم لدو ،برادرم ممود

شترمون با بار شه                                                        شتر ( شترهای مان ) با بار رفتند

رمه مون بند پشه                                                گله ی گوسفندانمان به سوی  بند ییلاق رفتند.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                         برادرانم لدو ، و ، ممود، بیاییدو به دادم برسید.

صدوسی، وه ره شَه                       صدوسی رأس بره های گله گوسفندان را بردند( یکصد وسی بره رفت ) .

شومنه ( شونه ) با ، نَمه شه           رمه بان با پوشش نمدی رفت  ( رمه بانان را با نمد های پشمی شان بردند).

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                              برادرانم لدو، و، ممود ،بیایید .      

رَمه با ، وه ره شَه                                                    رمه ی گوسفندان را با بره هایشان بردند.

گارَم با ،مونده شَه                                                 گله ی گاوها را با گوساله هایشان بردند.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                    برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .      

نچه با ، چادر شَه                                     بز های نر با چادر رفت( منظور بزهای نر را با چادرهایشان بردند).

مادون ( مایدون ) با، کِره شه                    اسب ماده با کره رفت  (  اسبهای ماده را با کره هایشان بردند ).

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                 برادرانم لدو، و، ممود ،بیایید .      

لسی دارِ نَه مَنه                                                     چوبدستی دارد نُه (9) من وزن دارد

برده نبو رمه نه                                                         نمی توان آن را به همراه گله برد

خالا بِمِر برا را                                                     خواهر بمیرد برای برادرش و

برا دسی خِنه را                                                      برای حنای دست برادر 

براجانم ، کا بَرشه                                                     برادرم ( برادر جانم ) به کدام طرف رفت.

ممودی دسی، له له شَه                                         نی هفت بند (تالشه له له )ممود ،را نیز بردند.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .      

براجانم، کْنتَه شَه                                                      برادرم ( برادر جانم ) به کجا رفت.

اسبی ، پَلاس دُم بَرشه                                               یراق های اسب هایمان از ناحیه ی دُم بر زمین افتادند.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                 برادرانم لدو، و، ممود ،بیایید .      

برایِنم ،کاشینَه                                                             برادرانم به کجا رفتند

چَمَه ، مالِن کْ شین                                                 تمامی مال و اموالمان را که بردند

بوره گوسند لار پِشه                                      گوسفند بُر برای خوردن اب به طرف ،لار ( خزانه آب ) رفت.

سره کلاه ،دُم بَرشه                                                  کلاه قرمز رنگتان بر زمین افتاد و از دست رفت.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                   برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .        

مالِن شینَه، زنگینه                              تمام گله هایمان را با جرس ها و زنگوله های  بسته شده برگردنشان را بردند.

اسبن شینه،  الخی نه                                                       اسب ها را به صورت ایلخی ( گله ای ) بردند.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                           برادرانم لدو، و، ممود بیایید .      

بْزِن شینه ،کولَه نَه                                                               بزها را با بزغاله هایشان بردند.  

دِلِن شینَه ،کْته نه                                                                  سگ ها را با زنجیرهایشان بردند.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                             برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .      

موندن شینه، گااونَه                                                               گوساله ها را با گاوها  ( مادرانشان ) بردند.

بارِن شینَه ، اَسبونَ                                                             اثاثیه و لوازم زندگی مان را با اسب ها بردند.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                             برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .      

براجانم ،کا بَر شَه                                                                 برادرم ( برادر جانم ) به کدام طرف رفت.

چْمْن ، دْچِمی سو شَه                                                           بینایی هر دوچشمم را ازدست داده ام.

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                             برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .      

براجانم ، کنته شه                                                                 برادرم ( برادر جانم ) به کدام طرف رفت.

آرننگاه ، سرا نَه                                                                     از محوطه ی ییلاق آرننگاه شفت .

سییاهمزگی بندی نه                                                                     از  محل بند ییلاق سیاهمزگ شفت.

تولاوی بره نه                                                                              از مسیر ورودی ییلاق تولاوی بره ، شفت.

لپوندانی سَرینه                                                                              از محل ییلاق لپوندان شفت.            

پونِسَه گیریه، پِشتی نه                                                   از پشت ییلاق پونس ،فومن.

گردابی ، تْکی نَه                                                          از روی قله ی ییلاق ، گرداب فومن.

دیزابه گیریه ، بنی نه                                                                        از پایین دست ییلاق  دیزابه فومن

صالِح کوره ، وه رینه                                                 از کنار ییلاق ؛ صالح کوره ،فومن.

شاه پلِینی ، سری نه                                                        از محل قله ی ،شاه پلین ،شاندرمن.

بَرزه تْکی ، سْرا نَه                                                     از کنار محوطه ی برزه کوه رضوانشهروتوالش.

مولومه بندی، وری نَه                                    از محل قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال، یا، ماسالی مولومه بند.

خندیله پِشتی ، سرا نه                                              ازکنار محوطه ی ییلاق خندیله پِشت ماسال.

الاله پشتی بندی نه                                             از محل یال الاله پِشته بند ماسال ( مشهد میرزا ).

کَلکاپِشتی، بَره نه                                              از مسیر ورودی به قله ی زیبای  ییلاق کلکاپشت ماسال.

کِرمانکشی دره نَه                                                 از حاشیه ی رودخانه ییلاق کرمان اسالم توالش.

آق اِولِری، ژی یه نه                                             از بغل کوه ییلاق باستانی آق اولر هشتبر توالش.

سوباتانی،  بندینه                                                     از محل بند ییلاق سوباتان.

خشکَ دریا ،لِوینَه                                            از کنار دریاچه ی خشکه دریای شاندرمن.

ایستیلَ گیریه ، سرا نه                                           از محوطه سرای ییلاق استیل اسالم.

الماسَه ، بندی تکینه                                             از روی بند ییلاق الماس  اسالم توالش.

هیرونه بندی ، سری نه                                     از محل ارتفاع ییلاقی ( بند ) ییلاق هیرون ( هیران ) آستارا

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                                  برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .      

مشنده گیریه بنی نه                                                                      از پایین ییلاق مشند آستارا

سیچه گیریه بندی نه                                                                     از بند ییلاق سیچه ی آستارا

بندی سری ، دوایَه                                        در ارتفاعات ییلاقات ( بندییلاقات ) دعوا و درگیری است.

ممودی ، لسی ستایه ( صتایه )     صدای، سره فتره لس، ممود ، به گوش می رسد ( فتره لس یا همان گرز تالشان).

لدوله ، لدوله  ، لدوبه ، ممود به                                 برادرانم لدو، و، ممود ،بیایید .                                

لدوجان ، ممود جان                                                     لدوجان ، ممود جان ،

برا لِه ، آرَه س بِه، بتیل بِه، ویرَه س به                       برادرم ( برادرانم ) ، بیا به دادم برس ، سریع بیا ، زود بیا

 

خلاصه اینکه : « ممود » و « لدو » که در ارتفاعات ییلاقی واقع در مسیر حرکت خواهرشان ، زِیبر بنابه روایات و نقل و قول های متعددی پس از رسیدن به هم ، با سارقان احشام و اموالشان درگیر می شوند بطوریکه صداهای  خله ( خِله زدن ) یا همان تالشه خِله که ارتباط تالش ها از راه دور می باشد ونیزصداهای سره فتره لس ( چوب دستی های قرص و محکمی را که از درختچه ی ازگیل درست نموده و در آتش آن را به رنگ خرمایی یا قرمز رنگ در می آورند و به عنوان ابزار دفاعی تالشها در همه جا محسوب می گردد)، و به گوش خواهرشان می رسد و آن خواهر با نواختن نی هفت بند تالشه له له جریان درگیری و مبارزه را به شرح ذیل عنوان می کند.

لدوله ، لدوله ، بندی سری داویه ، ممودی لسی صتایه ( ممودی لسی ستایه ).

سپس لدو وممود متوجه سرو صداها و به ویژه صدای نواختن نی خواهرشان می شوند زیرا آنان صدای تالشه له له خواهرشان را می شناختند. آنها متوجه می شوند در ملودی هایی که خواهرشان می نوازد اسامی انها نیز وجود دارد. در نتیجه آن دو برادر ( لدو، و، ممود ) بلافاصله با چوبدستی هایشان به صورت مخفیانه و بدون هیاهو به سمت مسیر نی نوازی خواهرشان حرکت می کنند، بطوریکه ظرف مدت خیلی کوتاه خودشان را به آن نواحی می رسانند و با مشاهده ی آن صحنه ی اسف بار به دلیل شجاعت و دلیری خاصی که داشتند و از این جهت شهره ی خاص عام نیز بودند بی محابا به سارقین و راهزنان که تعدادشان نیز زیاد بود، حمله ور شده و همه ی آنها را به درک واصل می کنند و تمامی هستی و احشام به سرقت رفته ی خود را به همراه خواهر اسیرشان ( زِیبر ) آزاد نموده و باز پس می گیرند و مجدداً راهی منزلگاه دامیشان می شوند و به زندگی دامداری عادی خود ادامه می دهند و بدین ترتیب این داستان حماسی ملی قوم تالش نیز به پایان می رسد.  

با تشکر از خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی نیلاش 

خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی
23 June 15 ، 19:15

           مقالات تحقیقی کاربردی در قالب اسکن در خصوص  تالش شناسی

           

                                 

                                       

                             

         به همت تقی اسکندری تاسکوه ، پژوهشگر ، نویسنده و مستند ساز    





                            ایشان چندسالی است به کسوت روحانیت درآمده است. 





  

توضیح اینکه : 1- قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال ، یا ، ماسالی مولومه بند ، و ، گرده سوعه ( گرده سوئه )  در حوزه های جغرافیایی، استحفاظی و آبریز شهرستان ماسال قرار دارند و قله ی مولوم نیزاز بلندترین ارتفاعات ییلاقی و همچنین یخچالهای طبیعی و چشمه های خروشان آن، سرچشمه اصلی رودخانه خالکایی شهرستان  ماسال می باشند.

2- توروشوم ( تریشوم ) دارای یال و بند مشترک با شهرستان ماسال می باشد.

توضیح اینکه : 1- قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال ، یا ، ماسالی مولومه بند ، و ، گرده سوعه ( گرده سوئه )  در حوزه های جغرافیایی، استحفاظی و آبریز شهرستان ماسال قرار دارند و قله ی مولوم نیزاز بلندترین ارتفاعات ییلاقی و همچنین یخچالهای طبیعی و چشمه های خروشان آن، سرچشمه اصلی رودخانه خالکایی شهرستان  ماسال می باشند.

2- توروشوم ( تریشوم ) دارای یال و بند مشترک با شهرستان ماسال می باشد.

توضیح اینکه : 1- قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال ، یا ، ماسالی مولومه بند ، ریزه گورا،و ، گرده سوعه ( گرده سوئه )  در حوزه های جغرافیایی، استحفاظی و آبریز شهرستان ماسال قرار دارند و قله ی مولوم نیزاز بلندترین ارتفاعات ییلاقی و همچنین یخچالهای طبیعی و چشمه های خروشان آن، سرچشمه اصلی رودخانه خالکایی شهرستان  ماسال می باشند.

توضیح اینکه : 1- قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال ، یا ، ماسالی مولومه بند ، ریزه گورا،و ، گرده سوعه ( گرده سوئه )  در حوزه های جغرافیایی، استحفاظی و آبریز شهرستان ماسال قرار دارند و قله ی مولوم نیزاز بلندترین ارتفاعات ییلاقی و همچنین یخچالهای طبیعی و چشمه های خروشان آن، سرچشمه اصلی رودخانه خالکایی شهرستان  ماسال می باشند.

توضیح اینکه:  نام سجلی پهلوان بوری نصیری ، پهلوان هدایت نصیری لوحه سرایی می باشد.

خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی
23 June 15 ، 10:19

                                                          یاله خدا نومینه

                                                                                                      

1- غار اویشوی شاندرمن واقع درشهرستان ماسال بلوکاتی ازپنج بلوک سرزمین باستانی وسبز تالش  به عنوان عجایب روزگار.   

                     

                          تقی اسکندری تاسکوه                                                                                         پژوهشگر ، نویسنده و فیلمساز                                                                                                                                

 این تحقیقات مستنددر خصوص جایگاه علمی فرهنگی،موقعیت جغرافیایی وقدمت تاریخی، غار آویشو،که جزء بزرگترین،مهمترین و شگفت انگیزترین غارهای جهان محسوب می گردد؛ به همت تقی اسکندری تاسکوه محقق ، پژوهشگر، نویسنده وفیلمساز فرهنگ مردم منطقه تالش  ماسال و شاندرمن که در زمینه های دیگر نیز تحقیق می کنند، را به  شرح ذیل به سمع و نظرهمه ی علاقمندان و صاحب نظران می رساند.                                               

آویشو ،به زبان تالشی یعنی می آید وفرو می رود بدین معنی که، آ، از امدن یعنی می آید و یا در حال آمدن است و، ویشو، که فقط به آب  و سایر مایعات اطلاق می شود، یعنی فرو رفتن و یا فرو می رود و این آب یا سایر مایعات هستند که چون بر زمین  شوند در ان فرو روند( چون بر زمین ریخته شوند در آن فرو می روند)، یا به تعبیری چون بر زمین افتند در آن فرو شوند.                                                                                                                                          

کاشف غار:

آنچه که در دهه های گذشته (  بیش از سه دهه قبل)  به صورت پراکنده ، کوچه بازاری  و در گوشه و کنار ها شنیده بودم و متأسفانه اسم راوی یا راویان را نیز در آن ایام یادداشت نکرده ام و اینک نیز حضور ذهن ندارم، کاشف غار خانمی به نام مرحومه تاجی رستم پور کشه خاله همسرمرحوم رضا مومنی کشه خاله بوده است که شاید حدود 50 سال قبل این خانم به دنبال ،گوساله ای را که مفقود شده بود و برای پیدا کردن آن به گشت و گذار آن مناطق می پرداخته، در حین جستجو و صدا کردن گوساله به زبان تالشی، نعره ی ، آن را می شنود اما نمی داند که در کجاست و در چه فاصله ای صدای نعره گوساله اش می آید. 

 وی ضمن جستجو و صدا زدن های مکّرر گوساله ، کم کم با تاریکی شب مواجه می گردد.از انجایی که زنان شیردل تالش، همچون مردان غیور این دیار در تلاش و کوشش زندگی شب و روز را همسان می دانند، کم کم به محل  ناله ی گوساله نزدیک شده ومتوجه می شود که گوساله اش در درون مقّری تاریک ،جای گرفته و قدرت برگشتن و پیدا کردن مسیرباز آمده ومنزلگاه دامی را از دست داده است، این زن شیردل با ورود به دهانه غار،  که امروزه به نام ، غار آویشو، شاندرمن معروف است ،گوساله اش را بغل کرده و با خود به منزلگاه دامی اش واقع در نزدیکی های محل غار به نام ونگه ژی و آویشوی ماسال محل سکونتی میانکوهی ییلاقی آنها که جدای از محل غار آویشوی شاندرمن می باشد ، برمی گرداند.


  با تشکر ویژه از حمایت های دکتر محمدرضا کوهساری چاله سرایی ( از تابستان 1373) و حاج حسین نجومی سیاهمرد شاندرمن ( از سال1385)                                               

 توضیح اینکه:

 این خانواده در مناطق میانکوهی ییلاقی، ونگه ژی، و، آویشو ،گالیش نشین می باشند.                                                        

درحوزه ی تالش به دامداران گاودار، گالیش، و به منزلگاه های دامی شان گالیشه سرا، یا، گوئله سرا می گویند. که منزلگاه های دامی ، گالیش نشینان، در مناطق مختلف حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ  حد فاصل مابین مراتع وجنگل می باشد.

امّا در شرق گیلان به کل دامداری و دامداران  گالیش گویند.

ازاینکه در سالهای اخیر عده ای فیلمبردار و یا غار نورد بر روی غار آویشوی شاندرمن کارهایی را انجام داده اند و در ادامه ی کارشان چه مؤلفه ها و یا از چه اشخاصی به عنوان کاشفان غار نام برده اند ، چون هیچ گونه اطلاعی از موضوع مذکور ندارم، در نتیجه در این خصوص بیش از این نیز اظهار نظر نمی کنم.

رفع شبهه:

آویشو نام یکی از مناطق میانکوهی ییلاقی عده ای از دامداران گاودار یا همان گالیش نشینان بخش مرکزی شهرستان  ماسال می باشد.

در این مکان فرورفتگیی به ارتفاع حدود یک متر از سطح زمین در عمق وجود دارد، که پهنای آن  حدود 70سانتی متر وطول آن نیز حدود یک متر می باشد. در آن فرو رفتگی و در قسمت بالایی ان گودال به شرح موصوف از بستر زمین چشمه ای  می جوشد،که در انتهای فاصله ی طولی آن گودال، در زمین فرومی رود.که این مکان در حوزه آبریز بخش مرکزی ماسال واقع است. در صورتی که محّل، غارآویشو، به حدود فاصله ی دو کیلومتری از مکان چشمه مذکور و در حوزه جغرافیایی وآبریز بخش شاندرمن واقع است.که این دو مکان به لحاظ جغرافیایی منفک از هم بوده و هیچ گونه ارتباطی به لحاظ مکانی با همدیگر ندارد.                                     

این غار شگفت انگیز و کم نظیربه روایتی 37 و به روایتی دیگردر 40 کیلومتری شهرشاندرمن از توابع شهرستان ماسال با ارتفاع حدود1460متر از سطح دریا، در منطقه ی میانکوهی جنگلی ،آویشو،مملو ازدرختان باستانی و درهمسایگی مناطق سیاحتی گردشگری ومیانکوهی ییلاقی، خماسون، گاگره پشت شاندرمن،و، تالی بنه، ونگه ژی، و،اندرچر،از توابع بخش مرکزی شهرستان ماسال، واقع است.                                       


غاراویشو، دارای راه دسترسی از جنب پل چاله سرای شاندرمن منشعب از جاده ی پونل به شهرستان شفت منتهی به جاده تهران از طریق سراوانِ رشت به عنوان تنها محور ترافیک شکن غرب استان معروف به جاده ی چوکا ( که این جمله از سخنان مهندس محمد جعفر علیزاده معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری گیلان در یک مصاحبه ی تلویزیونی نیز می باشد که ایشان هم اینک معاون وزیر راه و شهرسازی هستند) ، بدیهی است شاید این مسیردر کشورتنها مسیری باشد که جهت تعریض وچهار بانده کردن بلامعارض بوده وآماده اجرای پرو‍ژه می باشد ،اما تاکنون مورد بی مهری وبی توجهی قرارگرفته است. لذا اجرا وانجام این پروژه مهم نه فقط برای منطقه واستان که به لحاظ اقتصادی واشتغالزایی برای کشورنیزامری ضروری وحیاتی است.

ارتفاع دهانه غارحدود پانزده و عرض ان حدود چهل مترمی باشد که در طول مسیرغار،انواع قندیل های آهکی که بعضاً ارتفاعشان به چهار مترنیزمی رسد، وجود دارد. قندیل ها با انواع مختلف و اشکال گوناگون یا به کناردیواره ها چسبیده اند و یا اویزان هستند. و طاقهای اهکی را که چشم اندازهای بسیار زیبایی نیز دارند به وجود اورده اند.                                                                                      

قدمت غاراویشو،براساس طول قندیل ها ،آزمایش های دانشگاه تهران و پژوهش های زمین شناسی دیرینگی که حدود 2 کیلومتر طول دارد از 20تا 25،65الی75 میلیون سال براورد می شود.

چون دهانه ورودی غاراویشو با زیبایی های خاص خودش در مسیر دره ای باشیب بسیار تند واقع است،که علاوه برسقف،چهار جهت ان نیز به ویژه در نواحی جنوب، شرق وشمال، در محاصره تخته سنگهای بسیار بزرگی قرار دارند. لذا ازهمان ابتدای پیدایش زمین، از نفوذ و جاری شدن اب در سطح زمین که در ادامه مسیر می بایست همچون قسمت بالادست تشکیل دره می داده، جلوگیری گردیده است. حال این انباشت اب دراین جایگاه (مکان)،سخت عبورکه همان دهانه ی ورودی غار شگفت انگیز آویشو شاندرمن می باشد، چه مدت زمانی  وتا چندین میلیون سال طول کشیده وبه احتمال یقین تشکیل دریاچه نیز داده است مشخص نمی باشد،اما براثرگذشت زمان وهمچنین به دلیل اینکه مسیر دره وجایگاه دهانه ورودی غار در دامنه ی کوهستان ودرشیب بسیارتند قرار دارد ، درنهایت به نظر می رسدکه فشار اب درطول سالیان متمادی غیرقابل پیش بینی، بانفوذ  به لایه های زیرین زمین،مسیرخود رابه شکل کنونی باز نموده وتشکیل غار اویشو را داده است،زیرا امکان جابه جایی وبرون رفت و یا خارج شدن اب از دهانه فعلی غار درطول میلیونها سال به دلیل صخره ای بودن محیط اطراف وجود نداشته است.

                                                                                                                                 

شاید این تصورهم صحیح باشد که به دلیل برخورداری منطقه از کوهستانهای با شیب بسیار بالا و تخته سنگ های بسیار بزرگ و حتی زمانی که زمین درزیرآب قرار داشت، این اتفاق افتاده باشد.

سقف غار با عایق محکم آهک و تخته سنگ های سقفی مستور و درون ان نیزبا تخته سنگ های بسیاربزرگ و با دیواره های اهکی پوشیده شده است و جالب اینجاست که کف غار به صورت پلکانی و با آبشارهای متعدد با ارتفاع ده ، بیست وسی متری که به دلیل واقع شدن مسیرحرکت غار به سمت عمق وبه طرف پایین می باشد لذا باید باتجهیزات کامل از ان پرتگاه ها و آبشارهای صخره ای عبور کرد.

از مسئولین این انتظار وجود دارد با ترمیم واماده سازی جاده کوهستانی غار اویشو به شرح مذکور، اقدامات لازم معمول وهمچنین به دلیل برخورداری منطقه ی موصوف ازشرایط طبیعی منحصر به فرد ، امکاناتی چون راه ، نصب تاسیسات  و امکانات برق،تلفن، نردبانهای اهنی، گیره های طناب دار و.... نیزمورد نیاز غار اویشو می باشد.

 

                                              

با عنایت خاص به موقعیت مکانی وجغرافیایی بی مانند منطقه که درمحاصره ی جنگل های باستانی با درختان پهن برگ و با قدمت رویش چندین میلیون ساله ،معروف به جنگل های {هیرکانی} به عنوان مواریث ملی با سایر جاذبه ها و چشم اندازهای طبیعی و بی بدیل و وصف ناشدنی نیزقراردارد، لذا شکی نیست ، غاراویشو به یک مرکز بزرگ غارنوردی درسطح کشوروجهان تبدیل خواهد شد.

امید است مسئولان شرایط لازم را برای جذب گردشگران دراین منطقه ونیز سایر مناطق برخوردار فراهم نمایند.

شهرستان ماسال وبخش شاندرمن با جاذبه های گردشگری و طبیعت زیبای خود همواره مورد توجه مردم شریف استان ، حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ و سایر گردشگران و مسافران و سیاحان داخل و خارج از کشورمورد توجه بوده وهست ،که حضور هزاران توریست و گردشگروسیاح واردوهای گوناگون علمی فرهنگی در این مناطق در ایام مختلف سال خود گویای این حقیقت و موید این ادعاست.

غار آویشو که جزوه عجایب روزگار است در حوزه جغرافیایی بخش شاندرمن واقع شده که از بزرگترین غارهای استان و در نوع خود یکی از کم نظرترین غارها در سطح کشور وجهان محسوب  می گردد.                                                 

دیدن قندیلها و مناظر بکر اطراف و نیز تماشای درون غاراویشو، برای  عموم بازدیدکنندگان دیدنی ،جالب توجه ، بسیار جذاب وخاطره انگیز خواهد بود.            لازم به ذکراست ازجمله سایر جاذبه های گردشگری ویژه ی بخش شاندرمن دریاچه ی خشکه دریا می باشد، که چند سالی است براثر سیلابهای مخرب فصلی، با گِل ولای پوشیده شده است که نیازمبرم به لایروبی دارد تا باردیگر زیبایی های چشم نواز خود را باز یابد. از طرفی بهره برداری های غیرضروری از درختان اطراف غاراویشو، باعث شده تا اطراف دهانه ی آن با گِل و لای و خاک انباشته شود که روبه تخریب نهاده و از این روسیستم اب غار و زیباییهای شگفت انگیز داخل ان نیز در خطر نابودی کامل قرار گرفته است.

همه انسانهای طبیعت دوست منطقه ،آحادمردم وگروه های علاقه مند به طبیعت ،محیط زیست ومنابع طبیعی( این مواهب بی بدیل و بی نظیرالهی ) همیشه وهمواره باجنگل تراشی وتخریب زیستگاههای حیات وحش مخالف بوده و خواستارجلوگیری ازهرگونه جنگل تراشی در سطح منطقه می باشند.

 

با عنایت خاص به اینکه دامداری به روش سنتی ،اسب داری ( ایلخی داری )صنایع دستی سنتی در سه بخش بافندگی،مصنوعات چوبی،چموش دوزی و سفالگری، گندم کاری ، پرورش زنبورعسل با شهدی طبیعی که هم اکنون مراکز تولید ان در اکثر روستاهای حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ نیز می باشد،پرورش کرم ابریشم و غیره ازنخستین پیشه های سنتی این قوم بوده وهمواره در داخل همین جنگلها و در دامن طبیعت ودرسطح مراتع و ییلاقات گشت وگذارداشته اند و به صورت چادر نشینی وکوچ نشینی امرارومعاش نموده اند، نه اینکه درطول ادوار گذشته، هیچگاه از حجم انبوه جنگلها ی منطقه کاسته نشده و آسیبی نیز به مراتع مفرح این دیارواین سامان سبز وباستانی به عنوان زیبایی های طبیعی بی بدیل و چشم اندازهای منحصر به فرد جهانی  وارد نگردیده است، بلکه به شکوه و عظمت این مواهب الهی نیز همواره افزوده شده است.                                                                         

 زیرا بومیان منطقه با بهره برداری های اصولی و سنتی و قانونمند از انواع علوفه های درختی وسردرختی و نیز رویش های سطحی، برای تعلیف و نگهداری و پرورش دامهایشان به روشسنتی و بااستفاده بهینه ازچوب آلات وهیزم، ازمحل درختان افتاده برای مصارف خانگی و نیزساخت وسازها،همواره نسبت به حفاظت وحراست ازاین جنگلهای باستانی و مراتع و ییلاقات باشکوه کوشیده اند وچون جان خود از آن پرستاری نموده و می نمایند.                                                                                                                              

 علاوه براینکه  دام و دامداری به عنوان پایه ومبنای اقتصاد،معیشت واشتغالزایی بومیان منطقه راکه هیچ گونه مزاحمتی نیز برای دولت و دولتمردان در این خصوص به وجود نیاورده اندو به عنوان مشاغل غالب این قوم از گذشته های دور و از ادوار کهن تا به امروزبوده وحتی تا آینده های بسیار دور نیز ان را به یدک خواهد کشید،از طرفی دام ودامداری  به عنوان سنگ بنای اصلی تمدن در تالش ، که ریشه در فرهنگ و هنرو تمدن کهن این قوم باستانی داشته  و در رأس همه تمدن های بشری درسطح جهان قرار دارد ، لذا با انجام برنامه ریزی  بر اساس آمایش سرزمین که توسعه پایدار را همراه با اکوتوریزم در بر خواهد داشت مستلزم اقدامات مفید و موثری می باشد.

 

نگذاریدبمیرد جنگل ها که ، جهان خواهد مرد.

با عنایت خاص به اینکه جنگلهای شمال با درختان باستانی پهن برگ با قدمت رویش چندین میلیون ساله معروف به جنگل های (هیرکانی) به ویژه جنگلهای حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ واقع در سلسله جبال البرزغربی که درکتب جغرافیا از آنها به عنوان رشته کوه های تالش یاد شده است ، به هیچ وجه وتحت هیچ شرایطی در پهنه ی خاک پاک کشور جمهوری اسلامی ایران که کویری وخشک بوده و این جنگلها بخش اعظمی از اکسیژن این سرزمین بزرگ وحتی براساس یافته های علمی، اکسیژن مورد نیاز کشورهای حاشیه ی خلیج فارس را نیزتأمین می کنند،اقتصادی نبوده ونیست ونخواهد بود؟ و لذا قطع هرگونه درخت موجبات مرگ تدریجی را برای زیستن و حیات در پی خواهد داشت.                                                              

یا به تعبیری جنگل های شمال ایران مرکز تولید باد وباران واکسیژن می باشد.

 باعنایت خاص به اینکه تمامی ارتفاعات ییلاقی حوزه جغرافیایی تالش بزرگ محّل وزش بادهای طبیعی دائمی چهارفصل می باشد اما متاسفانه تاکنون هیچ گونه مطالعه ای ویا اقدامات موثری در خصوص این موهّبت بی بدیل الهی به منظورایجاد ونصب توربین های بادی به منظور تولید برق درحد بسیار وسیع وغیرقابل محاسبه که از مهمترین اندوخته ها وذخیره های اقتصادی وصادراتی ویژه محسوب می گردد؛صورت نگرفته است که اجرایی کردن و عملی نمودن موضوع امری بسیار ضروری وحیاتی هم به لحاظ اشتغالزایی وهم از نظر اقتصادی برای کل کشور ومنطقه محسوب می گردد.

نکته:

اگربر فرض مثال کل حوزه ی جغرافیایی ویا کل مساحت خاک پاک کشور جمهوری اسلامی ایران را به مثابه بدن یک انسان در نظربگیریم، مقدار مساحت جنگل های این خاک پاک در کل بدن، کمتر ازپشت ناخن انگشت کوچک یک انسان می باشد.

پس کشور عزیزمان ایران اسلامی کشوری کویری وخشک وفاقد پوشش گیاهی است ولذا حفظ وحراست از این باریکه جنگل آن هم درشمال کشور و این مناطق با خصوصیات مذکور امری ضروری، حیاتی والزامی است.

                                                                             

                 رودخانه نعمت است وساحل آن ثروت

اینک وقت آن رسیده ، که به جای جنگل تراشی و رسیدن به سودهای آنی ناپایدار وتخریب جنگل ها ومحیط زیست و پناه گاه های حیات وحش، وبا نگرش اقتصادی به این جنگل های بی مقدارشمال کشور ومنطقه، شایسته است با استفاده از تکنولوژی مدرن و علوم پیشرفته روز، با احداث سدهای متعدد در مناطق برخوداردار از آب های فراوان همچون: ارتفاعات ییلاقی، ایسبی او، منطقه چسلی در بالادست، خون ،لرزوروعه ربار، داروندوله ربار، کی یه وه ربار،و ابهای فراوان یخچالهای طبیعی وچشمه های پر آب و بیشمار قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال، یا، ماسالی مولومه بند، واقع در ارتفاع 3050متراز سطح دریا  به عنوان سرچشمه ی اصلی رودخانه خالکایی ماسال و همچنین منطقه خشکه دریا که سرچشمه رودخانه مرغک شاندرمن می باشد، به دلیل عدم ساماندهی، این همه آبهای فراوان منطقه به شرح مذکور به هدر می رود؛لذا شایسته است با ساماندهی وهدایت این همه آبهای فراوان ونیزآبهای فراوان مشابه ی سایر مناطق وارتفاعات ییلاقی حوزه جغرافیایی تالش بزرگ به سوی سدهایی که در مناطق کویری احداث خواهند نمود و آنگاه بااستفاده های بهینه ازابزارهای مدرن می توان این آبهای جمع آوری شده را به صورت چهار فصل به سوی مناطق کویری وخشک،اعم از بیابانهای خشک ولم یزرع ونیز شهرها و روستاهای کم آب کشورهدایت و ضمن عمران وآبادانی کردن مناطق خشک وکویری مملکت ازطریق کشت همه ی اقلام کشاورزی دراین مناطق،ازطرفی نسبت به ایجادمزارع درختکاری درسطح وسیعی درمناطق خشک وکویری کشور اقدام ودر کنار آن با احداث کارخانه های چوب بری برای مصارف عمومی ونیازهای اساسی جامعه و حتی با صادرکردن تولیدات آن به خارج از کشور نسبت به  حفظ وحراست ونگهداری ازجنگل ها،این مواهب الهی کمک شایانی نمود، که این کارشدنی است واینگونه آبهای سرگردان در خیلی ازنقاط مشابه کشورنیز وجود دارد (توسعه پایدار).از طرفی با این گونه ساماندهی ها مشکلات  کم آبی این مناطق نیزاعم از زراعی وشرب برطرف خواهد شد.                                                          

بدیهی است حوزه جغرافیایی سرزمین کهن وپهناورتالش بزرگ به ویژه شهرستان ماسال وبخش شاندرمن بلوکاتی ازپنج بلوک این سرزمین باستانی وسبز و اساطیری مملو از غارها،همچون:(غارطبیعی آویشوی شاندرمن،غارسلطنتی خندیله پشت وغاریخی قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال یا ماسالی مولومه بند)،خانه بند(بام ایران) ،کلکاپشتی تک،(نام دختری به نام کیلکا که این قله ی فرحبخش مقّر حکومتی وی در عهد باستان بوده و از طرفی این قله ی اعجاز انگیز محل وقوع آتشفشان در ادوار کهن نیز بوده است.

ماماچره یا، قماشه تک ،یا، اشترانکوه،پریسه بند(اطراقگاه ومقّر حکومتی پارسیان درعهد باستان)، مارجونه ، سره بیله خوتک، سی یاه چته ( محل  وقوع گدازه های آتشفشان در عهد باستان )،کلجه سر، ایسبی دشت ،رشته پشت(محل استراحت رخش رستم زال پهلوان اسطوره ای ایران زمین)، گَ ور(اطراقگاه گبرها در عهد باستان؛ نصرون (اطراقگاه نصرانی ها در عهد باستان)،رشی آخر( اخور رخش رستم زال پهلوان اساطیری ایران زمین) ، آره چمه(محل آبشخوررخش رستم زال پهلوان اسطوره ای ایران زمین)، بَرزه تک ماسال وارتفاعات وقلل آسمان خراش ومناطق ییلاقی چشم نواز شاه پیلین،بزن دار(زیستگاه بزهای کوهی)،اوره بند،تنگه بند،سره سی بند، دیه گاه،سی فی؛النزه؛دولی گیریه، و،بابوئه چال شاندرمن،خانه های سنگی، رودخانه ها، آبشارها، مناطق ییلاقی مفرح، جنگل های باستانی بادرختان پهن برگ با قدمت رویش چندین میلیون ساله معروف به جنگلهای هیرکانی ،خانه های سنتی همچون پارگاه ( پارو) ، ده سه دَه وَه جه کَ و تخته پوشه کَ، به عنوان کهن ترین ، شکیل ترین ، زیباترین ومستحکم ترین سرپناه ها در برابر زلزله وغیره، الاله پشته بند ماسال(مشهد میرزاکوچک جنگلی)، فلَکَ بند، چشم اندازهای طبیعی بی بدیل، کوه های سنگی بی شماربه عنوان دژهای مستحکم همچون: کوه سنگی(اسبه ریسه) ماسال به عنوان بی نظیرترین مکان سنگ نوردی جهانی، در جوارسه مزیت ویژه ومنحصر به فردی همچون: جاده(روخون)باستانی ایل رو،ماسال به ییلاقات چشم نواز منطقه و منتهی به آبادی های خلخال استان اردبیل، کوه های سربه فلک کشیده مملواز جنگل های باستانی ورودخانه های مرغک و خالکایی ماسال، قلعه ها وقله های آسمان خراش و ده ها وده ها موارد مشابه بی نظیردیگر که چشم هر بیننده ای را مست دیدارشان می کنند.  

                                                       

سیاحان و گردشگران ودوستداران طبیعت همواره ماسال و شاندرمن را به عنوان یک منطقه زیبا ونمونه گردشگری در استان، کشور وجهان مورد توجه خاص قرارداده اند، لذا ازهمه مسئولان  به ویژه دستگاههای ذیربط درخواست می گردد. نسبت به بازسازی، ترمیم وزیباسازی دریاچه خشکه دریا وغار زیبای آویشوشاندرمن اقدام تا ضمن جلوگیری از تخریب ونابودی جاذبه های گردشگری منطقه، زمینه و بسترهای لازم را برای جذب بیشتر مسافران وگردشگران،سیاحان وادروهای گوناگون درغالب گروه های  علمی فرهنگی که به منطقه ماسال وشاندرمن رونق اقتصادی واشتغالزایی خاصی  خواهد بخشید.ازطرفی به نفع استان و  نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیزخواهد بود.                                                    

هرگونه تصمیم گیری، تصمیم سازی وبرنامه ریزی براساس (توسعه پایدار) و آمایش سرزمین.

با توجه خاص به اینکه ذات وجودی حوزه استحفاظی و جغرافیایی و ساختارطبیعی تالش بزرگ وپنج بلوک طوالش به ویژه شهرستان زیبای ماسال وبخش شاندرمن به دلیل برخورداری از بی نظرترین جاذبه های سیاحتی زیارتی همه جانبه، فقط وفقط گردشگری است، لذا با سرازیر کردن امکانات این بخش ازسوی مسئولین به منطقه ،نه فقط رونق اقتصادی که اشتغالزایی غیرقابل شمارشی را نیز در سطح وسیعی درکشورجمهوری اسلامی ایران، استان ومنطقه فراهم خواهد نمود که این گونه  برنامه ریزی ها وعملیات اجرایی راعملأ توسعه ی پایدار براساس آمایش سرزمین، گویند.

 

غار اویشو را می توان به یکی از مراکزمهم آموزش گردشگری وغارنوردی نیز تبدیل نمود.

یکی از بزرگترین ویژگی های غاراویشو، کشف نشدن همه اجزای ان است که به صورت یک کانال اصلی وبا شیب ملایم پلکانی رو به پایین است،                                                                                           

که شناسایی دریچه خروجی این غار شگفت انگیز نیز از طریق مخلوط کردن مایعات رنگی به آبهای دهانه ورودی غار میسر خواهد بود بدین معنی که محل خارج شدن آبهای رنگی  در پایین دست ،دهانه خروجی غار آویشو خواهد بود. 

راستی سرنوشت اب جاری و پر سروصدای داخل غار به کجا خواهد انجامیدوآیا مسئولین ودست اندرکاران ذیربط به ارزش واهمیت غارآویشواز نظر جذب گردشگران،سیاحان و اردوهای گوناگون علمی فرهنگی، تدبیری  نموده اند و یاخواهند نمود؟ و امکاناتی مانند مرمت، بازسازی وآسفالت جاده ی فعلی غار اویشو از جنب پل چاله سرای شاندرمن که انتهای آن از سه راهی جاده ی سیاحتی گردشگری ومیانکوهی ییلاقی (ونگه ژی) به جاده ی  اصلی ماسال به خلخال واقع در منطقه میانکوهی (آریدول) ختم می گردد، را با سایر تجهیزات مورد نیاز فراهم خواهند نمود؟ انجام این مهم به عنوان پروژه ای ملی شدنی وعملیات اجرایی ان نیزغیرقابل انکار است.زیرا چنین مناطق وجایگاه هایی به عنوان غاربی نظیر آویشو در هیچ جای دنیا یافت نمی شود. 

                                                            

مجله بهارتالش سال هشتم شهریور 1390 شماره 37

غار آویشوی شاندرمن از جاذبه های طبیعی فوق العاده زیبای تالش وگیلان به ثبت رسمی رسید.

در نامه ای از طرف خانم آتوسا مومنی مدیر کل ثبت آثار و حفظ و احیاء میراث معنوی و طبیعی به آقای مسعود علویان صدر معاون میراث فرهنگی آمده است که :

در اجرای تبصره ماده 2 قانون تشکیل میراث فرهنگی و گردشگری مصوب 23/10/1382 مجلس شورای اسلامی وآئین نامه اجرای قانون مذکور مصوب شماره 26975/ت32915 مورخ04/05/1384 هیئت محترم وزیران و بنابه تأیید شورای  سیاست گذاری ثبت میراث فرهنگی کشور: اثر طبیعی« غار آویشو » که مشخصات  آن به قرار زیر است:

موقعیت جغرافیایی:استان گیلان  شهرستان ماسال و شاندرمن  بخش شاندرمن  دهستان شاندرمن- روستای سیاهمرد

قدمت: دوران سوم زمین شناسی

به شماره (90) در تاریخ 20/11/1389 در فهرست آثار ملی طبیعی کشور ثبت گردید.

قابل به ذکر است که غار آویشو با انتهای ناشناخته در ارتفاع 1300 متری از سطح دریا در منطقه ای کوهستانی در قلب جنگل های باستانی شاندرمن در حدود 37 کیلومتری جنوب غربی شهر شاندرمن قرار دارد این غار چند سال قبل توسط افراد بومی منطقه مورد شناسایی قرار گرفت و به لحاظ ساختاری از غارهای منحصر بفرد استان و کشور می باشد که در سنگ های آهکی ایجاد شده است.

این غار که بزرگترین و طویل ترین غار استان گیلان محسوب می شود دارای هشت چاه می باشد.

آبادی های فصلی اطراف غار آویشو مناطقی چون تالی بنه،فلکه ویر، نالبرن ، ونگه ژی، گاگره پشت،اندرچر وخماسون را می توان نام برد. اشکالی چون استالاکتیت و ستون های آهکی چشم اندازهای زیبا ومنحصر به فردی در این غار به وجود آورده و برجذابیت آن افزوده است.

با تشکر از همکاری های :

 حاج حسین نجومی سیاهمرد شاندرمن  سلیمان عزیزی شالکه - رضوان رحمانی سیاهمرد  کوروش عزیزی سیاهمرد   کاظم احمدیان  عظیم بشردوست  پرویز یوسفیان سیاهمرد  هلاکو نظرنیا چاله سرا  سید سجاد رستگارشال

                        و

  هنرمندان عکاس: سید داود بزرگزاده  سید مومن منفرد  بهرام احمدی  عباس میره جینی  فرشاد ایلداری

                   

                                                                                        

           تقی اسکندری تاسکوه

         محقق، نویسنده و فیلمساز

تقی اسکندری طاسکوه فرزند منوچهر اهل و ساکن روستای تاسکوه از توابع شهرستان ماسال واقع در تالش مرکزی ( تالش گسگرات ).  

ب:نمونه ای از فعالیت ها وسوابق فرهنگی هنری:

1-همکاری با برنامه سیری درتالش رادیو گیلان از اوایل دهه ی سال ، 1350

 دست اندرکاران برنامه ی سیری در تالش رادیو گیلان:

نویسندگان:  دکترعلی عبدلی  مهندس نبی اله عاشوری

مجریان : سید محمود پور موسوی  سوسن گرانپایه

واحد موسیقی : استاد علی اکبر کنعانی

تهیه کنندگان : رضا بهنامی  رمضانعلی دانشدوست

صدابردار: محمد تقی محلوجی

و مسعود بدر طالعی                         

2-جمع آوری فرهنگ مردم تالش که در دست اقدامات بعدی می باشد.

3-همکاری با برنامه فرهنگ مردم صدای جمهوری اسلامی ایران

مسئولین و دست اندرکاران برنامه فرهنگ مردم ( رادیو ایران ) و صدای جمهوری اسلامی ایران:

بنیانگذار : سیدابوالقاسم انجوی شیرازی در سال 1340

گویندگان  اصلی: شمسی فض اللهی  امیر نوری

دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی:

سردبیر: علی آذری ارقون

تهیه کننده : ناهید گدرزی

گزارشگر : حسین حقایق

نویسنده و محقق برنامه : ناصر ملاییان

محققان برنامه : زهرا فقیه میرزایی  شمس اله فضل الهی  حیدر صارمی  حمید عاملی  محمد محسن رفیعی  شهین مهین فر

عوامل کنونی در برنامه فرهنگ مردم رادیو ایران ( صدای جمهوری اسلامی ایران ) 

مجریان : شمسی فضل اللهی  محمد محسن رفیعی

سردبیر : زهرا فقیه میرزایی

نویسنده و محقق برنامه : ناصر ملاییان

صدابردار: احمد احمدی

تهیه کننده : ناهید گودرزی

4-تصویر برداری ومستند سازی از تحقیقات انجام شده توسط شبکه های تلویزیونی ،شرکت های فیلمساز ، توسط گردآورنده و سایر گروه های مرتبط ازآئین و آداب و رسوم و سنن،صنایع دستی، هنرهای سنتی ، آئین های دینی مذهبی، بازی های بومی محلی و حماسی رزمی،آواها و نواهای تالشی ، غذاهای محلی،کوچ و بار ،زندگی دام ودامداری، باورها وعادات و عقاید و همه ی آنچه که ریشه در فرهنگ وهنروتمدن کهن قوم تالش دارند، بیش از min5000 دقیقه و همکاری با گروههای فیلمبردارکه به قصد تهیه فیلم وسریال مرتبط با فرهنگ مردم نواحی ومناطق مختلف تالش بوده و همچنین در خصوص تهیه و ساخت بسیاری از مستند های حوزه ی جغرافیایی تالش که شخصاً اقدام نموده ام.

                                                                        

5-تحقیق وپژوهش در خصوص موسیقی سنتی و آئینی تالش ها در قالب یک حلقه کاست که مجوز بهره برداری از آن نیز طی نامه شماره15530/2/9تاریخ 24/11/80  از سوی اداره محترم کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان،عنوان ریاست محترم مرکز موسیقی کشور با کارشناسی استاد فرهیخته موسیقی فریدون پوررضا صادر که سوابق آن نیز در نزد اداره مذکور موجود می باشد.

6- شرکت در برنامه های فرهنگی هنری و همایش های مرتبط.

7-همکاری با پژوهشگران داخلی و خارجی در خصوص فرهنگ مردم تالش.

8-همکاری با دانشجویان به منظور تهیه ی پایان نامه های مرتبط با فرهنگ مردم تالش.

9-تحقیق وپژوهش وجمع آوری موضوعات مهم و اساسی و همه ی آنچه که مرتبط با وقایع اتفاق افتاده در اواخر نهضت جنگل به عنوان حلقه مفقوده این نهضت بزرگ ، به منظور جلوگیری از تحریف تاریخ در بخش های مربوط به تهّیه وساخت فیلم ها وسریال ها و همچنین گفتارها ( سخنرانی ها ) و نوشتارها ( به صورت کتاب ) ومواردی از این قبیل همراه با پیشنهادهای مرتبط موضوع مورد نظر،که تاکنون به صورت غیرتحقیقی انجام گرفته است،لذا اصلاحات موارد مذکور را نیزدر تمامی زمینه ها ، الزامی می نماید.

 توضیح اینکه: این تحقیقات جامع ومستند که حاصل زحمات حدود سی ساله ام می باشد، امیدوارم بتوانم در آینده ای نزدیک به سمع ونظر همه ی عزیزان اعم از مسئولین، پژوهشگران، علاقه مندان و آحاد مردم شریف سرزمین پرافتخارمان ایران زمین برسانم.

زیرا تحریف تاریخ از جمله موارد خلاف قانون محسوب می گردد.

10- معرفی زیستگاههای حیات وحش و مناطق سیاحتی گردشگری و جنگل های باستانی منطقه بادرختانی پهن برگ (که از نوع جنگل های هیرکانی بوده وقدمت رویش چندین میلیون ساله دارند)، به عنوان میراث  ملی گران سنگ این مرزوبوم و نحوه ی حفاظت و حراست از این داشته های بی نظیر الهی وهمچنین معرفی جاذبه های طبیعی و گردشگاه های بی بدیل و روحنواز منطقه

نکته :

« با توجه خاص به خشک و کویری بودن خاک پاک کشور عزیزمان ایران اسلامی ، لذا جنگل های بسیار ناچیز این سرزمین کهن ( خاصه جنگل های باستانیِ رو به کاهش شمال کشور ) از منظر معنوی به عنوان سرمایه ی ملّی تلقی می گردد  نه به لحاظ اقتصادی ، و لذا حفاظت وحراست از این جنگل های ناچیز به عنوان ذخیره گاه و خاستگاه ژنیتیکی گیاهی و جانوری منحصربفرد نیز امری ضروری و حیاتی است ».  

11-تهیه پیش نویس متن گفتارها در خصوص مستندهایی که تاکنون به صورت فیلم وسریال در حوزه ی جغرافیایی مناطق تالش براساس تحقیقات اینجانب تصویر برداری وتهیه شده اند.

12- همکاری با دانشگاه ها ودانشجویان رشته های جغرافیا وعلوم اجتماعی مرتبط با فرهنگ مردم وجاذبه های طبیعی حوزه جغرافیایی مناطق مختلف تالش.

13- فعالیت های مستمر در خصوص بومی کردن نام واژه ها ویا به تعبیری گل واژه های منطقه( روستاها،آبادی ها؛ مکان ها و مزارع )

14- همکاری در خصوص تهّیه سند توسعه ی ده ساله ی شهرستان ماسال در بخش میراث فرهنگی ؛ گردشگری ،صنایع دستی و منابع طبیعی

15- همکاری مستمر با ادارات فرهنگ وارشاد اسلامی و میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری.

توضیح اینکه:

براساس پیشنهادات ارسالی اینجانب در سال 1377 به صورت مکتوب به سازمان میراث فرهنگی آن زمان در خصوص نحوه ی حفاظت وحراست از معماری های کهن و ساخت وسازهای ادوار گذشته در استان و منطقه ی تالش به عنوان مواریث ملّی وتاریخی و مواردی از این قبیل که متعاقب آن منجر به احداث موزه روستایی در سراوان رشت نیزگردیده است.که اعلام وصول رونوشت نامه شماره 2862/12  تاریخ 23/04/1377  از سازمان میراث فرهنگی سابق کل کشور(معاونت محترم وقت حفظ واحیاء)،که ضمیمه همین مجموعه نیز می باشد، خود گواه این حقیقت و موید این ادعاست.

16- همکاری با برنامه ، تالشونه ، رادیو گیلان.

17- همکاری بامطبوعات محّلی ازجمله مجلات، هفته نامه ها وماهنامه های: گیلان امروز،تیجره،شریف،تالش،معین،پگاه،خبرونظر،بهارتالش،ویژه شاندرمن و همکاری با مولف کتاب بزرگ تالشنامه اثرحاج نهضت حسینی نژاد  پونل

18- و غیره

ضمن تقدیر وتشکر فراوان و سپاس بی کران از همه ی بزرگواران ، همشهریان ؛هم استانی های عزیز وگرامی؛ تالش های باوقار،همکاران بزرگوار اداری اعم از وزارت محترم کشور، استانداری و فرمانداری ها و بخشداری ها، مسئولین و کارکنان محترم جمهوری اسلامی ایران اعم از: اجرایی ، قضایی و غیره؛ اندیشمندان؛ فرهیختگان، واحد آگاهی نیروی انتظامی ، هنرمندان و اساتید بزرگوار دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی ، دانشجویان و دانش آموزان ،پزشکان و مهندسان، فرهنگیان و همه وهمه ی عزیزانی که در  سراسر سرزمین کهن و پهناور ایران اسلامی و غیره که علاقه مندانه با ابراز محبت های بزرگوارانه و دلسوزانه شان این اینجانب را مورد تشویق و حمایت های همه جانبه معنوی شان قرار داده اندکه موجبات قوت قلب و دلگرمی های بسیارگردیده است، کماکان منتظر برنامه های بعدی اعم از مقالات و اسکن های تحقیقی و فیلمها وسریال های مستند از حوزه ی تالش  از جمله موضوع بسیار مهم وقایع اتفاق افتاده در اواخر نهضت جنگل به عنوان حلقه ی مفقوده این نهضت بزرگ به رهبری سردار ملی ایران زمین میرزا کوچک جنگلی که آغوش گرم تالش ها مأمن و مأوای این شخصیت برجسته روحانی مبارز بود، براساس مندرجات ردیف 9 این فهرست، در شهرستان ماسال و بخش شاندرمن همراه با چند بیت شعر به زبان تالشی که در حین تحقیقات به شرح زیر سروده شده است ،  باشند.

     بیزن میرزا، اْ شتْ ، ایشته ماقِ یَه                         دومنی خْر دَری ،  بَندون هَوایَه

   آفتاوی چیل ژَنْدَه ، روخون خْشکابَه                    اشْته ناجَه دیلی شَخته آوابه

    میرزا اَسبی شی یَه یَه ، لِدو خِله خِله یَه           بنَدی سَری دَوایَه ،   مَمودی لْسی، صْتایَه

       آرَه سْ میرزا، ویره سْ میرزا                     خالا اْشْتْ آمِرا چِم بَرا یَه

 

ترجمه: * برخیز و بلند شو و بیا میرزا، که هنگام آمدنت فرارسیده است.

*  جنگلهای پایین دست ییلاقات را که به زبان تالشی به آن ، دومن ، گویند، مه ( خْر) فرا گرفته است، اما در ارتفاعات ( بند ) ییلاقات ، هوا صاف و زلال و آفتابی است.

* اولین طلوع فجر ( منظور اوّلین جرقه های پیروزی انقلاب اسلامی ایران می باشد)، به چشم می خورد و مسیرهای باتلاقی و گِل آلود را نیز خشک و روان نموده است.

* آرزوهایی را که در دل داشتی به ثمر رسیده و یخ های سفت و محکم آب شده اند.

* صداهای شیهه ی اسب میرزا و ، تالشه خله ی ، لدو ، به گوش می رسد.

*در ارتفاعات ( بند ) ییلاقات، هیاهوی درگیری و صدای چوبدستی ( سره فتره لس) ممود به گوش می رسد.

* میرزا خودت را خیلی سریع و زود برسان .

* زیرا خواهرت چشم به راه آمدنت می باشد.                                               

                                                             

                                              

********************************************

                                             مطلب سوم

ماه مبارک رمضان در فرهنگ مردم حوزه جغرافیایی تالش بزرگ  شهرستان ماسال

 

مردم مناطق  تالش و تالش نشین به زبان تالشی به ماه مبارک رمضان، روزَه ماه گویند و به ایام احیا ماه مبارک رمضان «اَیا» و شب های آن را «اَیا شَو» و روزهای آن را «اَیا روز» می گویند.

                                                   

 

                                     

                         تقی اسکندری تاسکوه

                     پژوهشگر، نویسنده و فیلمساز

 مردم مناطق تالش نشین به زبان تالشی به ماه مبارک رمضان، روزَه ما می گویند.

اگر نوزاد پسری در این ماه مبارک به دنیا بیاید اسمش را رمضان می گذارند و همچنین اگر نوزاد پسری در ایام احیا ماه مبارک رمضان که مصادف با شهادت مولای متقیان حضرت  علی (ع) می باشد، متولد شود اسم آن نوزاد را علی نامگذاری می کنند.

مردم قریه تاسکوه و حومه به زبان تالشی به ایام احیا ماه مبارک رمضان «اَیا» و شب های آن را «اَیا شَو» و روزهای آن را «اَیا روز» می گویند.

در زمان های قدیم جهت رویت هلال ماه مبارک رمضان، مردم روستاهای این خطه به اتفاق ملّاهای محلی و سادات جلیل القدر در جلوی مسجدی یک روز قبل از فرارسیدن ماه مبارک یعنی بعداز ظهر آخر ماه شعبان جمع می شدند و در داخل طشتی آب می ریختند و از طریق آن رویت ماه را به مردم جهت آغاز ماه مبارک رمضان اعلام می داشتند که امروزه با توجه به پیشرفت علوم، رویت و حلول ماه را با امکانات پیشرفته نجومی مشخص و از طریق رسانه های عمومی باطلاع عموم می رسانند.

با توجه به این موضوع، اهالی قریه تاسکوه و حومه یک الی 3 روز آخر ماه شعبان را نیز روزه می گیرند.

1 ـ مراسم بیدار شدن سحر:

در گذشته به علت عدم امکانات سمعی و بصری، خروس از بهترین عوامل تنظیم کننده وقت در تمامی موارد بالاخص در ماه مبارک رمضان جهت بیدارشدن سحری برای مردم این خطه بود و دومین عامل شوه چره  گوسفندان همراه با آداب و رسوم و هیهای رمه بانان در تنظیم وقت و بیدار شدن اهالی منطقه در مناطق کوهستانی بود.

سومین عاملی که به بیدار شدن مردم در سحر ماه مبارک رمضان کمک می کرد، ملاّها و یا سادات محلی بودند که در این هنگام جلوتر از همه از خواب بیدار می شدند و به پشت بام خانه هایشان رفته و با خواندن مناجات و دعا با آواز بلند همسایه ها و هم محلی هایشان را جهت آماده کردن و خوردن غذای سحری بیدار می کردند. که خله زدن (تالشه خله) از سوی عده ای نیز از جمله از عوامل بیدار کننده مردم در سحری ها بود. پس از خواندن خروس یا اتفاق افتادن دیگر عوامل، بزرگتر خانواده در خانه را باز و به سمت شرق نگاه می کرد تا سرخی سمت شرق را مشاهده کند. بعد از مشاهده سرخی شرق شروع به خوردن سحری می کردند. تا اتمام خوردن سحری نیز بزرگترها به بچه ها اجازه ی باز کردن در اتاق را نمی دادند؛ زیرا در صورت نفوذ روشنایی صبح به داخل، کسی دیگر سحری نمی خورد. هنگام پایان خوردن سحری یک نفر را جهت نگاه کردن سرخی سمت شرق به بیرون می فرستادند. در این هنگام در صورت مشاهده سیاهی سمت شرق که از کمرنگ شدن سرخی به وجود می آید، پایان وقت خوردن سحری را اعلام که در این حالت از ادامه خوردن سحری خودداری می نمودند.

 


 2 ـ غذاهای سحری:

اهالی روستانشین این خطه از سرزمین میهن اسلامی ایران، دیار تالش با توجه به فراوان بودن محصولات دامی از قبیل شیر، ماست، پنیر، کره و ... در بیشتر فصول سال از امکانات طبیعی و محصولات غذایی دامی تغذیه می کنند.

بقعه متبرکه آقا سید جواد فومن

                                          

علی الخصوص در ماه مبارک رمضان که بدن انسان به طور طبیعی جهت مقاومت با گرسنگی نیاز به نیروی بیشتری می باشد که از طریق تغذیه غذاهای مقوی انجام می گیرد. لذا در بیشتر موارد سحر را با محصولات  دامی خود مصرف می کنند.

البته از دیگر غذاهای محلی از قبیل فسنجان (سییا قاتق)، میرزاقاسمی (وَنجومَه تارَه)، واشَه تارَه (یا همان میرزا قاسمی که با علف های خوراکی جنگلی درست می کنند) و ... نیز استفاده می کنند. 

البته لازم به ذکر است که هنگام سحر خوردن از خوردن غذاهای شور مانند ماهی و کباب و ... که باعث تشنگی می شوند اکیداً خودداری می نمایند، ولی هنگام افطار کردن از انواع غذاها استفاده می کنند.

 

3 ـ مراسم احیا ماه مبارک رمضان:

مردم قریه تاسکوه به زبان تالشی به روزه احیا «اَیا روزَه» می گویند. این ایام به مدت 6 روز از نوزدهم ماه مبارک الی بیست و چهارم ماه می باشد. مردم در طول این مدت از بسیاری از کارها خودداری می کنند. علی الخصوص در روز 21 رمضان که مصادف با شهادت حضرت علی (ع) می باشد به هیچ وجه دست به کار دیگری نمی زنند. در این ایام به مساجد و تکایا جهت انجام هر چه بیشتر فرایض دینی، دعا و نیایش به درگاه پروردگار بزرگ می روند و شب های این ایام را با دعوت از سادات و ملاّ های محلی به منازلشان و با تلاوت کلام الله مجید و همچنین دعا و نیایش با شب زنده داری سپری می کنند.

اهالی قریه تاسکوه و حومه تالش بنا به اعتقادات سنتی شان روز 20 رمضان را به زبان تالشی «تراشَه روز» روز تراش یا همان روز نظافت و اصلاح و استحمام می گویند که در این روز، تمامی مردان و پسران محل ابتدا سر و صورت شان را پیرایش کرده و سپس به حمام می روند و یک نظافت کلی انجام می دهند که مراسم این روز از سنت های دیرینه ساکنین این خطه می باشد.

4 ـ روزه گرفتن بچه ها:

در قریه ی تاسکوه و حومه رسم بر این است که اگر بچه ای برای اولین بار بتواند روزه اش را نگهدارد، پدر و مادر خانواده برای آن بچه انعامی را منظور می کنند که این انعام ها عبارتند از: الف) دادن گاو یا گوسفندی به آن بچه ب) دادن وجه نقد و یا یک دست لباس نو بردن او به مشهد مقدس جهت زیارت حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) و یا وعده ی یک سفر خیر و درازمدت که در آن زیارت نیز باشد. ضمناً اینگونه مسائل سنتی نه این که از بین نرفته، بلکه همچنان به قوت خود باقی می باشد.

                                                     

                               بقعه متبرکه آقا سیدرضا شاندرمن

5 ـ آداب و رسوم افطاری در تالش:

تالش ها به ویژه در مناطق کوهستانی به روش های زیر مراسم افطاری را به جای می آوردند.

1 ـ به محض غروب آفتاب 2 ـ رویت ستاره روز 3 ـ برگشتن گله های گوسفندان، بز و گاو به سوی منزلگاه 4 ـ رفتن مرغ ها به داخل لانه های شان.

لازم به ذکر است در گذشته رسم بر این بود که تعدادی از افراد محله ها هر روز حوالی غروب در صورت صاف بودن آسمان به سوی ستاره روز نگاه می کردند تا به محض مشاهده آن، به سایرین اطلاع بدهند تا افطار کنند و مواردی  دیگر، در صورتی مورد توجه قرار می گرفت که هوا ابری باشد.

«قَیلونَه افطار»

افطار قلیانی بدین صورت است که هنگام غروب عده ای از اهالی محل با پوشش های محلی در حالی که دور هم نشسته اند و در کنار گله یا دیواره ای و کوهی در حال صحبت با هم هستند، قلیانی را چاق می کنند و حداقل یک نفر قلیان کشیدن و دود کردن آن را شروع می کند.

در این میان کسانی که از راه می رسند، بدون این که موضوع افطار قلیانی یادشان باشد، به فردی که مشغول قلیان کشیدن باشد، با تعجب می گوید: فلانی مگر ماه رمضان نیست که داری قلیان می کشی. جواب می دهد: مگر نشنیده اید که «قَیلونَه ایفطار» روزه را باطل نمی کند.

6 ـ روش های محاسبه روزهای ماه مبارک رمضان: 

تالش های ساکن در کوهستان های صعب العبور به خاطر این که در یاد و خاطرشان باشد که چه تعداد از ماه را روزه گرفته اند و یادشان نرود که چند روز را تا پایان ماه روزه خواهند داشت، در ازای هر روز روزه داری، یک عدد سنگ کوچک به اندازه یک حبه قند در داخل کیسه ای از جنس شال یا پوست گوسفند «اَمنَه» یا کیسه نخی «دوعه کیسَه» می اندازند و در هر یک هفته نیز آن را یک بار می شمارند تا دقیقاً بدانند چند روز را روزه گرفته اند. بدین ترتیب به محض این که تعداد سنگ های کوچک به 30 عدد رسید، ماه رمضان را تمام شده تلقی و فردای آن را عید فطر اعلام می کردند.

روش دیگر: اهالی کوهستان های سرزمین تالش معمولاً در اواخر ماه مبارک رمضان به خاطر این که از منابع معتبرتری استفاده نمایند تا در تعداد روزهای ماه مبارک رمضان دچار خطا و اشتباه نشوند، یکی از افراد خانواده و یا محله را پیش یکی از ملّاهای ساکن در مناطق جلگه ای می فرستادند و از وی پایان ماه مبارک رومضان و یا حداقل چند روز مانده به ماه رمضان را سئوال می کردند و آن ملا روز موعود را به او می گفت و او نیز عین خبر را به اهالی روستایش اطلاع می داد.

بعضی نیز در ازای هر روز روزه داری یک دانه تسبیح از مجموعه ی آن جدا می کردند تا این که به سی عدد  برسند. در این حالت پایان ماه رمضان را اعلام می کردند. لازم به ذکر است تسبیح را در جایی قرار می دادند تا کسی به آن دست نزند.

روش دیگر این که اهالی کوهستان با حساب و کتاب های سنتی شان با دراز کردن انگشتان سبابه در اواخر ماه مبارک رمضان به سوی کوه ها، پایان ماه رمضان و حلول ماه شوال را اعلام می کردند. 

                                 

 

7 ـ مراسم عید قربان و شب عید فطر:

اهالی قریه تاسکوه و حومه به زبان تالشی به شب عید ماه مبارک رمضان «عَیدَه شَو» (روزه ما عید شو) و به روز آن «عَیدَه روز» (روزه ما عیده روز) می گویند.

یکی از رسومی که در شب عید رمضان در مناطق مختلف سرزمین تالش وجود دارد، دادن فطریه می باشد. تالش زبانان به زبان تالشی به فطریه ماه مبارک رمضان «سَرَه فطرَه» می گویند که چگونگی دادن آن به شرح زیر است:

بعد از مراسم افطاری و با به جای آوردن فرایض دینی، تمامی اعضای خانواده به طور دسته جمعی دور هم می نشینند. البته این را هم باید یادآوری کنم که در این شب، اولیا خانواده ها نمی گذارند بچه هایشان در این شب خصوصاً قبل از دادن فطریه (منظور همان جدا کردن سهمی است که آن را جدا می کنند) به شب نشینی و یا جای دیگری بروند. اهالی این سامان اجناسی را که جهت دادن فطریه از مالشان جدا می کنند گندم، بره، گوسفند و برنج می باشد. بعد از آن به تعداد افراد خانواده مقداری گندم یا برنج را در یک طشت یا سینی بزرگی ریخته و همه ی اعضا خانواده به ترتیب از پدر و مادر گرفته الی بچه ها و اطفال خانواده، هر کدام از 3 الی 7 مرتبه برنج و یا گندم موجود در سینی را دست می زنند و نیت می کنند که پرودگارا بلا و بلیا را تا عید دیگر از ما دور بگردان. و اگر بره گوسفند باشد هر کدام از اعضای خانواده دستی بر سر و صورت و پشت آن بره می کشند و آنگاه آنرا به فردی که مستحق فطریه هست می دهند.

بعد از این کار، گندم یا برنج موجود در سینی را در یک گونی جداگانه ای ریخته و سرش را محکم می بندند و در گوشه ای از خانه می گذارند تا این که صبح عید رمضان (روزَه ما عَیدَه صب)، یکی ازاعضای خانواده آن را برداشته و به افراد فقیر می دهند و با این کار مراسم فطریه دادن نیز به پایان می رسد.

روز عید ماه مبارک رمضان (روزَه ما عَیدَه صب)، اهالی این سامان بنا به وضعیت زمانی و فصلی زندگی شان، جهت زیارت به اماکن متبرکه نواحی خود می روند. اگر در گذشته این کار در ییلاقات انجام می پذیرفت، با توجه به نبود جاده های ماشین رو در ییلاقات، مردم گروه گروه سوار بر اسب های تیز رو و از پیش تهیه می شدند و با اسب دوانی و رسم و رسوم خاصی غذای شان را آماده و به همراه می بردند و راهی اماکن مقدس و متبرکه جهت زیارت و سیاحت می شدند.

ولی اگر در گذشته این کار در قشلاق انجام می گرفت در صورتی که زیارتگاه مورد نظر فاقد جاده ی ماشین رو بود باز مردم ساکن در قشلاق سوار بر اسب های خود، جهت زیارت و گردش راهی اماکن متبرکه می شدند و اگر مسیرها ماشین رو بود، اهالی سوار بر ماشین های کرایه ای  یا شخصی شده و جهت زیارت و گردش راهی اماکن مقدسه می شدند. لازم به ذکر است زیارت در حال حاضر نیز به علت وجود مسیرهای ماشین رو و آسفالته به راحتی و به سهولت صورت می پذیرد.

نکته ای که لازم به یاداوری است مردم منطقه ی ماسال و همچنین مناطق اطراف آن در این روز به زیارت مکان های مقدس واقع در قریه شالما ماسال در مسیر جاده ییلاقی و در مسافت 15 کیلومتری مرکز ماسال می روند. در روز عید ماه مبارک رمضان، این زیارتگاه به حدی شلوغ می شود که جای سوزن انداختن نیست. از طرفی روستای شالما که زیارتگاه در آن واقع است به اندازه ای زیبا و طبیعتی رنگارنگ دارد که زبان از عنوان آن قاصر می باشد که به تعبیر امروزی روستای شالمای ماسال، عنوان دهکده زیارتی سیاحتی را به خود اختصاص داده است. سایر گردشگاهها و زیارتگاههای ماسال عبارتند از : بقاع متبرکه میر محله ، سنگ بست ، مناطق ییلاقی مفرح و غیره و زیارتگاهها و گردشگاههای شاندرمن در روز عید فطر عبارتند از: امام زاده شفیع (ع)، آقا سید رضا (ع) دلیجان، آقا سید ابراهیم (ع) قران و ییلاقات زیبا و غیره می باشد.

برادران اهل تسنن نیز در روز عید فطر در سینی هایی «مَجمَه هایی » پر از حلوا و غذا، راهی قبور و اماکن متبرکه می شوند و روز عید فطر را برپا می دارند.

لازم به یا آوری است که اهالی سرزمین باستانی و سبز تالش بزرگ بر اساس فصل روز عید فطر (روزه ماه عیده روز) را علاوه بر حضور  در اماکن مذهبی و بقاع متبرکه همچون امامزاده ابراهیم (ع) و امامزاده اسحاق (ع) شفت، بقاع متبرکه آقا سید عبدالله کلرم (ع)، سیاهورود آلیان و آقا سید جواد موسوی فومن، گرده کوه تنیان، سنگ بست، بقعه متبرکه شالما ماسال، میرمحله، و چسلی ماسال، امام زاده شفیع، آقا سید ابراهیم قران، آقا سید رضا دلیجان، درویشه شمی (درویش شاه امیر) چاله سرا و پیرون بست پلنگه سرای شاندرمن، مرقد مطهر آقا سید صالح (ع) در ویه چال(حدفاصل بین شاندرمن و تالش دولاب معروف به بارگاه برم)،بقعه متبرکه امین السلطان غریببنده، آقا سید شرف شاه، برزه کوه، شیخ خاصه جان پونل و شیخ سلیمان پره سر شهرستان رضوانشهر، بقاع متبرکه  ابوالفضل العباس لوندویل، بابا حسن ویرمونی، قاسم و ابراهیم (ع) آستارا، و بقاع متبرکه سید جلال الدین سید لر لیسار، سید محمد دوست چلوند و ابراهیم و قاسم شهرستان هشتپر طوالش و ده ها مکان مقدس زیارتی مناطق مذکور، با عزیمت به دامن طبیعت، جنگل های باستانی منطقه، حاشیه رودخانه های خروشان و ییلاقات مفرح و زیبای این دیار و این سامان، این روز مبارک را به سرور و شادمانی می پردازند.

در آخر یک چیستان تالشی درباره ماه مبارک رمضان:

*داری دَری خدا سرا، خال و بولش چَمَه سرا، سالی وُاَره سی گلَه، هَرده نِبو ای گلَه.

ترجمه: درختی است در حیاط خدا، شاخ و برگ هایش در حیاط خانه ی ما (منظور ما مسلمانان می باشد)، سالی می آورد سی عدد میوه، نمی شود خورد یک دانه.

جواب: «روزَه ما» یا ماه مبارک رمضان 

به زبان تالشی به چیستان مسله مسله «مثله مثله » می گویند.

 

با تشکر از خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی نیلاش و میهن رایانه شاندرمن - مسعود حاجتی- زینب بخشنده


الگو برداری پیامبر عظیم الشان جهان  اسلام  و پیامبر رأفت و مهربانی حضرت محمد مصطفی (ص) از لباس کادوسی ها(تالش ها):

                                                        


قومی بس انبوه در زمان باستان در کوه های شمالی ایران نشیمن داشتند که به مبارزه علیه شاهان برخاستند و از اینجا نامشان در تاریخ ها امده است که یونانیان به خاطر شجاعت و روح سلحشوری(پارتیزانی) آنها را کادوس (کادوش) می نامیدند که بعد محرف و مبدل به تالش شد و بعدها چنگیزخان مغول نیز نام یکی از نوادگان خود را تالش نامید. بماند که یکی از بیان این واژه ها، خانه دوستی، وطن دوستی، «کَ + دوس» زیر مجموعه ی ایران دوستی است.

واژه تالش را اعراب، از طیلسان مشتق می دانند؛ یعنی کسانی که لباس پشمی می پوشند. نمایشگاهی که اخیراً با ارائه مُد و لباس که پوشش 18 نوع از اقوام به معرض نمایش گذاشته شده بود، بهترین و برگزیده ترین پوشش و جایزه را به پوشش باشلاق و گوشکلا(گوش باشلاق) طیلسان قوم تالش اختصاص دادند.

در جنگی قوم کادوس(تالش) شرکت داشتند که جزو رزمندگان رستم فرخزاد به شمار می رفتند، به عنوان زیر مجموعه وطن پرست و جان بر کف ایران عزیز که شجاعانه دفاع نمودند و در تاریخ می دانیم که ایرانیان در برابر شعار برابری و برادری اسلام سر تسلیم فرود آوردند و سلاح را گذاشته و تسلیم شدند.

 

پیامبر عظیم الشأن جهان اسلام حضرت محمد(ص) مفتون لباس و پوشش قوم کادوس شد و از نوع باشلاق لباس رسمی و پیامبری خود را اقتباس و الهام گرفت. درخشش این لباس در نمایشگاه مُد جهانی از طرفی الگو قرار دادن آن از طرف پیامبر بزرگ اسلام اسوه جاوید و شاخص از این مدل لباس زهی سعادت برای ما ایرانیان می باشد.


« از نوشته های زنده یاد قاسم ماسالی از دبیران بازنشسته شهرستان ماسال در رشته جامعه شناسی »

لباس های سنتی زنان و مردان تالش نه فقط به لحاظ تنوع، رنگ، زیبایی و جلال و جمال و شکوه که به عنوان تنها پوشش باوقار و باحجاب و الگوی برتردرمیان انواع لباس های اقوام ملل مختلف در سطح جهان شناخته شده و مطرح می باشد.

   از اینکه چرا تاکنون نام تالش جزء لیست اقوام و عشایر رسمی کشورقرار نگرفته و ثبت نشده است بسی جای تامل و پیگیری است . لذا انجام این مهم از سوی مسئولین ذیربط مورد استدعا و توقع است.

مورگان باستان شناس فرانسوی می گوید : این قوم ( قوم تالش ) پنج هزار سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) در این سرزمین می زیسته .

 بابک خرمدین از تالش برخاسته . شیخ زاهد از اهالی تالش و از اسپهبدان گیلان بوده و خانقاه اولیه و محل زندگی او در حوالی لنکران تالش است. مردمی غیرتمند و قدرتمند به سختی صخره ها و به ظرافت شبنم های سحرگاهی سبزه ها و چمن های ییلاق ها که به گواهی تاریخ همواره در برابر هجوم بیگانگان چون سدی محکم و دژی پولادین ایستادگی کرده اند . مردمی از اصیل ترین نژاد ایرانی با زبان تالشی که از پرمایه ترین زبان ها و بازمانده ی یادگار پهلوی اشکانی با ویژگی ها و گستردگی خاص خود و جنبه های ممتاز فرهنگی و ادبی .

                                مطلب چهارم

                                      

                                                   تقی اسکندری تاسکوه

                                         تحقیق و پژوهش ، گردآورنده و نویسنده

محرم و آئینهای مقدس و حزن انگیز آن در فرهنگ مردم تالش بزرگ  شهرستان ماسال                     

ماه محرمه مچت به پایه                       دِ دَ سم زنجیلو دِ پام بوخایه
ماه محرم است و مساجد بر پا و آماده برگزاری مراسم عزاداری هستند. دستهایم را با زنجیر و
  پاهایم را با غل بسته اند.

                                                

لنت به ام یارم چه بی بفایه                  نفسم  آخره  دِ  چِمم  رایه
لعنت بر این
  یار و همرازم که چقدر بی وفا شده. نفسهای آخر را می کشم و چشم هایم در انتظار دیدن تو هستند ای حسین
محرم دَر مَه او مَچت به پا یه
               گردنم زنجیلوو دِ  پام بوخایه
ماه محرم آمده مساجد بر پا و آماده برگزاری مراسم عزاداری هستند. گردنم را با زنجیر و پاهایم را با غل بسته اند.
الهی بمره دشمن اسلام
                  شوو روزون، ترا دِ چِمم رایه
الهی بمیرد دشمن
  اسلام. شبها و روزها چشم هایم در انتظار دیدن تو هستند ای حسین (1).
یا محّمد بَه قربونر بَشیمون
                                                                               
یا محّمد (ص) ای پیامبر بزرگ اسلام، جانم به فدای آن منزلت و مقامت.
عهدی مون بسته بَه نیمون پشیمون
                                                               
عهد و پیمانی را که با دین و آئین توبسته ایم هرگز نخواهیم گسست.
مدینر منزلََه بهشتر گلزار
مدینه منوره جایگاهت و بهشت گلزار توست.
قسمت (نصیب) بوبوبَه گلزار بشیمون
آیا ما نیز خواهیم توانست قدم به گلزار تو بگذاریم.

این شعر بسیار زیبا از سروده های حجت السلام و المسلمین زنده یاد حاج سید محمود شرفی پره سری متخلص به شوقی و امام جماعت فقید بخش پره سر، شهرستان رضوانشهر تالش می باشد (2).

آنچه که در اجرای تمامی آئینها از جمله آئینهای دینی مذهبی در میان اقوام و عشایر مختلف حائز اهمیّت
  است تأثیر پذیری این آئینها در اجرا، از آئینها و باورها و آداب و رسوم و سنن و موسیقی سنتی و فرهنگ مردم هر منطقه اعم از شیعه، سنی و غیره می باشد که یکی از این آئینهای بزرگ، آئینهای سوزناک و غمبار ماه محرم است.

دهکده زیارتی سیاحتی شالماء و شالما کوه، تا قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال، یا، ماسالی مولومه بند      

خوشبختانه  تلفیق آئینها و باورهای کهن ایران باستان در میان همه اقوام و عشایر ایرانی با تمامی آئینهای دینی مذهبی از جمله آئینهای حزن انگیز ماه محرم که ریشه در اعتقادات الهی دارند به عینه ملموس و مشهود است که سرزمین کهن و پهناور تالش بزرگ نیز جدای از این مقوله نبوده و نیست.
به رسم یک سنت دیرینه و کهن در حوزه جغرافیایی سرزمین کهن و پهناور تالش بزرگ، حدود یک هفته تا 10 روز مانده به آغاز ماه محرم، کرنازنها (کرناف زنها) با برداشتن کرناهایشان، با بالا رفتن از گلدسته های مساجد روستاها و آبادیها، و یا با قرار گرفتن بر روی تپه ها و ارتفاعات واقع در اطراف روستاها، کرناهایشان را به سوی چهار جهت روستاها و محلات گرفته و تندتند شروع به کرنانوازی می کنند. در این راستا، مردم آبادیها و محلات مختلف توالش، با مکث کردن به صداهای کرناها گوش داده و ضمن خیره شدن به همدیگر، که اینکار را به زبان تالشی «گوشه قجه» می گویند با بیان این جمله که به ماه محرم نزدیک می شویم و محرم در پیش است، خودشان را برای خاکربی و تطهیر مساجد در روستاهایشان که توسط
  زنان و دختران و جوانان محلات که جملگی ملبس به لباسهای محلّی هستند، انجام می گیرد، آماده می کنند.                                       

سپس این افراد به گروه های چند نفره با بدست گرفتن آلات نظافت، راهی مساجد شده و کارهای تطهیر را در مساجد آغاز و به مرور زمان آن را به پایان می رسانند و به این ترتیب مساجد روستاهایشان را برای برگزاری مراسمات عزاداری با شکوه حضرت سید الشهداء(ع) و یاران و خاندان با وفایش آماده می کنند. با شروع مراسم عزاداری حضرت امام حسین (ع) از اول محرم هر  سال در روستاهای توالش، مردم محلات و آبادیها اعم از زن و مرد و پیر و جوان هر شب به مسجد رفته و به  برگزاری عزاداری ماه محرم می پردازند.
                                                         

در گذشته های دور و نزدیک مردم در گروه های مختلف یک و چند نفره اعم از زنان، مردان، کودکان، جوانان و نوجوانان، چوبدستی بدست از نوع (سره، فتره لس)، غروب هنگام و در تاریکی شب با استفاده از نور مشعلهای محلّی که به یک طرف چوبی بلند مقداری پارچه کُهنه را که به زبان تالشی به آن، پاره، می گویند می پیچند (می بندد) و با آغشته کردن آن از چربی بز و یا گوسفند، بجای نفت فعلی آن را روشن می کردند (پی سوز) و با استفاده  از نور و روشنایی آن، راهی مساجد می شدند که در برگشت ها نیز در تاریکی شب ها که نه جاده ای بود و نه ماشینی، باز از روشنایی همان مشعلهای محلی استفاده می کردند تا زمانی که «حلبیه چرا» یا «چراغ حلبی» و  چراغهای فانوس وارد بازارهای مصرف شدند.
اُمنا
  و ریش سفیدان محلّی در روستاها و محلات که امروزه برای مدیریت مساجد به عنوان هیأت اُمنای  مساجد تلقی می شوند، چند روزی مانده به آغاز ماه محرم، مداحان و ملاهای محلی را جهت روضه خوانی و مداحی انتخاب و در قبال زحماتشان نیز مبالغی وجه نقد و یا مقداری گندم و برنج و غیره به آنها می دادند.
آئینهای محرم هر ساله از اول تا شب سیزده هم که به زبان تالشی به آن، سوّم امام، و به شب آن، اِمامی سُوومه شو، و به روز آن، اِمامی سُوومه روز، می گویند دایر و در مساجد روستاها و محلات برگزار می گردد.

دهکده زیارتی سیاحتی شالمای ماسال

در ایام ماه محرم در مساجد روستاهای توالش، معمولاً از سوی هیأت اُمنا و یا تعدادی از افراد مُتمکن که از بضاعت مالی بهتری برخوردارند با فراهم نمودن امکانات پذیرایی، اطعام می دهند. البته روشهای دیگری هم در خصوص پذیرایی در ایام ماه محرم در مساجد وجود دارد و آن اینکه دامداران با نذری دادن گوسفند و بجار داران نیز با نذری دادن برنج، هیأت اُمنای مساجد را در کار پذیرایی یاری می دهند.
طبق روال سنتی کهن و متداول منطقه در ایّام برگزاری مراسمات عزاداری، روضه خوانان و مداحان در طول دهه اول محرم به مناسبت هر شب که
  متعلق  به کدام یک از شهدای بزرگوار کربلا باشد در وصف آن واقعه مبادرت به اجرای برنامه  نموده و به عزاداری می پردازند. مثلاً شب و روز نهم محرم که متعلق به علمدار کربلا حضرت ابوالفضل (ع) است در وصف شهادت ایشان مراثی خوانده می شود. 

در نواحی تالش، مداحان در غم مصیبت حضرت ابوالفضل(ع) به زبان تالشی اینگونه زمزمه می کنند:
کربلاعباس نام آور چبه
                     کربلا عباس نام آورم چه شد
کربلا شهزاده اکبرم چبه
                      کربلا شاهزاده اکبرم چه شد
عباسی وفا داری را بمرم
                    بمیرم  برای  عباس با وفا
اِشته سوزَه علمی را بمرم
                   بمیرم برای علم سبز پوشت
دیلم تنگه چمو چرا، ندارم ای خداجان
      دلم تنگ است و چشم و چراغی ندارم ای خدای مهربان
چمه کمر چَکه، برا، ندارم ای خداجان
       کمرم شکسته برادری ندارم ای خدای مهربان
خدا ده خون، دِچمی سو، آ گرده
         خدا را صدا بزن روشنایی چشمان را به حالت اول باز گردند
برا، شَه،آو، بوهره، زو، آ گردِ
              برادرم رفته آب بیاورد و زود بر گردد.
الی آخر...

و یا مثلاً در شب و روز هفتم ماه محرم که متعلق به بزرگ
  سرباز قنداقی حضرت  امام حسین (ع) و نحوه شهادت طفل 6 ماهه سید شهداء حضرت علی اصغر (ع) می باشد، زنان و دختران روستاها با پوشیدن لباسهای محلّی تالشی که به لحاظ  بافت و ساختار ظاهری و شکیل بودن، علاوه بر ویژگیهای  منحصربه فرد جانبی، سرآمد همه لباسها و حجابها نیز می باشد، و به یاد طفل گهواره ای امام حسین(ع) که با اصابت تیر به گلوی نازنین وی آنهم با لبان تشنه در بغل و چشمان بابای آزاده اش به شهادت می رسند، گهواره های کوچک و بزرگی  را با پوششهای سبز آماده، که هم در شبستان مساجد و هم در مزار اهل قبور و هم در روز عاشورا که به زبان تالشی آنرا، قتله روز، گویند، همراه هیأتهای عزاداری با سوز و گداز بسیار و با زمزمه کردن ابیات سوزناک و کهن تالشی که در وصف کودکان بوده و هماهنگ با آوای غمگنانه نی هفت بند تالشی یا «تالشه له له» که  توسط نی نوازان نواخته می شود آنچنان سوز و هیجان و شور و عزایی برپا می کند که هیچکس را یارای صبر و تحمل نبوده و بلکه اشک غم و ماتم را از چشمان همگان جاری و ساری می سازد.

آنچه بیش از همه قابل توجّه
  بوده و شور و هیجان عزا و ماتم را دو چندان می کند، ریزه خوانی تالشی هماهنگ و همراه با نوای سوزناک نی هفت بند تالشی «تالشه له له» توسط  مداحان اهل بیت می باشد که با خواندن اشعار و ابیات موزون و مرتبط تالشی سینه به سینه مخصوص کودکان و خردسالان که آوای مادرانه «لالایی» را نیز برای کودکان زمزمه می کنند، می باشد:
بَله لایلای، بخس لایلای
پسرم لایلای، بخواب لایلای
بخس، بخس بَله، روز آبه نیه
        ستاره آسمون کم آبه نیه
بخواب، بخواب ای کودکم، هنوز روشنایی روز فرا نرسیده است. ستاره های آسمان هنوز کم نشده اند
ستاره ی آسمون دِمینش مرجون
           خلکی تله گفون من کرده رنجون
همان ستاره های آسمان که وسط شان همچون دانه های عدس است، شماتت و سرزنش دیگران رنجورم
کرده است.
ناله ها و مویه های حاضران و عزاداران در محل لالایی خوانی حضرت علی اصغر (ع) به حدی حُزن انگیز است که زبان از شرح آن قاصر و قلم از درج آن عاجز می باشد، به ویژه آنکه گهواره های نمادین حضرت علی اصغر (ع) نیز که توسط زنان و دختران تکان داده می شوند. در مراسم غمگنانه گهواره لایی حضرت علی اصغر(ع) مداحان اشعار زیر را نیز هم به
  زبان  فارسی و به ویژه به زبان تالشی می خوانند و زمزمه می کنند.
سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
و الی آخر ...
                          

سوگندها و باورهایی در خصوص خداوند سبحان، حضرت محمد(ص) پیامبر بزرگ اسلام، قرآن مجید، حضرت امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و همه ائمه بزرگوار (ع) و خاندان عصمت و طهارت اهل بیت (ع) در منطقه تالش بزرگ وجود دارد که عبارتند از:

1- اگر کسی بخواهد برای موضوعی در تالش با نام حضرت ابوالفضل (ع) سوگند یاد کند به زبان تالشی
می گوید: ابوالفضی بالون، را بمرم
  یعنی: برای دستهای حضرت ابوالفضل(ع) بمیرم. منظور دستهای قطع شده آن حضرت می باشد.
2- به دِ بال پسیسته حضرت ابوالفضل قسم یعنی: به دستهای قطع شده حضرت ابوالفضل (ع) سوگند
3- ابوالفض قسم یعنی: به ابوالفضل قسم (سوگند یاد می کنم)
4- در معاملات وقتی می گویند ابوالفضلی یعنی: معامله ای که هیچگونه خدشه ای برآن وارد نیست و
  غیرقابل فسخ خواهد بود. یا بعضی معاملات به نام نامی پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد (ص) می باشد با عنوان: رسول مال. توضیح اینکه در اینگونه موارد هیچ مدرکی تحت عنوان فروشنامه یا به تعبیر تالشی فروش نومچه ما بین معامله کنندگان رد و بدل نمی شود.
5- به علم حضرت ابوالفضل (ع) قسم: علم در هیأت های عزاداری و مساجد از آن حضرت ابوالفضل العباس (ع) که به تعبیری به علمدار کربلا نیز مشهور است، می باشد، در روستاهایی که بقاع متبرکه وجود داشته باشد
  با ذکر نام آن روستا به بقعه  آن سوگند یاد می کنند. مثلاً: میره مله ایمازده قسم.
ایمازده = امام زاده
شالما ایمازده قسم و یا مولومی ایمازده
قسم ترجمه: به امام زاده شاه معلم، یا مولومی ایمازده سوگند. خندیله پشتی ایمازده قسم. گاگره پشتی
 ایمازده قسم رنگوعه ایمازده قسم، گول گولی ایمازده قسم، سراکه ایمازده قسم.
یا مثلاً در بسیاری از جاها، با ذکر نام آن بقعه سوگند یاد می کنند. مانند آقا سیدرضا قسم، آقا سید ابراهیم قسم.
مردمان تالش در قسمتهای مختلف زندگی و به اقتضایِ کاری یا برای ثابت کردن حقی که دارند و یا برای قانع
  کردن طرفهای مقابل سوگندهایی یاد می کنند که بشرح زیر می باشند:
1- به خون حسین قسم
2- ای امام حسین ته زونی کِ از کاریمه چه وانه
3 - به
  روح رسول الله  قسم
4- به
  قرآن محمّد (ص) قسم
5- به قرآن مجید قسم
6 - قرآن قسم
7- به امام رضای غریب قسم
8- به فاطمه زهرا قسم
9- به علی قسم
10-به خدای احد و واحد قسم که ایِ بنده اش محمدَه،
اگر کسی در روستایی و محله ای به قرآن خوانی شهرت داشته باشند، مثلاً نامش هم صفر باشد در اصطلاح رایج محلّی می گویند صفری قرآن قسم، یا مثلاً کسانی که خود از قاریان محترم قرآن باشند و کسانی با آنها طرف مذاکره
  شوند در لابلای صحبتهایشان می گویند فلانی اشته خونده قرآن قسم؛ به امام زمان قسم و الی آخر ...
علم آچینی
به رسم سنتی دیرینه و کهن در نواحی روستاها و آبادیهای تالش، هیأت اُمنای مساجد به اتفاق علمدار، که
  معمولاً از افرادی معین و مشخص می باشند و همچنین به کمک تعدادی از جوانان و بعضاً زنان و دختران درسومین روز ماه محرم، پارچه های سبز بسته شده بر روی علم ها را باز نموده و پس از خاکربی نسبت به شتشوی آنها اقدام می کنند و همچنین پارچه های سبز تازه ای را که از سوی مردم در طول سال و یا در ایام محرم بعنوان نذری به هیأت اُمنا و یا علمداران مساجد تحویل نموده اند به علمها گره می زنند که اینکار را به زبان تالشی «علم آچینی» و یا همان علم بندان گویند که معمولاً در داخل مساجد صورت می گیرد.

مراسم علم بندان

علم بندان دوّم، یا به زبان تالشی علم آچینی دواره:
 علم بندان  دوم  در شب و روز هفتم ماه محرم انجام می گیرد و علّتش هم این است که چون اوّلین سینه زنی ها و زنجیرزنی های هیأتهای عزادار در بیرون از مسجد و در محوطه  آن صورت می گیرد و مقدار پارچه های سبزی را که  در طول هفت شبانه روز از سوی مردم بعنوان نذری برای بستن بر روی علم جمع شده است، در شب هفتم ماه محرم بر روی علم گره می زنند به این صورت که علمداران، علم  را  بطرف پایین خم می کنند (بصورت نیمه افراشته) و حاضرین در میدان اعم از زن و مرد و دختر و پسر و همچنین هیأتهای عزادار ضمن زیارت کردن علم از زیر آن نیز رد می شوند و بچه های کوچک را نیز از زیرعلم رد می کنند به نیت در امان ماندن از هرگونه حوادث و بلایا و مقداری پول نیز بعنوان نذری برگوشه هایی از پارچه های سبز بسته شده بر روی علمها  گره می زنند که این گره ها به منظور برداشتن پولهای نذری پس از اتمام کار زنجیرزنی و سینه زنی و بردن علمها به  داخل مساجد با حضور هیأت اٌمنا باز می شوند که این پولها نیز برای اُمورات مساجد هزینه می گردند.
علم بندان یا «علم آچینی سوّم» در شب و روز نهم ماه محرم که متعلق به حضرت عباس(ع) می باشد.
علم بندان، یا علم آچینی، بعد از ظهر روز عاشورا پس از عزاداری هیأتها و نیز بعد از برگزاری نماز ظهر عاشورا و به هنگام برگشتن هیأتهای عزادار از کنار بقاع متبرکه و مزار اهل قبور بسوی مساجد محل، سر علم ها را که
  نمادی از دست های حضرت عباس (ع)، علمدار کربلاست به یاد جدا کردن دستهای سقای کربلا در حین  آبرسانی به تشنه لبان خیمه گاههای حضرت امام حسین (ع) توسط  دشمنان از بدن، از علم ها جدا نموده و به حالت خمیده در می آورند که در انجام  اینکار شور و شیدایی وصف نا شدنی از سوی حاضرین عزادار که بسیار لحظه های غمگین و محزونی است برپا می شود و مداحان نیز یا به زبان  فارسی و یا به زبان تالشی در وصف  این واقعه غمبار مداحی می کنند که بعضی از ابیات تالشی آن بشرح زیر می باشد:
 عباسی وفا داری را بمرم                       برای وفاداری عباس  بمیرم                              
اشته سوزه علمی را بمرم
                       برای علم سبز پوشت بمیرم                       
اشته دَسِن، چبینه، ای براجان
             دستهایت چه شدند، ای برادرجان (ای برادر)          
اشته، آسیه، دیلی، را بمرم ای برا جان
       قربان آن دل خسته ات بروم ای برادرجان(ای برادر)
دیلم تنگه، چمو، چرا، ندارم براجان
            دلم تنگ شده، چشم و چراغی ندارم برادر جان (ای برادر)
چمه، کمر، چَکَه، برا، ندارم خداجان (ای خدا)
      کمرم شکسته، برادر ندارم ای خدای مهربانم (ای خدا)
چَمَه عباس علمدارمون، نا اومه
                     عباس علمدار ما نیامد                              
خدا، ده خون، دِ چمی سومون، نا اومه
              خدا  راصدا بزنید نور چشمانمان نیامد
به رسم یک سنت قدیمی در روستاهای مناطق و نواحی تالش بزرگ و به ویژه ماسال و شاندرمن در روز عاشورا و سوم
  امام، اهالی محل و هیأتهای عزادار بصورت خود جوش افرادی را با عناوین شمر و عوامل و ایادی آنها با کلاه ها و لباسهای قرمز رنگ و زنجیر و قمه و چوب بدست در جهت تحقیر و آزار و اذیت کودکان خردسال با پاهای برهنه اعم از دختر و پسر که به یاد غریبی و اسیری اطفال خردسال شهید کربلا که گروهی سواره و جمعی پیاده هستند،با سر دادن داد و فریادهای دلخراش و کتک زدن آنها حتی، کاسه های آبی را که از سوی اطرافیان جهت نوشیدن به آنها داده می شود از دست آنها می گیرند و به هوا پرتاب می کنند و به این ترتیب از نوشیدن آب آن کودکان نیز جلوگیری می کنند و با شمشیرها و ابزارهایی که در دست دارند آنان را عذاب های روحی و روانی می دهند انتخاب می کنند.                                     

جالب توجه اینکه در جلوی این کاروان دلسوخته شهید کربلا، چند اسب به رنگ های مختلف به ویژه اسب سفید را که با یراق سبز رنگ پوشیده شده اند و روی بعضی از این اسبها کودکانی به یاد اُسرای کربلا سوار کرده اند، حرکت می کنند.
قابل توضیح است که: در نواحی تالش، فرهنگ و باور ویژه ای وجود دارد که هنوز هم مردم مسلمان این سامان اسبی را که رنگش سفید باشد در سوارکاریها و باربریها بسیار مورد مدارا و مهر و محبت صاحبانشان قرار می گیرند و علّتش هم این است که چون اسب سقای کربلا حضرت ابوالفضل العباس (ع) در واقعه خونبار و غمبار کربلا سفید بوده است.
در مساجد همه ی هیئت های عزادار در سرتاسر تالش بزرگ و به ویژه در ماسال و شاندرمن مرسوم است که در وسط سینه زنی ها و زنجیرزنی ها افرادی از سادات جلیل القدر میانسال به بالا و حتی غیرسادات حداقل
  هر 5 دقیقه به 5 دقیقه، با خوندان اشعاری موزون با صداها و لهجه های بسیار زیبا و شنیدنی همچون:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
                  
باز این چه نوحه و عزا و چه ماتم است
سلام الله حسین (ع)
لعنت الله علی قاتلان حسین
که سینه زنان و زنجیر زنان و حاضرین در محیط
  اطراف هیأتهای عزادار در پایان هر مصرع با گفتن یاحسین بلند که خاصه در روز عاشورا هلهله ویژه ای از ماتم و عزا را به وجود می آورد.که با تمام شدن اشعار فوق، سینه زنان و مرثیه خوانان بلافاصله به کار نوحه سرایی و زنجیرزنی ادامه می دهند که اینکار را به زبان تالشی، محتشم خوانی، گویند.
محتشم خوانان در پایان هر محتشم خوانی جملات زیر را بر زبان جاری می کنند که حاضران بعنوان همخوانان موضوع، آن را با یا حسین پاسخ می دادند:
غریب و تنها حسین،
          همخوانان: یا حسین
عزیز زهرا حسین،
             همخوانان: یا حسین         
بی کس و تنها حسین
       همخوانان: یا حسین
شاه شهیدان حسین
        همخوانان: یا حسین
سلام الله علی حسین لعنت الله علی قاتلان حسین
             همخوانان: یا حسین
و به همین ترتیب نیز ادامه می یابد.
آنگاه در پایان اینکار در هر مراسم عزاداری و سینه زنی که توسط محتشم خوانان گفته می شود، عبارت زیر است:
برشمر ولد زنا لعنت: حاضرین در پاسخ می گویند بیشمار
بر یزید و یزیدیان لعنت: حاضرین در پاسخ می گویند بیشمار
و با ایجاد آن هلهله خاص عزا، بسیاری از مردم به یاد شهدای کربلا به گریه و زاری می پردازند زیرا با محتشم خوانی آنهم در درون هیأتهای عزادار و انبوه جمعیت به گونه ای تداعی می شود که صحنه حاضر انگار خود صحنه کربلاست و صداهای محتشم خوانان بسیار تاثیرگذار و هیجان انگیز است که در اینجا به
  ذکر نام بعضی از محتشم خوانان ماسال و شاندرمن پرداخته می شود:
زنده یاد سید محسن صفوی میرمحله مشهور به تنکافی اَقه، زنده یاد سید کمال صفوی میر محله، زنده یاد سید رمضان شعیبی، سید جلیل مستجابی کلور، اقبال عبادی شالکه، گداعلی رحمانی مشهور به مشهدی اَبا، تابعلی دلداری نیلاش، شجاع دولتی، عباس شهبرگ، زنده یاد سید علی جلیلی چاله سرا، وجیه اله عبادی وشمه سرایی، سید تراب جلالیان، اقبال خورسندی، اسد خانی پور، اسلام اسماعیل زاده، قربان احمدی، شیخ احمد محمدی آهکلان، سید انام اکرامی، انام قربانی، مهدی ابراهیمی،
  ابراهیم پرورش مشهور به نوری، حجت خوشکلام، سید مرتضی علوی مشهور به اَقه بوره میر، قدرت جیواد شالمایی مشهور به مشته میرزه قه، عباس رشیدی وشمه سرایی، بیت اله قربانی مهدیخان محلّه ای، رسول زرین کلاه، خان خانی مؤمنی، رحیم خداشناس، حمید استوار میله سرا، یوسف شیرزاد معروف به حاجی اَقه برا، مداح و محتشم خوان و کارشناس مسائل دینی حاجی علی عباس پورغلام، مداح و محتشم خوان ملّلا عزیز قاسمی، حاجی حیات محمدیاری، سلیمان شکوری، رحمان قلی زاده، حاجی ایلدار توسلی، سید گل آقا احمدی، غلامعلی یحیی نیا، محرمعلی وثوقی، کیهان روستا، رحیم اله رحمانی، خسرو ستوده، سیف اله جهانگیری، سید علی رمضانی، ناز علی حقیقی چسلی، میر کاظم عاقلی، محمد رضایی چلمه سرا، حاجی عظیم عظمتی، حاج سید منصور فلکی مداح و محتشم خوان، عزت اله امیراحمدی، سید حسن حمیدی، حجت اسد زاده، سید عبدالاواحد هاشمی نژاد، مشهدی لطفی مرادی، سید آقا سید علیپور، باب اله سالاری، ابراهیم واحدی، شهباز علی حاجتی و غیره ...
در برگزاری مراسم عزاداری عاشورای حسینی در گذشته، همه عزاداران اعم از زنان و مردان با پوششهای سنّتی به ویژه برای مردان از شال و پشم استفاده می کردند که این سنت کهن در بسیاری از مناطق پنج
  بلوک تالش خاصه در فصول سرما به قوّت خود باقیست.                     

در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی یک الی دو نفر در هیأت عزاداری با بر دوش گرفتن علم حضرت ابوالفضل(ع) که پوشیده از پارچه های نذری سبز رنگ می باشد در پیشاپیش هیأتها حرکت می کنند که در طول مسیر و در بسیاری از جاها خاصه در جوار بقاع متبرکه سینه زنان و زنجیرزنان، همراهان بعد از دُور زدن  بقعه به پاس احترام  بقاع متبرکه در جلوی درب های ورودی این بزرگواران توقف نموده و به عزاداری و نوحه سرایی می پردازند و عاشورای حسینی را به این بزرگواران که از نوادگان خاندان بزرگ پیامبر هستند، تسلیت می گویند.            
علمداران به درخواست حاضرین و همراهان هیأتهای عزادار، سر علمها را به پایین خم نموده و زنان و دختران و مردان و جوانان به یاد و گرامیداشت دستهای قطع شده دشت کربلا حضرت ابوالفضل(ع) ضمن زیارت علم و رد شدن از زیر آن با بستن پارچه های سبز به علمها، مبالغی پول نیز بعنوان نذری در لابلای پارچه های سبز روی علم ها بسته و آن را با گره محکم می کنند که این نذورات نیز در پایان مراسم عزاداری هیأتها و با رسیدن به مساجد روستاها در مسیر برگشت، با حضور ریش سفیدان محل توسط علمداران از
  روی علم برداشته می شود که پس از شمارش برای مخارج عمومی مساجد تحویل هیأتهای اُمنا می شود.

صحن مطهر بقعه ی متبرکه اقا سیدرضا (ع)، دلیجان شاندرمن

 

هیأتهای عزادار معمولا به محلات دیگری که دارای بقاع متبرکه هستند می روند که این حرکت برای ادای احترام و عرض تسلیت به محضر شریف این بقاع متبرکه در این ایام برای اجرای مراسم عزاداری انجام می شود. به محض  ورود به روستاهایی که دارای بقاع متبرکه و قبرستانهای قدیمی هستند، با سینه زنی و زنجیر زنی و مرثیه خوانی و نوحه سرایی مورد استقبال هیأتهای میزبان قرار می گیرند که هیأتهای میزبان اشعار زیر را برای خوش آمد گویی به هیاتهای مهمان می خوانند:
اهل عزاخوش آمدید، خوش آمدید،
اهل عزای مصطفی خوش آمدید عجب عجب،
 ای مجمع اهل عزا خوش آمدید به نزد ما
سینه زنان با وفا خوش آمدید به نزد ما
خوش آمدید مرحبا اجر شما با خدا

آنگاه اشعاری که مداحان به محض به ورود هیاتهای مهمان به حرم بقاع متبرکه می خوانند به شرح زیر
  می باشد:
شاه سلام
                 احمد مختار سلام علیک
شاه جگردار سلام علیک
             اهل عزادار سلام علیک
یا ولد مصطفی اَلفه سلام علیک
                  منبر و قرآن سلام علیک
یا خلف مرتضی اَلفه سلام علیک
                 اکبر نا کام سلام علیک
یا ولد الانبیا
  الفه سلام  علیک               اصغر عطشان سلام علیک
انت قتیل الشهید یا ولدی یا حسین (ع)
       جمله پریشان، سلام علیک
بکلُلهُو جبرئیل یا ولدی یا حسین
                 زینب بی یار سلام علیک
یا معین الضعفا الفه سلام علیک
              امام سجاد سلام علیک
جمله عزیزان سلام علی
                   حضرت قاسم سلام علیک
 اهل عزا السلام                          اهل بوکا السلام       
 موالیان السلام                           احمد مختار سلام علیکم
چه کربلا ست امروز چه پر بلاست امروز
  
سر حسین مظلوم از تن جداست امروز
عزاعزاست امروز روز عزاست امروز
مهدی صاحب الزمان، صاحب عزاست امروز
قابل توجه است که این اشعار را مداحان به گونه ای می خوانند که در ذهن و دید حاضران صحنه واقعی کربلا را تداعی و اشک از چشمان همگان جاری می شود. صحنه ای بسیار حزین و غمبار می باشد.
پس از پایان کار و به هنگام برگشت هیأتهای عزادار، شعر زیر را بعنوان خداحافظی قرائت می کنند:
ای همسفر زینب رفتیم خداحافظ
           ای زینب غمگسار رفتیم خداحافظ
و هیأت های میزبان نیز اشعار زیر را برای خداحافظی هیأتهای مهمان می خوانند:
 ای شیعیان مرتضی خدا نگهدارتان
زنجیر زنان با وفا خدا نگهدار تان
ای شیعیان مرتضی خدا به همراه تان
موالیان با وفا خدا به همراه تان
اهل عزا خدا نگهدارتان
اهل عزا خدانگهدارتان
شب عاشورا عده ای از مردان کهنسال و ملامسلک به اتفاق سایر افراد روستاها اعم از جوانان و نوجوانان و میانسالان به پاس احترام بیدارباشی حضرت امام حسین (ع) و یاران و خاندان با وفایش که در بیخوابی بسر بردند، شب را تا اذان صبح در داخل مساجد با قرائت قرآن و نوحه خوانی و مرثیه سرایی بیدار می مانند و بعد از اذان صبح عاشورا، و ادای فریضه نماز صبح و عزاداران شب زنده دار شب عاشورا، کار برپایی مراسم عزاداری صبح عاشورا، را از داخل مسجد آغاز و در روستاهایی که بقعه متبرکه وجود دارد، عزاداران با پاهای برهنه از مسجد خارج شده و سینه زنان و سر زنان به سوی بقعه متبرکه روستا حرکت و با سینه زنی
  و نوحه سرایی، و با دور زدن بقعه با همان حالت مرثیه خوانی و سینه زنی که تا سپیدی روز ادامه دارد به عزاداری می پردازند، که مجدداً با همان حالت عزاداری به سوی داخل مساجد باز می گردند. که این کار را به زبان تالشی «صبه عزا» گویند.                         
 لازم به یادآوری است اشعار و ملودیهایی را که توسط مداحان اهل بیت (ع) در برگزاری مراسم عزاداری  صبح عاشورا که مراسمی بسیار محزون و ویژه می باشد، برای همخوانی سینه زنان، خوانده می شود  به این شرح است:
ای ذوالجناح همراه بیا
               پس کوحسینم در کجاست
ای مسلمانان صبح عاشوراست
        ای مسلمانان یوم عاشوراست
ای صبح صادق ز افق سرمزن سرمزن
   آتش غم بر دل حیدر مزن سر مزن
این صبح عزاست یا رسوالله
            کربلا غوغاست یا رسول الله
شاه دین تنهاست یا رسول الله
امروز، روز عاشورا یا عید قربان است
و الی آخر ...
در مناطق مختلف تالش بنا به یک رسم دیرینه هر ساله تعدادی از اهالی دامدار روستاها پس از بازگشت از مراسم عزاداری شب عاشورا، با شیری را که در روز قبل از دامهایشان دوشیده و جمع آوری کرده اند، به نیت نذری دادن
  آش شیر برنج (3) تهیه می کنند و توسط اعضای خانواده با همان ظرفهای قدیمی که آش شیر برنج را در آنها  درست کرده اند و به زبان تالشی به آن ها «شیره واپاتیل» یا «شیره وا قزون» می گویند، برای پذیرایی عزادارانی که بعنوان شب زنده داران، شب عاشورا را در مساجد مانده اند و در صبح عاشورا بعد از اذان صبح و ادای فریضه نماز به عزاداری صبح عاشورا می پردازند به مساجد می برند تا عزاداران  شب زنده دار، شب عاشورا و سایرین  را پذیرایی نمایند.
مراسم عزاداری شب شام غریبان عاشورای حسینی در روستاهای تالش بزرگ:
حوالی غروب شام غریبان که ماتم و عزا همه جا را فرا گرفته است به یاد اسیری و غریبی اطفال و خاندان ابی عبدالله، سرور و سالار شهیدان، هیأتهای عزادار، حوالی غروب روز عاشورا، به همراه زنان، دختران و پسران جوان و نوجوان و مردان محلات و روستاها به ویژه افراد سینه و زنجیرزن همراه مداحان با روشن کردن مشعلهای قدیمی و یا فانوس بدست که روشنایی بخش داخل و محوطه مساجد نیز می باشند، با خواندن اشعاری چون:
امشب به صحرا بیکفن جسم شهیدان است/ زینب پریشان است/شام غریبان/ زینب عزادار است/والی آخر ...
وارد محوطه های اهالی محل می شوند که اهالی خانه ها نیز ضمن همدردی با شام غریبان و با اطفال به
 اسارت رفته حضرت امام حسین(ع)، هدایایی اعم از نقدی و غیره، به هیأتهای عزادار تقدیم می کنند که
یادآور دوران اسیری و اسارت این خاندان بزرگ را در اذهان تداعی می کند.
از جمله برنامه های رایجی را که بصورت سنتی در روز عاشورا در جوار بقاع متبرکه و بر روی قبور و اهل
  قبرستان از سوی قاریان محلی و ملاهای قدیمی صورت می گیرد، قرائت قرآن کریم است که این  قاریان
 بزرگوار عمدتاً از سادات جلیل القدر می باشند.
این ملاهای محلی یا همان قاریان محترم قرآن با بدست گرفتن این
  کتاب آسمانی، و به ویژه بنا به درخواست انبوه مردم که با هیأتهای عزاداری وارد قبرستانها می شوند و در کنار مزار از دنیا رفتگانشان می نشینند و آیاتی از سوره های مبارک این کلام خدا را به منظور آمرزش اموات و رحمت و مغفرت ارواح اهل قبور قرائت و در پایان فاتحه ای نثار روحشان می کنند.

البته مردم و عزاداران حسینی نیز بصورت داوطلبانه مبالغی به این قاریان بزرگوار اهدا وپرداخت می کنند.
 اتفاقات بسیار زیبایی که در ماههای محرم و صفر در نواحی و مناطق مختلف تالش می افتد این است که پسران و دخترانی که در این دو ماه مقّدس متولد می شوند علاوه بر نامهای محرم و صفر، در نامگذاریهای
تازه متولدین از اسامی بزرگواران خاندان عصمت و طهارت همچون نام حضرت امام حسین (ع) و حضرت زین العابدین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت علی اکبر، حضرت قاسم و
  حضرت علی اصغر(ع ) و یاران و سایر خاندان حضرت اباعبدالله و همچنین از اسماء مبارک حضرت محمّدبن عبدالله (ص) پیامبر عظیم الشان جهان اسلام و حضرت امام حسن و حضرت امام رضا (ع) استفاده می شود و برای کسانی دختر باشند اسامی  مبارک  خانمهای بزرگوار خاندان عصمت و طهارت همچون حضرت زینب (س)، حضرت سکینه (س)، حضرت رقیه (س) و حضرت معصومه (س) و حضرت زهرا (س) و امثالهم استفاده می کنند.
پِِِزِِِرَه = به پیراهنهایی که به وقت
  سینه زنی و زنجیر زنی در ماه محرم برتن می کنند، گفته می شود.
پیراهن های سینه زنی، پیراهنهای بلندی هستند بصورت سرتاسری که استفاده از آن ها در گذشته های نه
  چندان دور نیز مرسوم بوده است و ساختار ظاهری آن نیز به این صورت بوده که قسمت جلوی و پشت شانه های آن را خالی می گذارند که از ناحیه گلو دارای یک دکمه می باشد و بعد از پوشیدن، آن را به یقه محکم می کردند.
 این پیراهن مخصوص ماه محرم می باشد و فقط  در سینه زنی ها آن را می پوشند، و در آن بدن سینه زنان از ناحیه سینه و پُشت شانه ها کُلاً لُخت و بیرون از پیراهن قرار داشت که به زبان تالشی به این پیراهن  «پِزِرَه» می گویند.
به زبان تالشی به اربعین حسینی، چلم امام، گویند که در شب و روز اربعین حسینی نیز مراسم سینه زنی و مداحی و روضه خوانی در مساجد منطقه برپا می شود.

در بیست و هشتم و بیست و نهم ماه صفر نیز که سالروز رحلت و شهادت حضرت محمّد مصطفی (ص)  پیامبر بزرگ اسلام و حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام رضا (ع) می باشد نیز مراسم عزاداری سینه زنی و مداحی و روضه خوانی در مساجد روستاهای مناطق و نواحی تالش برگزار می گردد؛ به زبان تالشی به ماه صفر، صفره  ما، و به روز رحلت حضرت محمد (ص) پیامبر بزرگ اسلام  و شهادت حضرت امام حسن (ع) بیست و هشت صفر، یا چهل و هشتم نیز گویند.
ضرب المثلی نیز در خصوص ماه محرم در فرهنگ مردم تالش وجود دارد که مضمون آن به شرح
  ذیل می باشد:
تا محرم به پایه لنت بر یزیدَه
ترجمه: تا محرم برقرار و برپا است یزید مورد لعن همگان قرار دارد.
کاربرد: این ضرب المثل را برای کسانی به کار می برند که: بخاطر عملکرد بدشان همیشه مورد سرزنش دیگران قرار دارند.
«مرثیه پایان ماه محرم، مرثیه آخرین شب»
«تالشی»
حسین جان زمین سخته، آسمون، دورهَ کا بوشوم
                                                           
حسین جان زمین سفت و آسمان دور است به کجا پناه ببرم.
چمه چِم، اشته، واسی، زار و گریانَه کا بوشوم
چشمهایم بخاطر مظلومیت شما گریان است به کجا بروم
د چِمم خشک آبَه هَدَه بَرمسه کرد مه
اشک چشمهایم خشک شده اند آنقدر که گریه کرده ام
یاله دنیاکو چرا غم، چمه میمونه حسین جان
در این دنیا بزرگ چرا فقط اشک و غم و ماتم مهمان خانه ام است ای حسین.
ماه خون ماه محرم خداحافظ/ حضرت عباس خداحافظ
منبر و قرآن خدا حافظ / حضرت کلثوم خداحافظ
اهل عزادار خدا حافظ
  /                                           
اکبر جوان خداحافظ
  /  مسجد و مداح  خداحافظ
اصغر عطشان خداحافظ / ماه
  محرم  خداحافظ
جمله پریشان خداحافظ / پارچه مشکی خداحافظ
 جمله وفادار خداحافظ /  زینب بی یار خداحافظ
شاه شهیدان خدا حافظ / قاسم
  حسن خداحافظ
ای شه عطشان خداحافظ/ای شیعیان حیدر خداحافظ
                                       
 وعده به سال دیگر
پی نوشت:
1- اشعار موصوف از فولکلوریک تالش و سینه به سینه به ما رسیده است.
 
2- اقتباس از کتاب «تالشنامه» اثر استاد حاج سید نهضت حسینی نژاد پونلی.
3-
  به زبان تالشی به آن «شیره وا» گویند که بی شک یکی از خوشمزه ترین و بی نظیرترین خوراکیها و غذاهای سنتی تالشها و سایر نقاط نیز محسوب می شود.
4- با تشکر از همکاری آقایان: رضا رضانژاد لیپایی، مرتضی خورسندی تاسکوهی، کرمعلی آذری وشمه سرایی، زین العابدین فرج زاده، علی شیرعلی نیا، محمد علی شیرعلی نیا، سید بهمن صفوی میرمحله فرزند مرحوم آقا سید عبداله، غلامرضا مرادی مشهور به شرئ، مشهدی
  چراغعلی اسکندری طاسکوهی، حاج منوچهر اسکندری طاسکوهی، عیسی علیجانی پورحسینی، ناصر قلی  فتحی وشمه سرایی، سید مهدی صفوی، سید فیاض صفوی فرزند مرحوم آقا سید محسن، حاج سید نصراله فاطمی معروف به حاجی میری، علی عزیزی، هادی شهبازی چپه زادی، مسلم شهبازی چپه زادی، نازعلی نوروزی، باباعلی شیردل، علی صالحی و یوسف رضایی، فریبرز هژبر درخانه

                                                                                     

                                  

 شعراز: حضرت حجت الاسلام والمسلمین زنده یاد حاج محمود شرفی پره سری

                                                        متخلص به شوقی 

           خواننده تالشی : محمد حسینی در وصف پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص)

یا محمد بَه قوربونر بَشیمون          عهدیمون بسته به نیمون پشیمون

مدینر منزله بهشتر گلزار                  نصیب بوبو به گلزارر بَشیمون 

یا محمد (ص ) ای پیامبر بزرگ جهان اسلام ، جانم به فدای آن منزلت و مقامت.

عهد و پیمانی که با تو بسته ایم، هرگز نخواهیم گسست.

مدینه منوره جایگاهت و بهشت گلزار توست.

آیا مانیز خواهیم توانست قدم به گلزار تو بگذاریم. 

 ترجمه شعر:از برنامه فرهنگ مردم صدای جمهوری اسلامی ایران و شبکه چهارسیما 

تولدپر خیر و برکت  و میمون و ظلم ستیز و عدالت گستر و طاغوت شکن پیامبر عظیم الشان جهان اسلام و ختم رسولان حضرت محمد رسول الله ( ص ) ، پیامبر رأفت و مهربانی ، پیامبر صلح و دوستی ،پیامبر صداقت و راستگویی ، پیامبر امین و امانتداری ، پیامبر اخوت و برادری ، پیامبر همه ی خوبی ها و نیکی ها فخر عالم امکان  ، اشرف مخلوقات ، رحمۀ للعالمین ، و هفته وحدت مصادف با میلاد مسعود حضرت امام جعفر صادق ( ع ) و مقارن با تولد با سعادت حضرت عیسی مسیح ( ع ) بر همگان مبارک باد. 

       تقی اسکندری تاسکوه


  باتشکر از خدمات کامپیوتری سجاد محمدی نیلاش

خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی
21 June 15 ، 19:38 ۵۵ نظر

******************************************

                                          مطلب پنجم

    پنج بلوک تالش سرزمین کهن و گذری کوتاه دراین سرزمین اساطیری:

قوم تالش یکی از اقوام ایران باستان است که به کادوسیان معروف بودند واز اولین اقوامی بودند که قبل از اریایی ها در فلات ایران پا گذاشتند ودر منطقه ی وسیعی در امتداد دریای خزر از اطراف لنکران گرفته تا قسمت های غربی رودبار سکونت داشته وجزو اولین کسانی بودند که دروازه های تمدن را با حکومت مادها در ایران گشودند.

تالش دارای سرزمینی سبزوخرم با ویژگی های آب وهوایی وطبیعت روح نواز ودل انگیز خاص خود که درنظر خیلی از بینندگان یکی از زیباترین طبیعت های جهان به شمار می آید که به دومنطقه قشلاق وییلاق که اوج وفرود آن نیز در نی تالشی متبلور ومشهود است.

مردمانی مسلمان با سفره مهمان نوازی که شهره ی خاص وعام بوده و دارای طبیعتی بی نظیر می باشد. امیدواریم این طبیعت زیبا که همچون دُرّی گرانبها از گذشتگان به ما ارث رسیده است، به تاریخ و به نسل های بعد از خود زیباتر وشاداب تر به آنها تحویل نماییم. تا خدای ناکرده با نابودی آن، خودرا مورد شماتت ایندگان قرار ندهیم.                                          

 به نقل از برات گنجی زاده کلنگستانی :

سیاح و نویسنده ی ایتالیایی با عنوان از سراوان و شفت و فومن تا  ماسال و رضوانشهرو هشتبر طوالش و آستارا ، در خصوص زیبایی های خیال انگیز و جغرافیای منحصر به فردتالش اینگونه سخن گفته است : تالش را ببین و بعد بمیر


وجه تسمیه تالش:                          

در شمال ایران، نام این منطقه ،طالیش و یا طوالیش تلفظ می شودو همچنین برای نامیدن دامنه شرقی رشته کوه های تالش  و هم قومی به این اسم بکار می رود . مارسل بازن ، دکتری دولتی فرانسه در کتاب دو جلدی تالش منطقه ای قومی در شمال ایران ،ضمن بر شمردن موارد اخیر الذکر در این خصوص می گوید : داشتن اینگونه اسامی واحد که توسط ، ش . کیفر در افغانستان نیز مشاهده شده است در ایران چندان معمول نیست . با وجود اینکه تعداد زیادی مناطق قومی به اندازه ها و اهمّیت مختلف وجود دارد ولی معمولا نام این مناطق با اضافه کردن پسوند استان و اِستان به نام قوم مورد نظر حاصل شده است مانند : کردستان ، لرستان ، خلجستان ، تاجیکستان و کافرستان ، در افغانستان که در این اواخر بعد از تشرف به دین مبین اسلام نام آن  به نورستان تبدیل شده است.                                

واژه تالشستان در اوایل قرن بیستم میلادی به معنی « سرزمین تالش ها » در گیلان که منظور از نقاط خارج از محدوده پنج بلوک خان نشین که خان های

تالش بر آنها حکمروایی می کردند بوده که عبارتند از 1- تالشان فومن 2- کهدم 3- لاهیجان ،ولی من نتوانستم امروزه اثری از کاربرد این واژه را پیدا کنم . از نظر واژه شناسی نمیتوان چندان مطمئن بود ، زیرا واژه تالش در خود منطقه و در نزد همسایگان ترک وگیلک مجاور به هر دو معنی بکار میرود ولی در بقیه نقاط ایران از رشت تا تبریز ، فقط از « کوه های تالش » نام می برند .

                                           

واژه دیگری که احتمالا در ایران شناخته تر است واژه توالش می باشد که جمع عربی تالش است ،ولی امروزه کلمه ای منفرد برای نامیدن یکی از مناطق ایران بکار می رود . این واحد اداری فقط شامل قسمت مرکزی محدوده تالشهاست . توالش بصورت جمع از پنج تالش ( خمسه یا خمس توالش ) حاصل شده است که بطور سنتی عبارتند از : 1- خان نشین های کرگانرود 2- اسالم 3- تالشدولاب 4- شاندرمن و 5- ماسال .

سرزمین تالش ازکهن ترین ومتمّدن ترین سرزمین ها محسوب که به لحاظ تمدنی و تاریخی شامل  مناطق زیر می باشد  :

 

با توجه به اینکه حوزه ی تمدنی تالش که ریشه در باستان دارد ، از قفقاز آغاز و تا جمهوری آذربایجان و کشورهای آسیای میانه و بخشی از روسیه و از آنجا به اردبیل ، زنجان ، آذربایجان ( حوزه ی آذری ها و آذری زبان ها ) ، قزوین ( بوئین زهرا ) و رشته کوه های تالش ( محوطه های باستانی آق اولر، مریان و تول تالش ، مسجد سیاه مزگیت دیناچال ،و، وسکه رضوانشهر ، دی یه لونه ( دیوه لونه ) شاندرمن ، قله ی سحرانگیز شاه معلم ( ماسالی مولومه بند )، خندیله پِشت ، و گورستان ( گورهای سنگی حجاری شده ، اسبه ریسه ماسال ، قلعه رودخان فومن و غیره ) تا رودبار ( چراغعلی تپه و مارلیک ) و دیلمان و ادامه ی آن از سلسله جبال البرز تا انتهای استان های مازندران و گلستان می باشد که وجود تالش محله ها در جای جای این مناطق  از جمله وجود قومی بزرگ با شغل دامداری در شهرستان رامسر استان مازندران با نام خانوادگی تالشی می باشد، که این نامگذاری ها خاص حوزه ی تمدنی تالش هاست، در منطقه ی دیلمان نیز که قرابت بسیار نزدیکی با تالش های رودبار و شفت و  فومنات و تالشهای گسکرات ( حوزه ی جغرافیایی پنج بلوک توالش به عبارتی :

 

 ماسال، شاندرمن ، تالشدولاب ، اسالم و کرگانرود ) ، تالشهای لنکران وحتی تات زبان ها  که آنان نیز هرجا که باشند تالش اند و همچون دیلمانی ها ازعهدباستان تا به امروز تعلق به حوزه ی تمدنی تالش دارند که به دلیل گستردگی حوزه ی تمدنی و جغرافیایی  تالش باستان  و نیز به دلیل ایجاد فاصله در بین سکونتگاه های این قوم باستانی ، باعث موجبات برخی از تغییرات وتفاوت های اندک را در بعضی از موارد موجب گردیده است. به گونه ای که باز به همین دلایل شگفتی ها و گستردگی واژه ها ، ترکیبات و اصطلاحات زبان تالشی که ریشه در گستردگی حوزه ی جغرافیایی و تمدنی این قوم باستانی دارد، باعث گویش های مختلفی در زبان تالشی را موجب گردیده است.

به قول ارنسکی در کتاب فقه اللغه به عنوان کتابی مرجع در  همه ی مراکز دانشگاهی ، علمی و فرهنگی از جمله ،کتابخانه ی ملّی ایران برای همه ی محققان و پژوهشگران ونویسندگان ، در خصوص  زبان تالشی اینگونه نوشته است: زبان تالشی نه فقط یک زبان ، که یکی از زبان های زنده ی دنیاست.

حوزه ی سکونتی تات ها و تالشها در حوزه ی تمدنی این قوم باستانی نیز بسیار وسیع و حائز اهمیت است ، که علاوه بر مناطق مذکور در قسمت هایی از استان های ، سمنان ، قزوین ( بوئین زهرا )، زنجان ،اردبیل، آذربایجان ، خراسان ، لرستان ، مرکزی، خوزستان ( از بازماندگان مرزبانان و جنگجویان زمان دولت هخامنش ) ونیز قسمت هایی از اروپا و غیره می باشد. که منابع معتبر همه ی اینها به عنوان شهود عینی در لابه لای همین مجموعه می باشد.

                                                 

همچنین قومی که در این سرزمین از کوهستان های غربی درّه ی سفید رود تا جلگه ی آستارا زندگی می کنند را سرزمین کهن وپهناور تالش می نامند.

سوابق ، عوامل و  ابزارهای پیدایش  تمدن و حوزه ی تمدنی شناخته شده ی هر منطقه ای از جمله ( حوزه ی تمدنی تالش ) چیزی نیست که ساخته و پرداخته ی دست بشر امروزی باشد، که عده ای به دلخواه آن را به زادگاه خود اختصاص دهند و یا آثار باستانی کهن و ماقبل تاریخ آن را برای معرفی سایر نقاط به دلخواه، اما غیر مرتبط مورد استفاده قرار دهند، و یا قصد آن را داشته باشند که با سرهم کردن تعدادی نوشتارها تحت عنوان به اصطلاح ، اصلاح کتب معتبر تاریخی کهن ، همراه با تصاویرها ( فیلم ها ) وگفتارهای غیر واقع، نسبت به تحریف تمدن های شناخته شده به شرح فوق اقدام ( نمایند )که هیچکدام از اینها صحیح نبوده و جعل محسوب می گردند که امری ناپسند وخلاف عرف و قانون بوده و فاقد مبنای علمی و تحقیقی است ( خواهد بود ).

و اینگونه نباشد از کسی پرسیدند که آثار باستانی چه دارید ، پاسخ داد در حال ساختنیم.

 ضمن اینکه که کارها را باید بر اساس حقایق و واقعیات انکارناپذیرو اینگونه پیش بردکه

 میهن ایران عزیز و خاک و پاکش چون زر است.

حوزه ی تمدنی تالش خیلی فراتر و کهن تر از سایر تمدن ها(از جمله تمدن سیلک ، زیگورات، چغازنبیل ، شوش دانیال  و امثالهم می باشد). که غارنشینی از نخستین سکونت گاه ها و سرپناه های تالشها بوده است، که علی رغم کاووش های باستانی در قسمت هایی از حوزه ی تمدنی تالش به شرح فوق، اما به نظر می رسد که هنوز اسناد دقیقی اعم از گفتاری ، نوشتاری و فیلمسازی ( مستند سازی ) در خصوص سوابق  زیستی چندین هزار ساله ی قوم باستانی تالش در عهد باستان ( ماقبل تاریخ ) بدست نیامده است تا منتشر گردد. و آنچه که تاکنون به آنها پرداخته شده است ، گمانه زنی هایی است که صحت و سقم آنها مستلزم بررسی های دقیق تر و بیشتری  است.    

حکومت های اقوام تالش در ماقبل تاریخ از قدرتمندترین حاکمان در سطح جهان بوده اند.

به لحاظ تقسیمات کهن تالش ایران شامل شهرستان ها ومناطقی  از آستارا تا پنج بلوک توالش ( کرگانرود، اسالم ، تالشدولاب ، شاندرمن وماسال)، تالش فومنات( فومن ، شفت، بخش های غربی شهرستان های صومعه سرا وهمچنین کوهستان های شمالی رودبار ونیز قسمت هایی از استان های زنجان وآذربایجان شرقی سابق ( استان اردبیل فعلی ) وبالاخره تالشستان جمهوری اذریایجان را شامل می شود.

با توجه به تالش محّل های متعدد در تمامی شهرها، بخش ها و شهرستان های استان گیلان وهمچنین حضور وجود قومی با نام خانوادگی تالشی در غرب استان مازندران ( شهرستان رامسر وحومه) ونظر به کاوشهای باستانی وکشفیات چند سال اخیر در مناطق ییلاقی مِریان ، تول ، آق اولر و حومه در هشتبر توالش و،وسکَ از توابع شهرستان رضوانشهرتالش، علاوه براینکه مُهر تاییدی برپیدایش دیرینه وقدمت زیستی تاریخی چندین هزار ساله قوم کهن تالش در قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) است، از طرفی تالش ها به عنوان اوّلین اقوامی هستند که همراه با مادها دروازه های تمدن را در فلات ایران گشودند.

ظرفیت و جایگاه عمومی حوزه ی تالش در تمامی زمینه ها ، خیلی بیشتر از آن چیزهایی است که تاکنون به آن پرداخته شده است .

نی ونی نوازی های استان مازندران (له له وا ، و نیز نی نوازی شرق استان گیلان که ریشه در فرهنگ وهنر وتمدن کهن قوم تالش دارند ،برگرفته از نی هفت بند تالش یا«تالشه له له» این قوم باستانی می باشد.

نکته: « له له وا » به عنوان ساز وموسیقی مهاجر تالش ها به این مناطق، واژه  ی تالشی است که به معنی آنچه که نی می گوید می باشد.توضیح اینکه : نی را به زبان تالشی ،له له ، و، کلمه ی ، وا، به زبان تالشی از گفتن و می گوید، می آید.

دکتر علی عبدلی در کتاب تالش ها کیستند در خصوص قوم تالش اینگونه ابراز عقیده کرده اند.

وقتی از تالش سخن به میان می آید نباید تالشی را در نظر گرفت که تقسیمات کنونی حدود آن را مشخص نموده است. زیرا سرزمینی که تالش ها از دیرباز در ان سکونت داشته ودارند از شمال به بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سابق ودر داخل مرزهای ایران در یک خط کمانی به سوی سلسله جبال البرز( رشته کوه های تالش) امتداد دارد.

 تالش به روایت مورخین، محققین ،پژوهشگران،نویسندگان ، سیاحان و گردشگران داخلی و خارجی

درفرهنگ نوبهار در خصوص قوم تالش چنین آمده است:

تالش ولایتی است ازگیلان که مسکن قومی است که در آن ساکن وبه همین اسم ونژاد می باشد، و لفظ تالش را نیز معّرب کرده ی طالش گویند.طالش ها در نواحی کوهستانی سکونت دارند. آنها ییلاق وقشلاق می کنند در زمستان به قرا کوهپایه ودرتابستان به ارتفاعات می روند ومرکز سرزمین تالش هشتپر نام دارد.

دکتر محمد جواد مشکور در خصوص قدمت زیستی تاریخی قوم کهن تالش اینگونه سخن گفته است:

حدود سه هزار سال پیش از میلاد حضرت مسیح(ع)، مردم ایران به وجود مس آگهی پیدا کردند وپس از اختلاط مس وقلع، مفرغ  اختراع شد.در همین اوان خنجر نیز ساخته شد که اهالی لرستان و تالش و در کرانه های دریای خزر خنجر زیاد به کار می بردند ومردم تالش را از نظر سفالگری وکوزه گری نیز جزو جماعات درجه اول ایران به شمار می آورند.

تالش نام وزبان یکی از اقوام نسبتاً بزرگ ایرانی است. این قوم بزرگ ایرانی به تالش معروف اند وبه خاطر این نام گذاری، زبانشان را به تالشی نسبت داده وتالشی گویند.

تالش ها از دیرباز همراه با دیگر اقوام ایرانی چون مادها که در مناطق مرکزی وغربی شمال وشمال غربی ایران می زیسته اند بانام کادوسیان درسرزمینی که از کوه های رودبار( معروف به رشته کوه های تالش ) شروع می شود وتا ماسالی جمهوری آذربایجان امتداد دارد به سر می برده اند که این زیست وحیات همچنان استمرار دارد.

این سرزمین وسیع که بیشتر آن کوهستانی است ،دنباله سلسله جبال البرز می باشدکه از این کوه ها در نقشه های جغرافیایی به نام رشته کوه های تالش ذکر نام گردیده ،که هم به لحاظ جمعیتی و هم از نظر مساحت حائز اهمیت بوده و از هر نظر  برخوردار از جایگاه خاص و منحصر به فردی بوده که امروزه طول جغرافیایی آن از شفت تا آستارا می باشد.

مارسل بازن دکتری دولتی فرانسه درکتاب دوجلدی خود به نام تالش منطقه ی  قومی در شمال ایران، ترجمه دکترمحمد امین فرشچیان، در خصوص تالش اینگونه نوشته است:

 وقتی صحبت از زبان وشیوه تکلّم به میان می آید باید در خصوص واژه تالش یا (توالش) که در شمال ودر منطقه ، طالیش و یاطولیش  تلفظ می شود؛ برای نامیدن دامنه شرقی رشته کوه وهم قومی به این اسم بکار می رود.

واژه تالشستان در اوایل قرن بیستم میلادی به معنی سرزمین تالش ها در گیلان که منظور از آن نقاط خارج از محدوده ی پنج بلوک خان نشین که خان های تا لش بران حکمروایی می کردند، بوده که عبارتند از: تالشستان فومن، کهدم وغیره .

از نظر واژه شناسی نمی توان چندان مطمئن بود. زیرا واژه تالش درخود منطقه و در نظر همسایگان ترک وگیلک مجاور وهردو معنی بکار می رود.ولی در بقیه نقاط ایران  ازرشت تا تبریز  فقط از رشته کوه های تالش نام می برند.

واژه دیگری که شناخته شده تر است؛ واژه ی طوالش می باشد. که جمع عربی طالش است. ولی امروزه کلمه منفرد برای نامیدن یکی از شهرستان های استان گیلان بکار می رود این واحد اداری فقط شامل قسمت مرکزی محدوده تالش هاست. بعلاوه این که سایر نقاط پنج بلوک تا لش به عبارتی 1- کارگانرود2- اسالم 3- تالشدولاب 4 شاندرمن 5- ماسال جزواین واحد اداری اند.

علی ماسالی از کارشناسان امور اجتماعی و صاحب دو اثر ارزشمند 1- تالش زبان باستانی ایران و دستور زبان تالشی به گویش ماسالی 2- تاریخ قوم کادوس ، در خصوص تالش وماسال این گونه سخن گفته است:

 

شهرستان ماسال جزئی از سرزمین پهناور تالش است، آنچه را که بر روزگارش گذشته، چیزی است که بر قوم تالش گذشته است. 

این قوم در طول هزاران سا ل حیات خود به خاطر دفاع از حیثیت وشرافت خود بارها مورد تهاجم وستم شاهنشاهان خود کامه قرار گرفته است.

آنچه مسلم است کادوسی ها از اقوامی هستند که قبل از ورود اریایی ها به ایران در قسمت عمده ای از سواحل جزیره ی ابسکون دریای خزر به سر می بردند.

در نوشته های مورخین یونانی ها امده است که کادوسیان از نیرومند ترین اقوام زمان مادها وهخامنش بوده اند، به طوریکه به خاطر عدم پرداخت خراج و کسب استقلال بارها با دولت ماد جنگیده اند.

نمونه ی یکی از این جنگ ها سبب پناهنده شدن شخصی به نام « پارسه داد » از دربار ماد به نزد کادوسی ها است.

در زمان هخامنشیان نیز علی رغم کمک های نظامی که به کوروش و داریوش در جنگ های با بابلی ها ویونانی ها نموده اند، در مقابل اردشیر دوم و اردشیر سوم و داریوش سوم آخرین شاهان هخامنشی، درگیر جنگ های طولانی وطاقت فرسا می شوند.

این درگیری ها همچنان تا زمان اشکانیان نیز ادامه داشته است، مع ذالک در نوشته های تاریخی از اوایل ساسانیان واز دوسه قرن پیش از دین مبین اسلام به مدت دو سه قرن بعد از اسلام و تا پیدایش نام تالش؛ نامی از کادوس وکادوسی ها برد ه نشده است.

اما بنابه عقیده بسیاری از مورخین ؛کادوسیان که در این هنگام به شکل چادر نشینی به  سر می بردند اعراب آنان را طیلسان می نامیدند که این نام بعدها به طیلشان و طالشان تبدیل گشته است. تالش ها در ان عهد از نژاد خالص آریاهای ایرانی بشمار می آیند.

توضیح ویژه :

آریاهای ایرانی به اقوامی گفته می شود که قبل از ورود آریا از آسیای میانه به ایران ، اینان همچون قوم تالش از اقوامی بودند که در ایران سکونت داشتند.

تمامی آنچه را که در کل جهان وجود دارند ، همه ی آنها به تنهایی در سرزمین باستانی و سبز تالش بزرگ یافت می شوند.

باید اذعان نمود که این سرزمین اساطیری تاکنون مورد مکاشفه و کاوش های باستانی  دقیق قرار نگرفته و لذا سرّ آفرینش  سرزمین سحر انگیز تالش بزرگ با همه ی داشته های بی بدیل پنهان و پیدایش از سوی باری تعالی، هنوز نامعلوم و ناپیداست. که نیازمند شناسایی و شناساندن بیش ازپیش می باشد.


توپو گرافی تالش :

تالش از نظر توپوگرافی دارای سه گونه اقلیم خاکی مشخص است .

منطقه ساحلی و جلگه ای که از قسمت کناره دریای خزر از شمال تا جنوب به موازات ساحل امتداد داشته و دارای شیب ملایمی از مغرب به مشرق است و عرض آن از قسمتهای شمالی کمتر از قسمتهای جنوبی است . در مساحتی از این محدوده خصوصاً نواحی ساحلی شمالی، جنگلهای زیادی دیده می شود و طول این کرانه ساحلی 75 کیلو متر است .                                                

منطقه کوهپایه ای و جنگلی که موازی کناره ساحلی است و حد وسط قسمت جلگه ای و کوهستانی میباشد دارای سلسله ای از تپه ها و کوهپایه های پوشیده از جنگلهای انبوه و متراکم  می باشد، که درجه تراکم آن در شمال بیشتر است .

منطقه کوهستانی که خود به دو بخش جنگلی متمایز با سه نوع رویش و تراکم جنگلی انبوه ، نیمه انبوه و خشک تقسیم می شود ، که کوه های منطقه را تشکیل داده و جزو امتداد سلسله جبال البرز غربی معروف به کوه های تالش است .

در محدوده کوهستانی، ارتفاعات و قلّل زیادی وجود دارند که از میان آنها می توان کوه های سوبوتان ارتفاعات تیلار و کُملر ، اوج بلاغ ، آق اِوی ، شالار هشتبر توالش، برزه کوه رضوانشهر ،شاه پیلین،دی یه گاه ، بابوئه چال ، بزن دار ، سره سی بند ، اوره بند ، و، تنگه بند ، شاندرمن وخندیله پشت ،ماماچره ،یا ، قماشه تک ، یا، اشترانکوه، فلکه بند ، آره چمه بند ( محل آبشخور رخش رستم زال پهلوان اسطوره ای ایران زمین ) ،برزه تک ،اوری بند،ارتفاع ییلاقی الاله پشته بند ماسال ( محل شهادت سردار ملی ایران زمین میرزا کوچک جنگلی )،کلکاپشتی تک( کیلکا نام دختری که این قله ی باستانی مقر حکومتی وی و همچنین محل وقوع آتشفشان در عهد باستان نیز بوده است)، پریسه بند( اطراقگاه پارسیان در عهد باستان ) و  قله فرحزاد شاه معلم ماسال «ماسالی مولومه بند»را نام برد .

وضعیت اقلیمی تالش:

تالش دارای آب و هوای ویژه اقلیم مرطوب و معتدل و باران فراوان است ،مقدار بارندگی سالیانه در تالش به 4/1155 میلی متر و میانگین رطوبت سالیانه 83 درصد گزارش شده است که ارتفاعات ییلاقی و ییلاقات  آن فاقد رطوبت می باشند و متوسط درجه حرارت سالیانه آن 15 درجه سانتیگراد است . متوسط حرارت سردترین ماه های سال در تالش در بهمن و اسفند به میزان 8/3 و 7/5 درجه سانتیگراد است .

لازم به ذکر است: در فصول سرما و یخبندان و به ویژه در زمستان درجه سرما در ارتفاعات ییلاقی و ییلاقات  رشته کوه های تالش به ده ها درجه زیر صفر می رسد.

در این شهرستان بادهای مختلف الجهتی جریان دارد که شدید ترینشان باد گرم در فصول پائیز و زمستان است که از غرب وزش نموده و موجب خسارات شدید و در صورت بی احتیاطی باعث آتش سوزی های مهیب می گردد که به زبان تالشی به آن گرمش (گرمه وا )وبه گرمای ناشی از آن ، نیزگرمش، گویند . همچنین تالش ها این بادهای موسمی را  ، لِلِکَ وی کَ رَه وا ، نیز گویند.

خانه های سنتی تالش بزرگ   شهرستان ماسال 

اقامتگاه های مسکونی در حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ به دو دسته تقسیم می شوند ، خانه ها و یا پناه گاه های سنتی سّیار مانند: انواع کوتوم از قبیل : بجاره کوتوم ، آو دونه  باغه کوتوم ، گندمه باغه کوتوم ، تومه کیله کوتوم ، انواع پارگاه( آلا پارگاه ، یا ، آلا پارو، اَله چق ) ، ورل . آوولا


توضیح اینکه: اولین پناهگاه ها و سرپناه  های تالشان در عهد باستان و در ماقبل تاریخ ، غارها و خانه های سنگی بوده است ( غار نشینی ).

خانه های سنتی ثابت:

                                              


کومه ، سنگ پوعه کَ، ده سه ده وه جه کَ ، صومعه ، تخته پوشه کَ ( نخته پوری ) که معماری ، مصالح و نوع ساخت و ساز ان که کلاً از جنس چوب می باشد به عنوان معتبر ترین ، محکم ترین و بی خطرترین معماری در قبال حوادث غیر مترقبه ی زمین لرزه که به زبان تالشی به آن ، زلزله ، گویند شناخته شده است.

اسکَ ته کَ ، سنگَ کَ ، چی نی یه کَ ، دورگونی یه کَ ، گیله کَ ، و ، لاسَه خل ، یا همان غارهای سنگی که از قدیمی ترین سکونتگاه ها و اقامت گاه های کهن مردم سرزمین باستانی و سبز تالش  در عهد باستان بوده است.


                          اقامتگاه ها و سرپناه های دامی درتالش  شهرستان ماسال:

 ولره پارگاه یا ولره پارو، اندیز، وونه ، مندن، آژه، گاچ، یتق، سنگه کله، ته و له ، از انواع اسبه ته وله، و ، ماله ته وله، سر پناه مرغان و ماکیان را به زبان تالشی، کرگَ لون، و محل تخمگذاری و زاد آوری آنها را، خومه،یا ، کرگَ خومه ، گویند.

کوتی ، و، تیلاوار ( تلمبار ) از جمله انبارهای شالی ، شلتوک برنج ، کاه و کولش و محل نگهداری انواع وسایل زندگی  خانگی ، زراعی و دامی  می باشند.

لیست اسامی صنایع دستی تالش ها در حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ به عنوان هویت  زیستی  تاریخی این قوم کهن و باستانی- شهرستان ماسال

چوعه دزگا: عالی ترین دستگاه چوب تراشی سنتی تالش ها، که پروانه ( پروانه های ) آن بر اثر فشار قوی آب ،که حداقل باید بالای پنج اینچ باشد و با فشار آبشاری قوی در ورودی محّل استقرار دستگاه، از طریق، لار( خزانه)، مَه او، آنها را به حرکت در می آورد 

  این دستگاه چوبی منحصر به فرد متشکل از قطعات و اجزای نایابی به لحاظ ساختاری است که عملاً کارگاه چوبی محسوب و تنها سازنده و استاد کار آن نیز شادروان مرحوم جهانگیر علی اکبری شالمایی  بوده که علاوه براستقراراین دستگاه صنایع دستی بی نظیردر منطقه میانکوهی ییلاقی و باستانی گردشگری ، خون ، و دهکده ی زیارتی سیاحتی  شالمای ماسال ،در روستای میانکوهی ، آرجه پا، شاندرمن و نیز در دهه های گذشته در شهرستان شفت توسط ایشان ساخته و نصب گردیده بود، چند سالی است که بعد از فوت این استادکار ماهر ،دستگاه های دیدنی و بی نظیروی نیز به شرح موصوف از حیّز انتفاع خارج و منقرض گردیده اند. 

این دستگاه عظیم سنتی چوبی، تولیداتی به ویژه به عنوان ظریف کاری همچون طبق های چوبی که به زبان تالشی به آن ، ته وه ک ،گویند، گوشته کوه ، قنده لاکَ، و  همچنین ،لاکَ، یا ، چوعه لاکَ ، که همان دستگاه خمیرگیر نانوایان سنتی بوده ونیز صنایع دستی منحصر به فرد دیگری به نام ، دی وَک ( که محل آرد کردن گندم ، برنج ، نمک های کلوخی و غیره به روش سنتی با هاونگی به نام دسته ، می باشد. که به زبان تالشی به مجموع این دو ابزار نایاب ، دی وه ک دسته ، گویند، می باشد.

  صنایع دستی سنتی چوبی و سایر ابزارهای مشابهی نیز از تولیدات این دستگاه نایاب و بی مانند، یا همان کارگاه چوب بری سنتی  می باشند و با توجه به اینکه پسر مرحوم استاد جهانگیر به نام پرویز علی اکبری شالمایی، هم اینک در روستای شالما ماسال دارای کارگاه صنایع دستی بی نظیر خانگی بوده و تنها فردی است که قادر به ساختن این دستگاه صنایع دستی منقرض شده  حداقل برای نگهداری در موزه ها و نمایشگاه های دائمی  مردم شناسی و صنایع دستی می باشد. لذا شایسته است که مسئولین امر در این خصوص اقدام مفید مبذول دارند.

اجزای این دستگاه صنایع دستی چوبی منقرض شده به شرح زیر می باشند:

1-آب رودخانه به صورت آبشار که حداقل باید بالای 5 اینچ بوده و در ارتفاع حداقل 3 متری از بالا به پایین ( محل استقرار پروانه های دستگاه چوبی ) دائماً با فشار بر روی پروانه ی کارگاه سرازیر گردد.

2-لار یا خزانه ی اب 3- مَه او 4- پروانه یا چرخ دستگاه که با چوب درست می شود5- دوران ، چوبی که به عنوان دستگیره توسط استاد کار که در داخل اتاقکی نشسته و آن را می کشد تا آب بروی چرخ ها ( پروانه ها )ریخته شود تا آن را به حرکت در اورد6- اتاقک محل استقرار و نشستن استادکار

8-چنگالک 9- صنایع دستی آماده شده برای تراشیدن و ظریف کاری  همچون طَبق ، لاکَ  و گوشته کو، دیوه ک ، قنده لاکَ ، و  غیره 10- تاوه سر

هاونگَ لوله : قطعه موسیقی کهن در میان تالشهاست که با سنگ روی دانه ها را می کوبیدند و برای غذا آماده می کردند. توضیح اینکه: هاونگَ لوله از صنایع دستی کهن تالشها در بخش سازهای موسیقی نزدیک به سابقه ی تاریخی تالشه له له از ماقبل تاریخ می باشد.

ابزار کاری و قطعات صنایع دستی سنتی جهت ، گافرو سازی ( گهواره سازی ) در روستاهای شالما، دیگاه و غیره ، در شهرستان ماسال  


روعه کَ ، تَوَ ره ( ته وه ره ) ، اسکنه ، گاوه سر ، مته دستی ، داله ، چوعه مخ

اجزای خود گافرو ( گهواره )  به عنوان یکی از زیباترین صنایع دستی تالش ها در روستاهای شالما، و دیگاه ، شهرستان ماسال که با چوب ساخته می شود.

خامَه  سره دار  دوعدد پایه ( دو عدد پاچه )  تونَه تخت .

اجزا و لوازم مورد نیاز ، چادره وه جه دزگاه ( دستگاه یا کارگاه چادر بافی )

بزه مو همان موی بز است که پس از تمیز کردن و آماده سازی با شانه و دوک یا همان دستگاه نخ ریسی ( پشمه ژره چره ) موی بز را تبدیل به نخ نموده و پس از بسته بندی  ان را برای چادر بافی آماده  می نمایند.

اسکل  یا  همان پایه های چوبی سه عدد پایه هایی که نخ های موی بز دور تا دور ان پایه ها تنیده می شوند .

 سه چنگَ زه چو یا همان چوب سه شاخه ای که به صورت افقی با یک طناب به هم متصل و آلاچیق درست می شود که بافنده زیر ان آلاچیق می نشیند و چادر بافی را آغاز می کند. 

پِچینده چو : دو عدد چوب می باشد که نخ ها به صورت دقیق بدون اینکه به هم گره بخورند از لابه لای ان عبور داده شده و به هم متصل می شوند.

قلیچ : دو عدد تخته به ابعاد 100*10 می باشد که این تخته دها توسط دست بافنده به نخ های افقی ضربه زده تا ان تاروپودها به هم بافته شوند.

ماسوره : یا همان قرقره ها می باشند که از لابه لای نخ های عمودی رد می شوند

وه ردَ ه نه رشته : همان نخ سفید پنبه ای محکمی است که باید خیلی دقیق توسط بافنده  از تک تک نخ های افقی به صورت جداگانه به یک سوء هدایت ، تا بافنده بتواند نخ های ماسوره را از سمت راست این نخ ها عبور داده تا چادر به تدریج بافته شود.


ویرونته چو : چوبی که به ان تمام نخ های افقی به صورت کلی و یکجا کشیده می شوند تا ان نخ ها محکم شده و موجب عبور ماسوره گردد. 

ابزار و لوازم کاری تنگ بافی : دقیقا مانند چادر بافی است با این تفاوت که چادر با یک ماسوره ولی ، تنگ ، با دو ماسوره بافته می شود.  

اجزای دستگاه صنایع دستی بسیار زیبا و شکیل ، چَره ( کرباس نخ ریسی ).

پایه ، گردال ، دسته ، دوک ، گوش ،پشمه ژَه رَه شونه

جوراب بافی، دستکش بافی، شالبافی، چادربافی، گلیم بافی، طناب بافی، تنگ بافی، گنبل بافی، جاجیم بافی، امنه سازی، بزه موعه کینجه بافی، خرجین بافی، ساز سورنا ، کوچی یه ساز،مسند بافی، لاوجی: که صورت ظاهری آن شبیه فرش و به شکل مستطیلی است.

توضیح اینکه : پشمه ژه ره شونه تشکیل شده است از یک پایه ی چوبی و تعدادی میله های لوله ای نوک تیز اعم از فلزی و چوبی و منفک از دستگاه نخ ریسی چره که پشم  گوسفندان را پس از شست و شو و تمیز کردن  . به منظور تبدیل به نخ از طریق دستگاه چوبی چره با ان حلاجی می نمایند ،که به هریک از پشم ها را که مورد حلاجی قرار می گیرد ، به زبان تالشی به آن ، پشمه وی له ،گویند.

پشمه ژه ری، پشمه ریسی، بزه موعه ریسی، بزه موعه رسند، چادره وجی ، شاله وجی، شاله مالی، نمه ژنی( انواع نمد خانگی و،کوله نمه، مخصوص رمه بانان، گوره وِ وه جی،(انواع جوراب های پشمی رنگارنگ وساده که در فرهنگ مردم تالش دارای پیام های گوناگونی می باشند)، چنگانه وجی(انواع دست کش پشمی رنگارنگ و ساده ی دو انگشتی مخصوص رمه ربانان به هنگام جمع کردن علوفه های خاردار در فصل زمستان برای بره ها وبزغاله ها و دستکش پنج انگشتی)،گیوه وه جی (پاتونیه وه جی )، همان جوراب های پشمی زنانه را گویند که به صورت الوان و ساده می باشند، شاله کلاه، شاله گوش کلاه( دونوع گردنی وکمری)، شاله شرف، شاله بیجامه، شاله شوار، شاله باشلاق

شاله شکه، شاله جلخته؛ شاله گوره وِ ( به عبارتی ایسبی یه گوره وِ ، مُشبَقه گوره وِ، رنگینه گوره وِ، سیاه گوره وِ، کعوعه گوره وِ،و)، سره گوره وِ،نِره وه زن،ازگَ بندی نه،لیوه بندی نه، خم (خمره سفالی)، نره، دول، دیزه ، یا ، ظرف سفالی که درآن  خورشت خوشمزه فسنجان درست می کنند( فسنجان را با دو روش  و با دو رنگ درست می کنند، یک نوع آن را که با ترشی انار درست می کنند و رنگش ذاتاً سیاه زغالی است، که این خورشت را به زبان تالشی ، سی یا قاتق و ترشی انار را به زبان تالشی ، سی یا ترشی، گویند ) که این خورشت اصل فسنجان می باشد. نوع دیگر فسنجان خرمایی رنگ می باشد که آن را از ترشی آلوچه ی ترش درست می کنند که به زبان تالشی به این ترشی، اناره  ترشی گویند. و به خورشت آن رَشَه قاتق گویند که مواد اولیه ی این دو خورشت که در اصل یک خورشت محسوب می شوند عبارتند از: آب ، مغز گردو که به زبان تالشی آن را ( ویزه مغز ) گویند و گوشت از نوع مرغ و غیره و ترشی به شرح مذکور می باشد و لا غیر و هیچ گونه مواد دیگری به این خورشت ها اضافه نمی کنند).،گیله تاس، ژنکَ شوار، ژنک َ شه یی ، ژنکَ جلخته ، ژنکَ دَسْمال، سره شونه ؛ چوعه گالیش؛چموش ( روستای چموش دوزان شاندرمن در ادوار گذشته محل صنعت چموش دوزی بوده است). توضیح اینکه محّل اصلی صنایع دستی چموش دوزی که تاکنون نیز پابرجا مانده است شهرک تاریخی ماسوله می باشد.

دوضرب المثل و یا  دو، مَتل در خصوص پاپوش چموش در منطقه رایج است که شرح ان خالی از لطف نیست.

1-وی یره تیلِّه نه چموش سره  

ترجمه : با دویدن بیش از حد چموش یخ می زند یا به تعبیری با عجله کارها را دنبال کردن نتیجه ای ندارد.

کاربرد: این ضرب المثل را برای کسانی بکار می برند که بدون آینده نگری و برنامه ریزی دقیق  داشته باشند ، با عجله و شتاب دنبال کارهای بی هدفی می روند که نتیجه بخش نخواهد بود.

2-چموشَه پول: مقدار پولی را که کشاورزان به طور سنتی و عرف محّل هرساله بابت زحمات  میراب شاگردها ( مقسمان آب  های زراعی در سطح روستاها ) ،  به آنها می دهند، به زبان تالشی به این پول حق الزحمه به زبان تالشی ، چموشه پول، گویند.

بوخا( اسبه بوخا) ، بوخا قپل: ابزار زنجیر مانندی است که در دوسر ان قفل هایی وصل که به زبان تالشی به ان ، بوخا قپل ، گویند که این وسیله ی آهنی را به منظور مهارکردن و دسترسی آسان  و نگهداری  اسبان تیزرو وکوهستان پیمای وحشی ، نیمه وحشی ، و اسب های طویله ای که به اسبان سواری خاص اطلاق می شود بر دستان این اسبها در مناطق مختلف تالش می بندند و قفل های دو سر آن را محکم می کنند تا از معرکه نگریزد و به کوه وصحرا نزنند.                                                       

انواع تله ( ورگَ تله ، شاله تله ، موشه تله و غیره )، انواع خلیک ، یا همان انواع بیل ( بوره خلیک  ( مرزه کره خلیک ) ،گیر وازه خلیک ، شومه ژنه خلیک ؛ فوشه ده کَ ره خلیک ، چاله کنه خلیک ).

انواع دومه یا همان دستگیره های چوبی ( انواع خلیکَ دومه ، ته وه ره دومه ، دازه دومه ؛ بولوکَ دومه، بلنگه دومه ، بَلتَه دومه ، تاشه دومه ، چکوشه دومه ،  کْ ما دومه، یا همان، پوتک های آهنی )، ناله سازی ( نعل هایی که به سم های دست و پای اسبان با میخ مخصوص محکم می کنند، انواع مِخ یا همان انواع میخ ( اسبه مِخ، ریزه مِخ ، حلبَه ژنَ مِخ ، مِخ دو ، مِخ سه ، مِخ چهار ، مِخ پنج ، الی آخر و غیره).


انواع قندان های چوبی و سفالی ؛ انواع کاسه های های چوبی و سوفالی ، انواع بشقاب های چوبی و سوفالی ، انواع میوه خوری های چوبی و سوفالی ، انواع  گلدان های چوبی و سوفالی ، انواع فنجان های چوبی و سوفالی

کفه های ترازو، شاهین ترازو ، قلهک های چوبی وسفالی که به زبان تالشی به آنها،  ده خل ، گویند.

دول، دولچه ،   کابله ، ابریشم بافی ،سه او ، گیله آوخوری ( لیوان سوفالی) ، گیله ایسکام ( استکان سوفالی)، گردنه شال؛ کمره شال، شالَه شرف ، سینا بند ، وَر پِنه ، بالشتک ، زیرانداز ، لِف ، سَرجینه ( بالش و پشتی ) ، نمه ژنی ، گیله آو خونی ، لته آکری ، تخته تاشی ، چوعه اسب ، ماشه سازی ، پاچو سازی ، دازه سازی ، تَه وه ره سازی ، بولوکَ سازی ، بَلنگَ سازی ، پادوشَه تاشی ( پاتوشه گری ) ، ، ساختن انواع بیل ( بوره خلیک ، یا همان مرزه کره خلیک ، گیروازه خلیک ، شومه ژنه خلیک ، فوشه ده کَ ره خلیک ، چاله کنه خلیک ). 

اسبه رونکی ، اسبه پولکی ، اسبه نخته ، اسبه جلف ، اسبه قمچی 

اجزای ، شاله وجه دزگاه ( دستگاه شال بافی ):

همه ی اجزای آن از جنس چوب و به شرح زیر می باشند.

      زَه رَه ، اَنگاز ، ده پَه ، پاتخته ، مه کو  ( ماکو ) ، ماسوره  

                                    

                                         کاربرد ابزارهای دستگاه شال بافی                                                                                                        

زه ره وسیله ای است برای تار هرکدام از نخ ها

ماکو( مه کو) : وسیله ای است که برای تارو پود پارچه ی شال  ماسوره در داخل آن قرار می گیرد.

چرخ : دستگاهی است برای ماسوره به منظور تبدیل پشم به نخ.

شاله تنه چو: برای تار نخ از دستگاهی به نام شاله تنه چو استفاده می کنند.

برای متر کردن شال از یک تکه چوب همانند متر تالشها  استفاده می کنند که به زبان تالشی به آن ، گَ زه لا، یا همان یک زر که در اصطلاح علمی به عنوان متر تلقی می شود ، گویند.

سایر اجزای دستگاه شال بافی عبارتند از: بال، کتیل ( صندلی ) ، میله ، چره ، وَه زَه ن ، شاَلَه وی تنه چو ، شاله زه ره ژنه چو ، شاله تنه چو

توضیح اینکه جاجیم بافه دزگاه ( دستگاه جاجیم بافی ) و گیلیم بافَه دزگاه ( دستگاه گلیم بافی ) نیز از نظر ساختاری همه ی اجزای آنها همانند دستگاه شال بافی چوبی هستند وبا تغییراتی جزئی، تقریباً شبیه هم می باشند.

ابزارهای لازم برای گلیم بافی عبارتند از :

دار گیلم بافی  دَه فَه  کوجی  نخ مخصوص گلیم بافی که از جنس پشم می باشد.

ابزارهای لازم برای جاجیم بافی:

دار جاجیم بافی  شانه  کوجی   

ابزارهای لازم برای سفالگری ( سفال پزی ) به روش سنتی در حوزه ی تالش

گل روس  کوره ی سفال پزی ( سفالگری )  اسب با ابزار و یراق مربوط- جعبه ی حمل گل که بروی اسب می نهند  کوره و تنور سفال پزی -  انواع قالب های سفال که چوبی می باشند و گِل را برحسب نوع واندازه سفال به شکل های مختلف در می اورند. ظروف سفالی  کاه و علف خشکی که آن را خرد نموده و با گل مخلوط می نمایند ( به خاطر استحکام سفال ).

ایزمه دینگاه ، اسبه تومباره؛ (تونباره )، پریس ؛ انواع پالون( اسبه پالون، و، ورزا پالون، بزه موعه رسند، مونده لافند ؛ ماله دونده لافند، ناله سازی(برای اسب ها)، مِخه سازی، اسبه گونبُل، تنگَ بافی( اسبه تنگ، و ، سرتنگ)، باره آونده لافند، وی پوشه لافند، رونه کی یه تنگ، بزموعه کینجه، گیلیم وگیلیم بافی، ججیم وجاجیم بافی ، حکمه بافی، خرجین بافی(بزموعه خرجین)، پشمه ژه ره شونه، چادره وه جَه دزگاه، شاله وه جه دزگاه، دنگ، و کوپون(از ابزارهای درست کردن ، دنگیه حلبا، پیام آور نوروز با ستان در تالش وگیلان) .

اربا لار(وسیله ای چوبی که برای بخشی از دوشاب  پزی مورد استفاده قرار می گیرد)،گوشته کو، دی وه ک، گافرو، چره، دوک،( دسه دوک)،چوئه ملاقه، چوعه کچه، چوعه چنگال، چوعه کترا، چوعه با شقاو، ته وه ک(چوعه ته وه ک)، کاول، پیشکاول، گره(ورزا گره ،و،اسبه گره)،لپ، ورزا لپ، خره(ورزا خره)، دومه( خلیکَه دومه، دازه دومه، بولوکَه دومه، بَلنگَ دومه، توره دومه)، کنفَ لافند، قندَ لاکه، شاله لاکَه، شالَه ماله لاکَه، چِمه پیگر، لار، ازیک خانه ای تا بابالای سی خانه ،( خزانه آب و آبشخور دام وانسان در ارتفاعات ییلاقی ومیانکوهی)، انواع صندوق های  زیبا ومنحصر به فرد چوبی به لحاظ ساخت وسازو  شکل ظاهری جهت انبار کردن برنج) چوعه کندِ ( که برای انبارکردن گندم ، آرد وبرنج مورد استفاده قرار می گیرند)، مشه کندْ ( کندوی استوانه ای شکل که برای پرورش زنبور عسل با شهد طبیعی مورد استفاده قرار می گیرد)، بَلَت ، سِرده ، پابروزه له له، کلشه تاره له له، تالشه له له، یا همان نی هفت بند تالش، به عنوان تنها سازموسیقی کهن قوم تالش.کوچی یه ساز ، گیله چپق ، ساز سرنا ،سره شونه(زنانه ای ومردانه ای)، دگله چو، رمش ( د ه سه ده وه جه رمش، د پوعه رمش؛ و، بره رمش)، آژه ؛ مندن، پارگاه (پارو، ازانواع، الا پارگاه، ولره پارگاه و پارگاهی که به جای منزل مسکونی در گذشته های دور و در عهد باستان از ان به عنوان اولین خانه های سنتی قوم تالش استفاده می شده که هم اکنون نیز به عنوان ایمن ترین سرپناه در بسیاری از نقاط روستایی و کوهستانی وییلاقی مورد استفاده رمه داران ومسافرین و سیاحان وگردشگران قرار می گیرد).

بورومه خاله، بورومه چو، قمچی یه دومه، چوعه خاک انداز، پادوش، عصا(چوعه عصا)، چپره، بزه پرد، ترازوعه شاهین، شته چو، کچمه (سه نوع می باشد که برای پرچین سازی یا همان، دپوعه رمش ، زیر دیگ ها ونیز برای بستن بین پنجه وپاشنه پاپوش های قدیمی به نام رزینه گالیش به منظور جلوگیری از لیز خوردن در هوای برفی ونیز در یخبندان ها که بیشتر رمه بانان این کار را در فصل زمستان انجام می دهند مورد استفاده قرار می گیرد.

 چَه کَله، ژه چرخ،گوچین، سفه(سبد)، فرفنه، پا پادنگ ( پا پاتنگ )، آوه پاتنگ ؛ بندینه؛ فوکَ، لت، کْما؛ سره فتره لْس ( همان گرز تالشان در کوه و جنگل و مراتع و ییلاقات مفرح و باشکوه  به عنوان وسیله ای دفاعی)، نِره، دول، دولچه؛ تاوه، گلدون؛ تنو(تنور نانوایی)؛ سفال، ساقلو، چعه قالف ، لبا شه، ورد ه نه ، خیه ،  وه ره وی روفه خیه ،خیه کته ، تلانکه ، کوره سفال ؛ لا وه جه دزگاه، پتر نیه (پترنیه چو)، پولو،  برگز؛مروه ، مروه گز؛ فوکَ گز، کلشه گز، شلاشه گز، برگزه خالَه ، پنیره پوست ، جیکرده پوست ، اَمنه ؛ صوره پوست ( سوره  پوست) ، مزا کره لپ ؛ را کابند ، شال بافی وچادربافی ؛ خره تاونی ، لو، مشه لو؛ تخته ؛ انواع طناب که از پوست بعضی درختان بدست می آیند ( که کَ وه ل ، کوچی یه کَ وه ل ، روعه ناسه کَ وه ل ،حوله چور؛ نال، ستون ، دسته کان؛ اِگن،پَل آبره ، قرقره ، اسکَت ، کوجو ، سه پایه ، کرکره چو ، سنگَ کله ، سره دار ولپ ( از نوع چوب می باشند که برای خانه سازی وسربندی منازل مسکونی سنتی مورد استفاده قرار می گیرند.

ساخت انواع صنایع دستی به شکل های مختلف انسانی ، حیوانی ، ابزارهای جنگی و تزئینی و لوازم خانگی با اشیای عتیقه در عهد باستان .

لافندَه وَه جی ( طناب بافی)، رسنده وَه جی ( طناب بافی از نوع طناب های بلند )

لافنده وه جه چو ، و ؛ ره سنده وه جه چو ( چوب های طناب بافی به عنوان ابزار کار )

توضیح اینکه دو تکه چوب به طول حدود 30 الی 50 سانتی متری در فواصل 5 ،10 الی 15 متری بر زمین محکم می کنند. آنگاه نخ های پشمی را که به زبان تالشی به آن ها پوعه گولّه گفته می شود، توسط بافندگان طناب ها ( طناب ) که به زبان تالشی به آن ها ، لافنده وه ج گویند، دور تا دور چوب های مذکور ، معروف به لافنده وه جه چو برای طناب های بلند و بزرگ که به زبان تالشی به آن ها ، ره سند ، گویند تا چهل تار نخ یعنی هر طرف 20 نخ  می پیچند.

برای طناب های کوچک و یا مونده لافند که برای بستن گوساله ها بر شاخ ماده گاو ها به هنگام شیر دوشی استفاده می کنند ، نخ ها باید حداقل 15 رشته و حداکثر 30 تارنخ باشند که به زبان تالشی به آن موعه پیچه گویند.

سپس ضمن بازکردن تارهای نخ پیچیده شده ، از یک سر چوب ها ، و به دور انداختن آن برای طناب های بزرگ ، یک سر نخ های پشمی را برای بافتن طناب های بلند بر تنه ی درختچه ای یا چوبی که قبلاً بر زمین کوبیده اند می بندند و با تقسیم بندی  تارهای نخ پشمی برای طناب های بلند به بسته های پنج تایی، که تارهای هرکدام از آنها باید هشت نخ باشند و به زبان تالشی به آنها ، خاله ، گویند برای بافتن طناب های بلند استفاده نموده و نسبت به بافتن طتناب اقدام می نمایند.

روش بافتن طناب های کوچک یا ، مونده لافند ، و ، یا ، اسبه نخته لافند ، و ، یا ، اسبه سره لافند ، نیز همانند طناب های بلند می باشد با این تفاوت که بسته های ( خاله های )  هرکدام از آن ها سه تایی و تارهای نخ هرکدام از بسته ها پنج تایی می باشد.

توضیح اینکه : برای بافت طناب های متوسط تعداد تارهای نخ پشمی و بسته های ( خاله های)آن متغیر و مابین حداقل 16 و حداکثر 30 می باشد.

سیمای فرهنگی تالش :

تالش دارای تاریخی بسیار کهن بوده و اولین اثر مکتوبی که به روایتی از آن نامبرده  شده ،کتاب اوستا است . زبان رایج اهالی این شهرستان تالشی است . مردمان تالش چه مرد و چه زن بعلت مشغله زیاد و انجام کارهای زراعتی ، دامداری ، باغداری ، زنبور داری ، و صنایع دستی دارای اوقات فراغت زیادی نمی باشند . زنان روستایی همانند مردان کارهای شاق و سنگین انجام می دهند . رسوم قهوه خانه نشینی در تالش محدود است . منطقه تالش از نقاط صادر کننده کارگر بوده که این مسئله در نواحی ماسال و شاندرمن بیشتر است .

                                                 « تالشه غزل »    

          جانه رو                                  

تالشَه گیریه بْهار چْه باصفایه جانه رو                            الاله بندَ سَرون مثل چرایه جانه رو

گوسندو ن زنگَه ستا ، شوومنه ئن هِیَ هِیا                  ای وَری اِسبه گره ، ای ور هَرایَه جانه رو

واشْ و سَوزه پِرومه زنده آبَه جنگل و کوه                  بَهاری سَوزه هَمه دَردی داویه جانه رو

گیریه بندی چمه کوه آو پِگلِه لاری دَبو                    هْنته صافَه کِ تِ وای اِم شب چِرایَه جانه 

ای وَری صْبی هوا ، ای وَری سلّومه آ                        سَوزه و دشت و دومَن ، چِه دلگشایه جانه رو

هی موا چه بو چه بو ، غمی برکه دلی کوه                  دِ ت ِرا فرصت نِبو ، عمرر کتایه جانه رو

صاف آکَه اشت سینه ، تِل مَبه مردمی نه                       نَخِنو گوشت بَندینه ، مَگه جْدایه جانه رو

هر کی هِمَت نداره ، دیل دِمُروَت نداره                     اگه قارون نی ببو ، هَنی گْدایه جانه رو

اِشْته دیل کِ صاف بوبو، نور خدا اَی دتاوه                  چْ م دِشمن ، همه اْم رنگ و ربایَه جانه رو

کسی نه ستم مکه ، خلکی حقی کم مکه                         اشت راست را بِشه ، سَرِر کفایه جانه رو

   هر بَلا اْشته سَر آ، خدا نَه مَوا چرا                                 چِه نظر ، هرچی بْخا همه بجایه جانه رو

اِم ایلَه تالشَه غزل ، چَمَه وَردِ دَرْ مثل                               گولَه باغی مینَه کو، ای گولَه تایَه جانه رو

                                                                       اردشیر عابدی                                                                                                                1382/09/12    

          

خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی
21 June 15 ، 19:32

موضوع: تحقیق و پژوهش ، در خصوص جشنواره های بومی محلی (فرهنگی ورزشی ) و حماسی رزمی در حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ و پنج بلوک توالش شهرستان ماسال )

مقدمه:

سرزمین باستانی و سبز ، زیارتی  سیاحتی تالش بزرگ و پنج بلوک توالش بدلیل برخورداری از مناظر زیبا و چشم اندازهای طبیعی بی بدیل ، قلعه ها و قله های باستانی سیاحتی آسمان خراش ، رودها و رودخانه ها و چشمه ها و آبشارهای غیر قابل احصا ، جاده های باستانی ایل رو که به زبان تالشی به آنها ، روخون ، گویند، اماکن تاریخی و محوطه ها و گورستان های باستانی ( شهرگاه و ، گبره قبر ) ، بقاع متبرکه ، زیارتگاه های صحرایی واقع در دل کوهستانها و ارتفاعات ییلاقی مفرح ،  دالان ها و خانه ها و کوه های سنگی بامناظر بی بدیل ، همچون :کوه سنگی ، اسبه ریسه شهرستان ماسال معروف به ، کِه بنی چت ،واقع در جوار سه مزیت ویژه ، مسیر جاده ی باستانی ایل رو ، ماسال به سوی ییلاقات مفرح منطقه و منتهی به خلخال ،  رودخانه ی خالکایی ماسال و جنگل های باستانی با درختان پهن برگ با قدمت رویش چندین میلیون ساله معروف به جنگل های هیرکانی مستلزم حفاظت و حراست جدی به عنوان بی نظیرترین مکان سنگ نوردی جهانی که خوشبختانه پیگیری های لازم در خصوص اجرایی کردن آن به عنوان پروژه ای ملی انجام گرفته است.

 باتلاق ها و دریاچه های طبیعی کوهستانی از جمله دریاچه خشکه دریای شاندرمن به عنوان قطب گردشگری منحصر به فرد ،  زیستگاه های منحصر به فرد حیات وحش نیازمند حفاظت و حراست همه جانبه و وجود انواع حیوانات وحشی ( انواع وحوش )، پرندگان و ماکیان وحشی به عنوان بی نظیرترین ذخیره گاه و خاستگاه ژنتیکی گیاهی و جانوری در سطح جهان ( توقع عمومی این است که اینگونه جایگاه های بی نظیر را بیشتر دریابید )؛ ییلاقات و مراتع سحرانگیز ، غارها و یخچال های طبیعی بی مانند از جمله غار شگفت انگیز، آویشو شاندرمن ، غار سلطنتی خندیله پشت و غار یخی قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال ( ماسالی مولومه بند ) ، با ارتفاع 3050 متر از سطح دریا با یخچال های طبیعی به عنوان سرچشمه ی اصلی رودخانه خالکایی شهرستان ماسال و از بی نظیرترین غارهای یخی دنیا ، قله های قلعه گونه ی شالواره کوه آرمیده در دل شهر ماسال و ماماچره  ( قماشه تک)  و یا ، اشترانکوه  ماسال ،  ارتفاع ییلاقی الاله پشته بند سیاه خونی ماسال ( محّل شهادت سردار مبارز گیلان میرزا کوچک جنگلی ،منطقه ی ییلاقی سیاحتی، شله چال سیاه خونی ( محل مرگ گائوک آلمانی ( اتریشی ) به عنوان آخرین همراه میرزا کوچک جنگلی تا لحظاتی قبل از شهادت ) ، کْردَه نادَرَه ( محّل شهادت میرزا نعمت الّه کیشه دَره آلیانی بدست  قوای قزاقها به عنوان آخرین همرزم رهبر نهضت جنگل ،واقع در مسیر جاده ی باستانی ایل رو ماسال به سوی ییلاقات مفرح منطقه و منتهی به خلخالات   و صدها مناطق ویژه ی زیارتی سیاحتی ، باستانی گردشگری ، جلگه ای میانکوهی وکوهستانی ییلاقی دیگر که چشم هربیننده ای را مست دیدارشان می کنند و نیازمند سرمایه گذاری های خاص گردشگری می باشند.                                     

علیهذا به دلیل برخورداری این سرزمین سحرانگیز از این همه داشته های بی بدیل و بی نظیر طبیعی اما به دلیل عدم شکوفاهی به جهاتی محروم مانده است.

 بدیهی است آنچه که در سرزمین پهناورو باستانی حوزه جغرافیایی تالش بزرگ و پنج بلوک توالش ( شهرستان ماسال و بخش شاندرمن ) به طرز معجزه آسایی خودنمایی می کنند ، آئین های کهن ، آداب و رسوم و سنن ، کوچ و بار ، آواها و نواها ی سنتی با نوای دلنشین و گوش نواز نی هفت بند تالش ( تالشه له له ) به عنوان تنها ساز کهن موسیقی این قوم باستانی که ریشه در فرهنگ و هنر و عرفان و تمدن کهن قوم تالش دارد، خانه های سنتی ، رمه گردانی به روش سنتی ، ایلخی داری ، اسب سواری ( سوارکاری ) ، انواع بازی های محّلی و ده ها موارد مشابه دیگر می باشند.

برگزارکنندگان:

جشنواره های بومی محلی ( فرهنگی ورزشی  ) و حماسی رزمی، به دلیل اهمیت بار فرهنگی هنری و رسالت اجتماعی آن با هماهنگی مسئولان هر شهرستان و بخش اعم از فرمانداران و بخشداران ، ادارات تربیت  بدنی ( ورزش و جوانان ) ، بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، نیروی انتظامی ، شهرداران و کلانتری ها ، شوراهای اسلامی شهر، روستا ، شهرستان  ، بخش، دهیاران، جهاد کشاورزی ، منابع طبیعی ، محیط زیست ، آب و فاضلاب و غیره.

حداکثر تا بیستم مرداد ماه هر سال در مناطق ییلاقی سیاحتی و همچنین در اعیاد به ویژه عید نوروز باستان تا سیزده فروردین هرسال و نیز در مناسبت های ویژه در جغرافیای تالش بزرگ برگزار می گردد.

هدف از برگزاری جشنواره های بومی محلی ( فرهنگی ورزشی ) وحماسی رزمی:  

از جمله اهداف برگزاری این جشنواره ها ، احیای سنتهای حسنه ، آداب و رسوم و سنن ، آئین هاو باورهای دیرینه، موسیقی سنتی ، نی هفت بند تالش « تالشه له له » به عنوان تنها سازکهن موسیقی  قوم تالش که ریشه در فرهنگ و هنر و عرفان و تمدن این قوم باستانی دارد، بازی های محلی ، اسب سواری ( سوارکار ) ، هنرهای سنتی ، و غیره می باشد.

شرکت کنندگان :

در هر جشنواره به طور متوسط حداقل بین 5 الی بالای ده هزار نفر شرکت می کنند که در میان آنها مسئولینی اعم از کشوری ، لشکری، مدیران اجرایی استانی و شهرستانی و آحاد مردم از اقسی نقاط کشور به چشم می خورند.

بازدیدکنندگان : به شرح ردیف 3 می باشد.

مکان برگزاری جشنواره ها:

این جشنواره ها در همه ی مناطق ییلاقی سیاحتی حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ و پنج بلوک توالش که برخوردار از جاده های دسترسی باشند ، و نیز در ایام اعیاد از جمله عید نوروز باستان هرسال در حوزه های شهری و روستایی و همچنین براساس مناسبت های ویژه برگزار می گردند.

تمهیدات:

تهیه و اهدای جوایز به برندگان مسابقات و نیزنحوه ی تأمین هزینه های مربوط به گروه های فرهنگی هنری با مسئولیت فرمانداران ، بخشداران و ادارات تربیت بدنی ( ورزش و جوانان ) با همکاری سایر ادارات و همچنین بخش خصوصی  می باشد که مناسب و کافی نیست.

توضیح اینکه :

به دلیل بار فرهنگی  گران سنگ جشنواره های بومی محلی ( فرهنگی ورزشی ) و حماسی رزمی و همچنین به منظور زنده نگه داشتن آئین های کهن هر قومی از جمله قوم کهن تالش ، با داشته های فرهنگ مردم بی شمار، شایسته است وزارت ورزش و جوانان، اعتبارات ویژه ای را به این امر مهّم اختصاص تا با نظارت دقیق هزینه گردد.

تبلیغات:

بدلیل فقدان امکانات ، عمده ی تبلیغات در حد چاپ و تکثیر اطلاعیه و نیز با تهیّه چند عدد پرده و نصب آنها در سطح هرشهرستان به منظور آگاهی عموم صورت می گیرد. البته چند سالی است که صدا وسیما نیز در پخش آگهی های تبلیغاتی جشنواره های بومی محلی مساعدت می نماید.

فعالیت های جنبی جشنواره ها :

از آنجایی که هر صنف و گروهی به محل برگزاری جشنواره های بومی محلی حضور پیدا می کنند و اکثراً نیز برخوردار از امکانات صوتی و تصویری می باشند ، لذا هرکدام از آنها ضمن تهیه ی عکس و فیلمبرداری و مصاحبه با شرکت کنندگان اقدام به مستند سازی نیز می نمایند.

تزئین ( دکور ) ، محل برگزاری جشنواره های بومی محّلی، فرهنگی ورزشی و حماسی رزمی :

طبیعت سبز، این موهبت بی نظیرالهی، مراتع و ییلاقات روحنواز ، گلّه های گوسفندان ، تجمع گاوها ، چرای د امها ، ایلخی اسبان ، قلّل سربه فلک کشیده ی حیرت انگیز، مناظر زیبا و چشم اندازهای طبیعی بی نظیر و بی بدیل ، جنگل های باستانی با درختان پهن برگ و با قدمت رویش چندین میلیون ساله معروف به جنگل های ، هیرکانی ، مستزلزم حفاظت و حراست جدی و ده ها و ده ها موارد مشابه دیگر که از مصنوعات خاص خداوندی اند و چون نگینی نورانی به عنوان زیبایی های طبیعی ، تزئین جایگاه های جشنواره ها را دوچندان می کنند که  تهّیه بوروم ها ( بیرق ها ) مخصوص تالشها در برگزاری جشنواره ها ی مختلف به عنوان نماد ملی این قوم کهن که به برندگان مسابقات از جمله مسابقات کشتی ، یا ، تالشه کیشتی ( کشتی با وج، ویژه ی تالشها ) اهدا می گردد  از جمله ی تزئینات محّل برگزاری این جشنواره ها  می باشند.

زمان برگزاری جشنواره های بومی محّلی و فرهنگی ورزشی :

این جشنواره ها معمولاً در نیمه ی دوم تیرماه تا بیستم مرداد ماه هرسال  در سطح مناطق مختلف ییلاقی سیاحتی و همچنین در ایام اعیاد از جمله عید نوروز باستان و تا سیزده هر سال و نیز در مناسبت های ویژه درحوزه های شهری و روستایی برگزار می گردند.

برنامه ریزی های لازم جهت بازدید از محّل ( مکان های ) برگزاری جشنواره ها:

حداقل پانزده الی بیست روز مانده به برگزاری جشنواره ها، تشکیل جلسات کاری در فرمانداری ها ، بخشداری ها و ادارات تربیت بدنی ( ورزش و جوانان ) هرشهرستان به منظور تعیین محل برگزاری جشنواره ها ، نحوه ی خدمات رسانی و نیز چگونگی فراهم نمودن امکانات و تمهیدات لازم به منظور هماهنگی بیشتر ، ضمن سرکشی و بازدید از مناطق مورد، نظر تمهیدات لازم را با هماهنگی بومیان مناطق و به ویژه رمّه داران، یکی  پس از دیگری فراهم می کنند.

نظر خواهی از بازدیدکنندگان :

با توجّه به اینکه امکانات صوتی و تصویری در اختیار صداو سیما ، خبرنگاران مرتبط و شرکت های فیلمساز و فرهنگی هنری قرار دارد، لذا نظر خواهی عمدتاً توسط آنان صورت می گیرد .

تعریف جشنواره های بومی محلی ، فرهنگی هنری و حماسی رزمی :

جشنواره ها  عموماً محّل نمایش و اجرای انواع هنرنمایی ها همچون بازی های بومی محّلی، فرهنگی ورزشی و حماسی رزمی ،کشتی محلی ( تالشه کیشتی ) ، یا کشتی با وج مخصوص تالشها ، کلاه مزا ، داله مزا ، اجرای موسیقی سنتی با نی هفتبند تالش ( تالشه له له ) به عنوان تنها ساز کهن موسیقی قوم تالش ، لافنده درونجی ، لپه مزا ، دومه دومه ، مایه مزا ، سوارکاری اسبه جنگ ( رزم اسب ها ) ، ورزا جنگ ( رزم گاوهای نر ، یا ، کله ورزا جنگ ) ، رزم قوچ ها و نچه ها  ( درگذشته های دور )، به اجرا گذاشتن بسیاری از آداب و رسوم و آئین ها و باورهای کهن قوم تالش از قبیل :

نره لایی ، کره گری با کوزه های سفالی که به زبان تالشی به آن نره  گویند و از صنایع دستی عهد باستان قوم تالش می باشد که کره ی آن نیز به لحاظ کیفیت زبانزد خاص و عام می باشد.                                               

توضیح اینکه : بدلیل چرای دام های تالش در ارتفاعات بالای سه هزار متر از سطح دریا لذا مواد لبنی و پروتئینی این دامها به لحاظ کیفیت و مغذی بودن از عالی ترین مواد لبنی و پروتئینی در جهان شناخته شده است

جوراب بافی، دستکش بافی و کلیه ی بافندگی ها از جنس پشم ، مصنوعات چوبی به عنوان یکی دیگر از صنایع دستی تالشها ، کوزه گری و سفالگری ، چموش دوزی ، ابریشم بافی وغیره می باشد که ضمن آن مکانهای برگزاری جشنواره های فرهنگی هنری و بومی محّلی ، محل دادوستد و خرید وفروش انواع کالاهای شهری و روستایی و مبادلات فرهنگی  نیزمی باشد.

علیهذا بدلیل حضور و شرکت طیف های مختلف در محل برگزاری جشنواره ها از آنجایی که انسانها به طریقی در تعقیب و تهیه ی کالاهای مورد نظرشان نیز می باشند، لذا بدلیل کیفیت مواد لبنی و فراورده های دامی منحصر به فرد مناطق مختلف تالش از قبیل کره ، پنیر ، لور ، ماست ، پشم گوسفندان ، صنایع دستی پشمی همچون جوراب ودستکش و انواع البسه پشمی و عسل طبیعی معمولاً در نمایشگاه ها و جای جای محّل برگزاری جشنواره ها مبادرت به عرضه و فروش محصولات ( تولیدات ) خود می نمایند لذا در این راستا افراد ضمن خرید کالاهای مورد نظرشان به شرح موصوف از طرفی با عقد قراردادها و  انجام معاملات با فروشندگان بومی که عمدتاً همان رمه داران  و دامداران می باشند کالاهای بیشتری را طلب می کنند که بعدها از سوی دامداران منطقه به آنان تحویل می گردد.

سوارکاری: به زبان تالشی به سوارکاری ، اسبه داونه ، گویند.

یکی از زیبا ترین و جذاب ترین مسابقات در جشنواره های بومی محلی ، فرهنگی ورزشی و حماسی رزمی، در جای جای سرزمین باستانی و سبز تالش بزرگ و پنج بلوک توالش که علاقمندان بیشماری نیز دارد، اسب سواری می باشد که ریشه در ماقبل تاریخ  قوم کهن  تالش داشته و عهد باستان را با خود به یدک می کشد.

زیرا همانطوریکه هم پیامبر وهم اجدادمان و هم  حضرت محمّد رسول الله ( ص )  پیامبر بزرگ اسلام علاقه ی خاصی به مسابقه سوارکاری داشته اند و جوانان و انسانها را همواره تشویق به سوارکاری می کردند و از طرفی انسان و اسب از ادوار کهن تا به امروز با هم عجین شده اند و از سویی اسب در میان حیوانات به عنوان نجیب ترین موجود شناخته شده است و خداوند سبحان نیز در آیات شریفه ی قرآن کریم از جرقه های آتشی  را که از نعل اسب وزیدن می کند، سوگند یاد کرده است و از سوی دیگر از اینکه اسب جزو دام های چهارگانه ی قوم باستانی تالش ( اسب ، گاو ، گوسفند و بز ) بوده و  همچنین با توجه خاص به اینکه دام سنگ بنای اصلی تمدن در تالش که در رأس همه ی تمدن های بشری قرار دارد، می باشد. لذا بی حکمت نبوده و نیست که مسابقه سوارکاری در سرزمین روحنواز تالش بزرگ جزو عالی ترین بازی های محلی و سرگرمی های این قوم کهن بوده و هست و خواهد بود.

شرایط برگزاری : 1- اول کلیه ی سوارکاران باید بیمه ی حوادث ورزشی شوند که مسئولیت اینکار برعهده اداره ی تربیت بدنی سابق ( ورزش و جوانان ) هر شهرستان می باشد.

2-تعیین مکانی مناسب در سطح مناطق مصفای کوهستانی ییلاقی هر منطقه جهت برگزاری مسابقات سوارکاری توسط پیشکسوتان ، ریش سفیدان و مسئولین مرتبط موضوع .

3- مسافت هایی که جهت برگزاری مسابقات سوارکاری ( اَسبه داونه ) در نظر می گیرند مابین دوالی پنج کیلومتر که عمدتاً سربالایی  هستند ،می باشد .

4-از اینکه مسیر مسابقات برگزاری سوارکاری تقریباً طولانی و از طرفی ازحساسیت و اهّمیت خاصی  نیز برخوردارند لذا تعدادی از داوران در فواصل چند صد متری در طول مسیرهای برگزاری مسابقات مستقر تا از بروز هرگونه تخلفات احتمالی جلوگیری گردد.

5-به شش نفر از سوارکارانی که به خط پایان می رسند و جزو نفرات اوّل تا ششم می شوند جوایزی به رسم یادبود از سوی مسئولین به آنان اهدا می گردد.

6-مسابقات اسب دوانی در دو مرحله ابتدا توسط مردان با فاصله های مذکور و در ادامه توسط زنان و دختران با مسافت کمتری برگزار می گردد. که در این راستا اسب های تربیت شده نیزبه نمایش های بسیار زیبا و جالبی که جنبه ی رزمی نیز دارد می پردازند.

پاچوسواری: از  جمله از سایر بازی های بسیار زیبا و دیدنی در حوزه ی تالش بازی با چوب می باشد، که توضیحات آن به شرح زیر است: از گذشته های دور تا به امروز از پاچو به عنوان سوارکاری استفاده می کرده اند. ابتدا دو عدد چوب گیره دار بلندی ( حدود دو متری ) تهیه می کردندبا این چوب ها چند نوع بازی انجام می گیرد. ابتدا با  پاچو سواری فاصله ی حداقل یکصد متری را  به صورت آمد و شد طی می کنند.

دومین روش بازی با پاچو اینگونه است که: پنج نفر کلاه به سر مسابقه می گذارند ،که در حین پاچو سواری کلاه همدیگر را باید بیاندازند، آخرین نفری که کلاه بر سرش باقی بماند، برنده و نفر اوّل این قسمت از بازی با پاچو خواهد بود.

 نوع دیگر بازی با پاچو که بسیار تماشایی است اینگونه است که پاچو سواران با تیم های پنج نفره مسابقه ی فوتبال برگزار می کنند. و آخرین بازی با پاچو مسابقه ی عبور از رودخانه های حداقل با عمق پنجاه سانتی متر ی می باشد، که بیشتر جنبه ی سرگرمی دارد.

لافند بازی ( لافنده مزا ). لافند بازی یکی از بازی های بسیار زیبا و دیدنی است که توسط دو هنرمند به نمایش گذاشته می شوند.

یکی از هنرمندان که بروی طناب قرار می گیرد و با نمایش گذاشتن انواع بازی های زیبا و حیرت انگیز مانند:  پرش های متعدد از روی طناب ، دوچرخه سواری بروی طناب ، سوار برسینی و حرکت دادن آن بروی طناب ؛دوپا را گذاشتن داخل یک عدد دیگ و حرکت کردن با آن بروی طناب، لیوان آب را زیر سر خود گذاشته و نمایش می دهد و دو بچه خردسال را به دو پای خود می بندد و روی طناب حرکت می کند و مواردی از این قبیل ،که به زبان تالشی به این فرد( لافند باز) گفته می شود که این بازی در بین عشایر کوچ رو تالش که به نمایش گذاشته می شود طرفداران بسیار زیادی دارد.

نفر بعدی که درروی زمین قرار دارد و همزمان با شیرینکاری های خاصی که از خود بروز می دهد و موجبات شادی و نشاط بیش از حد تماشاچیان را فراهم می کند ،به زبان  تالشی به او ، یَلَنچی، گفته می شود . او که در روی زمین و در زیر طناب لافند باز قرار دارد، همگام با او و با حرکت های موزونی راکه مابین دو هنرمند لافند باز به نمایش گذاشته می شود در پایین با او حرکت می کند تا کار لافند بازی به پایان برسد.

توضیح اینکه :

هنر بسیار ارزشمند لافند بازی از آنِ گیلک ها بوده که جزو هنرهای نمایشی منحصر به فردی در میان بازی های محلی می باشد. خدا رحمت کند (استاد خودِش) را که از هنرمندان پیشکسوت لافند بازی ( لافن بازی ) در استان گیلان بودند.

طناب کشی :

به زبان تالشی به طناب کشی ، لافنده درونجی ، گویند.

 طناب کشی یکی از بازی های دیدنی است که با یک طناب حدود 20  متری برگزار می گردد. داوران، وسط طناب را به صورت مساوی علامتگذاری می کنند ، و تعداد نفراتی را که توسط آنها مسابقات طناب کشی برگزار می گردد، تقریباًمابین 12 تا 14 نفر می باشند . این افراد باید از نیروی بدنی بسیار قوی برخوردار باشند .بازیکنان هر گروه مابین 6 تا 7 نفر تقسیم می شوند. داوران که وسط طناب و زمین را علامتگذاری کرده اند و هرگروه که بتواند اندکی تیم مقابل را از خط وسط خارج و به سوی خود بکشد، برنده ی مسابقه محسوب می گردد و به نفرات گروه برنده جوایزی نیز تعلق می گیرد که توسط مسئولین به آنها اهدا می گردد.

توضیح اینکه: برگزاری مسابقه ی طناب کشی برای بانوان نیز همچون آقایان برخوردار از شرایطی برابر است.

چمی دبسته مزا  ( چمی بسته مزا )؛ یا ، چم بِندَه مْزا : 

به چِم بَنده مزا به زبان فارسی  ( چشم بندی ) گفته می شود. نحوه ی اجرای این بازی به صورت زیر است که تعداد شرکت کنندگان آن هفت نفر می باشند. ابتدا برای شروع بازی قرعه کشی بین افراد شرکت کننده صورت می گیرد، اگر  قرعه به نام هرفردی بیافتد، چشم همان فرد را با یک تکه پارچه می بندند.

کسی که چشم او را با پارچه می بندند برای سایر بازیکنان اسم مستعاری از قبیل کبوتر ، بلبل و غیره انتخاب می کنند.

داور یا مسئول اعلام کننده ی بازی بعد از بستن چشم اوّلین شرکت کننده ، بازی را شروع می کند . مسئول برگزار کننده با سایر بازیکنان شعری را به این صورت می خوانند :

بِری بِری ، کئوعه کَفتِرم.

ترجمه : بیا بیا ای کبوتر کبودم.

سپس مسئول بازی از میان بقیه ی بازیکنان یک نفر را انتخاب می کند، تا فرد چشم بسته تشخیص دهد که اسم مستعار مربوط به چه کسی است که انتخاب شده است.

بر سر و صورتش دست می زند. اگر فرد چشم بسته بعد از سه مرتبه تکرار اسم مستعار ، نتواند تشخیص بدهد که چه کسی بر سر و صورتش دست می زند  بازنده محسوب و باید از بازی خارج شود.

آنگاه مسئول بازی ، چشم  یکی دیگر از بازیکنان را با پارچه می بندد ، ولی اگر فرد چشم بسته بتواند تشخیص دهد ، چشم بندش را باز می کند و چشم فرد بازنده را می بندند و اینکار به همین صورت ادامه پیدا می کند تا یک نفر به عنوان برنده ی بازی باقی بماند.

درپایان بازی جایزه ای را به رسم یادبود برای شخص برنده در نظر می گیرند و در زمین بازی می گذارند، و بقیه ی بازیکنان دور جایزه حلقه می زنند و فرد برنده را چشم بسته داخل دایره قرار می دهند و داور بازی با به صدا در آوردن زنگ در نزدیکی های  محل قرار گرفتن جایزه ، برای نزدیک شدن شخص چشم بسته، به جایزه کمک می کند و هر چقدر فرد چشم بسته به جایزه نزدیک تر شود صدای زنگ بیشتر می شود و هرچقدر دورتر شود صدای زنگ کمتر می شود.

مسئول بازی و بازیکنان با صدا دادن زنگ ، فرد چشم بسته را  به سوی جایزه هدایت می کنند تا زودتر به جایزه برسد.

این بازی بومی محّلی و سنتی همه ساله در ییلاقات عشایر نشین حوزه ی تالش برگزار می گردد.

کیسه بازی ( کیسه مزا ) :

کیسه بازی یکی دیگر از بازیهای بسیار زیبا و دیدنی است که در مناطق مختلف تالش برگزار می گردد این ورزش سنتی و بومی محلی طرفداران و علاقمندان زیادی دارد .

شاید در برگزاری این مسابقه بیش از یک هزار نفر مستقیماً شرکت می کنند.

نحوه ی برگزاری این بازی به گونه ای است که تعداد بیش از سی عدد کیسه گونی تهیه می کنند و افرادی که برای مسابقه انتخاب می شوند باید به داخل کیسه های گونی بروند و داور مسابقه نیز سر گونی ها را بانخ می بندد و دور زمین مسابقه را نیز با طناب حصار کشی می کنند و فاصله ای که برای بازیکنان درنظر گرفته می شود حدود چهل متر می باشد.

اگر افراد بتوانند زودتر به خط پایان برسند جوایزی به نفرات برتر اهدا می شود.

لپه مزا ( بیس بال ) :

لپه مزا یکی از بازی های بسیار زیبا ، دیدنی و کهن مناطق مختلف تالش می باشد، که ریشه در باستان دارد.

این بازی بیس بال نیز نامیده می شود ،که به صورت بین المللی در بسیاری از کشورها انجام می گیرد و از بازی های سنتی و بومی محلی بسیار کهن تالشها می باشد که قدمت آن ریشه در باستان ایران دارد که بیشتر در مناطق ییلاقی برگزار می گردد. این بازی بسیار هیجان آور و بانشاط است و با توجه به قدمت چندین میلیون ساله آن بدون هیچ تغییری از نسلی به نسل دیگر و تا به نسل حاضر منتقل گردیده است.

امروزه بدلیل برگزاری جشنواره های بومی محلی در ییلاقات مفرح مناطق مختلف تالش ، توجه زیادی به این بازی بومی محلی و حماسی رزمی می شود وعلاقمندان بسیارزیادی نیز در این جشنواره ها برای دیدن این بازی ها شرکت می کنند.

یکی از محاسن لپه مزا ( بیس بال ) این است که هیچ هزینه ی مالی را در بر ندارد و علاقمندان می توانند با کمترین امکانات، بازی گروهی خوبی را در مکان های مختلف برگزار نمایند.

1- یک عدد توپ پشمی که به زبان تالشی به آن ، لپ ، گویند.

2- چوبدستی که به زبان تالشی به آن ، سره فتره لس ، گویند.

توضیح اینکه :

علاوه بر چوب دستی سره فتره لس، که به عنوان گرز تالش ها و همچنین وسیله ی دفاعی این قوم کهن در کوه و دشت و دمن و جنگل و ییلاق محسوب می گردد وجنس آن از درختچه ی ازگیل می باشد، از طرفی چوب دستی های مورد نیاز برای لپه مزا را از درختان و درختچه هایی همچون: ،سق ( آزاد ) ؛ انار، ون ، آلوچه ی وحشی ؛ راش  و غیره نیز تهیه می کنند.

طریقه ی درست کردن این دو وسیله ی بازی به شرح زیر می باشند.

* برای درست کردن توپِ بازی که به زبان تالشی به آن ، لْپ  و به همین خاطر به این بازی نیز ، لپَه مزا ، گویند. ابتدا باید مقداری خاک و برگ گیاهان را داخل تکه پارچه ای محکم کنند. آنگاه مقداری پشم گوسفند رشته شده را  که به زبان تالشی به آن ، پو ، گویند ، آن تکه پارچه را محکم بسته  و دور آن را به صورت چهار کول با نخ پشمی به صورت دو طرفه می دوزند ، تا به صورت گرد و به شکل توپ در آید و بتواند در مقابل ضربات وارده مقاومت نموده و تغییر حالت ندهد .

* چوبدستی ( سره فتره لس ) را هم که از شاخه های درختچه ازگیل که از لحاظ مقاومت، بسیار محکم و مقاوم می باشد درست می کنند، که معمولاً این چوبدستی در منازل همه ی تالشها از جمله رمه داران و رمه بانان به عنوان وسیله دفاعی در مناطق کوهستانی ییلاقی یافت می شود و اندازه ی آن حدود یک متر می باشد و حتی گاهاً دیده شده که مردم ییلاق نشین نیز این چوب ها را روغن جلا زده و به عنوان یک وسیله ی دفاعی و تزئینی در خانه هایشان نگهداری می کنند.

طرف دستگیره ی چوبدستی یا همان سره فتره لس را با تکه پارچه ای که آن را با موم آب شده زنبور عسل آغشسته می کنند می بندند، تا به وقت بازی و مبارزه بدلیل حالت چسبندگیی که دارد از کف نیافتد.

طریقه ی بازی لپه مزا :

 این بازی به صورت گروهی انجام می شود که شامل دو تیم می باشد و تعداد نفرات هرتیم نیز مابین چهار، شش تاهشت نفر متغییر است، و داورانی را نیز جهت قضاوت بازی تعیین می کنند. هرتیم یک نفر را به عنوان سرگروه انتخاب می کند .

 در این بازی دو سنگر وجود دارد که نفرات تیم اول در سنگر اول و نفرات تیم دوم به جز یک نفر مابقی ( بقیه ) در مسیر سنگردوم مستقر می شوند، داوران باید تیم اول را از دو روش ،خشک وهیست و شیر و خط انتخاب کنند.

داوران باید تیم اول را از دو روش ،خشک وهیست و شیر و خط، همچون، داله مزا ،انتخاب کنند.

*نحوه ی انتخاب تیم ها: انتخاب تیم های اول و دوم به دو روش زیر انجام می گیرد.

1-روش اول : در این روش داوران مقداری آب و در صورت عدم دسترسی به آب با مقداری آب دهان یک طرف تکه چوبی و یا تخته سنگی که حداقل باید به اندازه های یک قوطی کبریت و یا یک عدد نعلبکی باشند ،کمی خیس می کنند.

آنگاه داور بازی، رو، به نفرات تیم، و به ویژه به سرگروه هایشان  کرده واعلام می دارد، که خشک می خواهید یا خیس ( هیست )، که این روش انتخاب تیم هارا به زبان تالشی ، خشک و هیست، گویند.آنگاه هرکدام از افراد تیم های بازی یکی از این دوکلمه را انتخاب می کنند .سپس داور آن تکه چوب و یا آن تکه سنگ را به صورت دواّری به فاصله ی چند متری از زمین به طرف بالا (  به طرف آسمان ) پرتاب می نماید ، پس از برگشتن وافتادن آن تکه سنگ و یا  آن تکه چوب بر زمین و با قرار گرفتن هر یک از طرف های خشک و  یا تر ،آن تکه های چوب یا سنگ به طرف آسمان آن تیم در سنگر اول ( خارج از قلعه ) قرار گرفته و  بازی آغاز می گردد.

روش دوم  انتخاب تیمها در کلا مزا ( بازی با کلاه )

این روش را به زبان تالشی ،شیرخط ، گویند. این روش نیز مانند روش اول انجام می گیرد با این تفاوت که در این  روش یک عدد سکه ی دو ، پنج ، ده و بیست ریالی و الی آخر را با انتخاب تیم ها و سرگروه هایشان که شیر را انتخاب می کنند یا خط را ،انجام می گیرد.

روش دوم تیمها در لپه مزا:

این روش را به زبان تالشی ،شیرخط ، گویند. این روش نیز مانند روش اول انجام می گیرد با این تفاوت که در این  روش یک عدد سکه ی دو ، پنج ، ده و بیست ریالی و الی آخر را با انتخاب تیم ها و سرگروه هایشان که شیر را انتخاب می کنند یا خط را ،انجام می گیرد.

 تیم اول که انتخاب شد، تیم دوم یکی از نفرات تیم خودرا برای پرتاپ توپ که به زبان تالشی به آن،آب دادن ( آوه ده یی )گویند آماده می کنند تا نفرات تیم اول ( لپ ) را با چوبدستی محکم و با قدرت جلوی نفرات تیم حریف به هوا پرتاپ کنند.

فاصله ی فردی را که از تیم دوم لپ را برای نفرات تیم اول می اندازد تا آن را باچوب پرتاپ کنند، حداکثر دومتر می باشد. که رودر روی هم قرار دارند. نفرات تیم اول بازدن توپ باید چوبدستی را به زمین بیاندازند و خود را که همان سنگر دوم نام دارد برسانند ، و حریف مقابل اگر توانست توپ را بگیرد تیم اول بازنده اعلام می گردد.

 ولی اگر توپ بر زمین بیافتد باید آن را بردارند  و به بدن افراد تیم اول که در حال حرکت رفت و برگشت به سوی سنگرها هستند بزنند. هرگاه لپ به بدن هرکدام از بازیکنان تیم اول اصابت کند، همان فرد به اصطلاح محّلی سوخته تلقی می شود و باید از بازی کنار رود و بقیه ی بازیکنان به بازی خود ادامه می دهند.

در ضمن اگر نفرات تیم دوم یعنی تیم حریف توپ را در رفت و برگشت های مسیر( فاصله ی دو سنگر )که در فاصله ی حدود چهل متری می باشد و به بدن یکی از افراد تیم اول بزند اگر آن فرد در نزدیکی سنگر خود باشد و خود را بتواند به داخل سنگر پرت کند بازنده نخواهد بود و بازی تیم اوّل دوباره ادامه پیدا می کند.

 در غیر این صورت  تیم اول بازنده محسوب می گردد و این بازی به همین روال ادامه پیدا می کند. چنانچه توپ از سوی نفرات دوم در فاصله ی چند متری سنگرها به بدن هرکدام از بازیکنان تیم اول اصابت کند و اگر آن بازیکن بتواند فاصله ی اصابت توپ تا حدود سنگرها را پرش کند بازنده نخواهد بود و در غیر این صورت ، بازنده محسوب و تیم دوم در جای تیم اول قرار گرفته و بازی به صورت برعکس ادامه پیدا می کند. برای این بازی وقت و زمان مشخصی درنظر گرفته نمی شود تا هر زمانی که دو تیم نخواهند به بازی ادامه دهند ،آنگاه ختم مسابقه اعلام می گردد.

در لپه مزا افراد هر دوتیم باید از ذکاوت ، هوش ، قدرت و سلامت جسمانی بالایی برخوردار باشند.

توضیح اینکه : در بعضی از مناطق تالش آن هم با تصمیم ریش سفیدان و داوران، لپه مزا را معمولاً در سه گیم برگزار می کنند چنانچه تیمی دو گیم از سه گیم بازی را ببرد برنده ی مسابقه اعلام و به رسم یاد بود جوایزی نیز از سوی مسئولین جشنواره ها به نفرات تیم برنده اهدا می گردد.

داله مزا:

به کمربندی که مردان دور کمر خود می بندند به زبان تالشی ؛ داله ، گویند.

این بازی نیاز به دو دسته ( دو تیم ) چند نفره حداقل بین چهار تا شش نفر می باشد.

ابزار و لوازم داله مزا عبارتند از : 1- تشکیل دایره ی بزرگ از مرکز به قطرتقریبی چهار مترمربع که با کشیدن نوک داس بروی زمینی مناسب انجام می گیرد. که به زبان تالشی به این دایره ، قله ( قلعه ) یا همان سنگر گویند، بطوریکه ،  فاصله ی هرکمربند تا کمربند بعدی حداقل باید مابین یک ونیم الی دو متر باشد و برحسب افزایش تعداد بازیکن، دایره نیز بزرگتر خواهد شد. در این بازی هم ، به منظور تعیین تیم های اول و دوم مانند کلاه پیگره  عمل می شود به طوریکه تیم اول بیرون از دایره و گروه تیم دوم باید داخل دایره قرار گیرند.

 شرح بازی بدین صورت است، که یاران حریف باید کمربند ها را با دست بردارند و گاهی هم باهم دست می دهند و با انجام زورآزمایی حریف را وارد قلعه کنند و یا، یاران مقابل را با زور و قدرت از قلعه به بیرون بکشند و تلاش های بسیاری از سوی طرفین بازی به نمایش گذاشته می شود چرا که هرکدام از آنها نگهبان یک کمربند می باشد. تا در مقابل حملات بازیکنان حریف قادر به بیرون کشیدن کمربندها از داخل قلعه نشوند.

آنهایی که درون قلعه هستند باید با پا  بصورت لگد به پای حریف بزنند. اگر موفق شدند آنها راشکست داده اند که به زبان تالشی به آن ، سیسته ، یا ، همان سوختن و سوزاندن گویند، و حریف مقابل باید برود درون قلعه.

 اگر حریف موفق شد یکی از چند کمربند را بردارد،  با کمربند به نگهبانان سایر کمربندها که از اعضای تیم داخل قلعه هستند حمله ور می شوند تا بقیه ی یاران تیم هم صاحب کمربند شوند. آنها باید پایین کمر را بزنند. در داله مزا هیچ کس حق ندارد در بیرون از قلعه با لگد به پای حریف بزند، اگر اینکار صورت گرفت جریمه آن دو ضربه شلاق با کمربند می باشد.

در این بازی هروقت اولین کمربند یا داله به دست حریف افتد، این کمربند به بهترین بازیکن که همان سرگروه است داده می شود، تا او بتواند بقیه کمربندها را با ضربات محّکم از دایره بیرون کشد. وقتی اینکار صورت گرفت و همه ی افراد صاحب کمربند شدند آن وقت به حریفان ( بازیکنان تیم دوم را که در داخل قلعه هستند)، حمله ور می شوند وآنان باید پشت به هم در وسط قلعه بایستند تا کمتر شلاق بخورند و پشتیبانی از همدیگر و دفاع از حریم قلعه و استقامت و پایداری در مقابل دشمن ( تیم حریف ) از عوامل بارز این مبارزه می باشد، این بازی خیلی زیبا ودیدنی است، و هرساله در مناطق مختلف حوزه ی جغرافیایی تالش اعم از  برگزار می گردد.

نکته : در بازی های حماسی رزمی داله مزا  و کلاه پیگره در صورت عبور سریع ( میانبر زدن ) هریک از بازیکنان تیمی که در بیرون از قلعه قرار دارند از وسط بازیکنان تیمی را که در داخل قلعه هستند به طوریکه سوخته نشوند،  طرف چپ بازیکنان تیم داخل قلعه که یکی از بازیکنان تیم بیرون قلعه از وسط آنها عبور کرده است ، باید از قلعه بیرون روند و تا پایان همان گیم بازی حق ادامه ی بازی را ندارند که به زبان تالشی به این کار ، مینه مه ده له ، یا ، همان عبور سریع ( میانبر زدن ) از وسط بازیکنان داخل قلعه ، گویند.

توضیح اینکه :

بازی های بومی محلّی و حماسی رزمی تالش  ریشه در فرهنگ وهنر و تمدن و کهن این قوم باستانی دارد.

کلامزا ( کلاه پیگِرِ ):

بازی با کلاه های پشمی معروف به شاله کلاه را کلاه پیگِرِ گویند.

کلا ،به معنی کلاه است. این بازی نیز نوعی بازی دسته جمعی است. ابتدا قلعه ای به صورت دایره همچون بازی با کمربند ( داله مزا ) که ذکر آن رفت، درست می کنند. با این تفاوت که در کلاه مزا با کم و زیاد شدن تعداد بازیکنان مساحت دایره بزرگتر نمی شود.

 در این بازی هم دو تیم پنج نفره انتخاب می شوند. سپس در وسط دایره یک سر چوب یک متری را  به اندازه ی ده سانتی متر بر زمین فرو می کنند بالای این چوبک کلاهی سنتی  ( کلاهی پشمی ) می گذارند.

داوران باید تیم اول را از دو روش ،خشک وهیست و شیر و خط، همچون، داله مزا ،انتخاب کنند.

*نحوه ی انتخاب تیم ها: انتخاب تیم های اول و دوم به دو روش زیر انجام می گیرد.

1-روش اول : در این روش داوران مقداری آب و در صورت عدم دسترسی به آب با مقداری آب دهان یک طرف تکه چوبی و یا تخته سنگی که حداقل باید به اندازه های یک قوطی کبریت و یا یک عدد نعلبکی باشند ،کمی خیس می کنند.

 

آنگاه داور بازی، رو، به نفرات تیم، و به ویژه به سرگروه هایشان  کرده واعلام می دارد، که خشک می خواهید یا خیس ( هیست )، که این روش انتخاب تیم هارا به زبان تالشی ، خشک و هیست، گویند.آنگاه هرکدام از افراد تیم های بازی یکی از این دوکلمه را انتخاب می کنند .سپس داور آن تکه چوب و یا آن تکه سنگ را به صورت دواّری به فاصله ی چند متری از زمین به طرف بالا (  به طرف آسمان ) پرتاب می نماید ، پس از برگشتن وافتادن آن تکه سنگ و یا  آن تکه چوب بر زمین و با قرار گرفتن هر یک از طرف های خشک و  یا تر ،آن تکه های چوب یا سنگ به طرف آسمان آن تیم در سنگر اول ( خارج از قلعه ) قرار گرفته و  بازی آغاز می گردد.

روش دوم تیمها در کلا مزا ( بازی با کلاه )

این روش را به زبان تالشی ،شیرخط ، گویند. این روش نیز مانند روش اول انجام می گیرد با این تفاوت که در این  روش یک عدد سکه ی دو ، پنج ، ده و بیست ریالی و الی آخر را با انتخاب تیم ها و سرگروه هایشان که شیر را انتخاب می کنند یا خط را ،انجام می گیرد.

پس از مشخص شدن هر یک از تیم ها که یکی در داخل قلعه و دیگری باید در بیرون قلعه قرار گیرند ، کلا مزا  آغاز می گردد.

در این بازی تیمی که در داخل قلعه قرار دارد از کلاه مواظبت می کند، و تیم دیگری که  در بیرون قلعه قرار دارد سعی می نماید تا به طریقی کلاه را بردارد و به سنگری که قبلاً تعیین کرده اند برسانند چنانچه در طول این مدت افراد بیرون قلعه بتوانند این کار را انجام دهند آنگاه کلیه ی افراد قلعه باید به تناسب وزن و سن و قد هریک از افراد تیم مقابل را به پشت ( کول ) گرفته و از سنگری که کلاه را به آنجا رسانده اند تا داخل قلعه سواری دهند.

و لذا این عمل سبب می شود تا بر جدیت ، جذابیت و کوشش بیشتر بازیکنان افزوده شود، افراد داخل تیم قلعه برای اینکه کلاه را از دست ندهند ، یک نفر از یاران خود را به صورت ثابت در نزد کلاه ، نگهبان قرار می دهند و بقیه در گوشه کناره خط دایره به مبارزه می پردازند تا کسی از افراد بیرون قلعه ( تیم مقابل ) وارد قلعه نشوند و چنانچه افراد تیم مقابل وارد قلعه شوند و پای هریک از افراد تیم داخل قلعه به پای آنها برخورد کند، تیم بیرون قلعه سوخته می شود در نتیجه جابجایی در تیم ها انجام می گیرد و بازی به صورت برعکس ادامه پیدا می کند.

در ضمن افراد بیرون قلعه نیز سعی می کنند، راهی به سوی کلاه پیدا کنند و هم اینکه با بیرون کشیدن افراد داخل قلعه آن ها را از قلعه جدا کنند و یا در زمان بازی دو تیم ، تیم خارج از قلعه دور زدن و مانور دادن در داخل و یا در بیرون از قلعه را آغاز تا نظم تیم حریف را برای برداشتن کلاه به هم زنند.

 در ضمن اگر تیم حریف کلاه را از روی چوب بردارد و بتواند آن را به سنگر برساند در آنجا تیم حریف کلاه را به صورت مخفی داخل دست هایشان پنهان می کنند تا یاران تیم مقابل نتوانند کلاه را بردارند. اگر متوجه شدند که کلاه دست کدام یک بازیکنان حریف قرار دارد با گرفتن آن بازیکن کلاه را از دست آن می گیرد و در این موقع کلیه  ی بازیکنان به کمک او می شتابند و روی هم می افتندتا کلاه را به دست دیگر بازیکنان بدهند، تا آن را به قلعه برسانند.

این بازی در اکثر مناطق تالش علاوه بر ییلاقات در ایام خاص و در اعیاد نیز برگزار می گردد.

نکته : در بازی های حماسی رزمی کلاه پیگره و داله مزا در صورت عبور سریع ( میانبر زدن ) هریک از بازیکنان تیمی که در بیرون از قلعه قرار دارند از وسط بازیکنان تیمی را که در داخل قلعه هستند به طوریکه سوخته نشوند،  طرف چپ بازیکنان تیم داخل قلعه که یکی از بازیکنان تیم بیرون قلعه از وسط آنها عبور کرده است ، باید از قلعه بیرون روند و تا پایان همان گیم بازی حق ادامه ی بازی را ندارند که به زبان تالشی به این کار ، مینه مه ده له ، یا ، همان عبور سریع ( میانبر زدن ) از وسط بازیکنان داخل قلعه ، گویند.

   دومه دومه  ( دومه دومه مزا ):

دومه دومه ، به زبان فارسی یعنی پشت سرهم قرار گرفتن را گویند، و آن عبارت است از اینکه: تعدادی افراد به عنوان بازیکن که در یک ردیف پشت سر هم قرار می گیرند، الزاماً قوی ترین فرد گروه باید در اول صف قرار گیرد و بقیه پشت سر او قرار می گیرند و هرکدام ازبازیکنان که پشت سرهم قرار گرفته اند باید با دستشان گوشه ای از پیراهن یا کت یا کمربند نفرجلویی  را بگیرند.

 آنان که در صف ایستاده اند ، با همان کیفیت استحکامشان را حفظ می کنند تا آن نفری که فرستاده ی خان می باشد و قصد دارد یکی از نفرات به صف ایستاده را بگیرد و به همراه خود برای خان ببرد اما آن فرد قوی هیکل و زرنگ تر از بقیه که در جلوی صف ایستاده ، نمی گذارد که موفق شود ، یکی از نفرات را بگیرد و با خودش برای خان ببرد .

 آنگاه فرستاده ی خان بخاطر اینکه دست خالی نزد خان نرود ، نزد گله بانی که گوسفندان را به چرا برده است رفته و می گوید: خان گفته یک گوسفند برایم بفرست و آن رمه بان قبول نمی کند و فرستاده  خان می گوید ،که خان گفته باید فلان گوسفند را برایم بفرستی و در این حالت آن رمه بان نفرات خود را به صورت صف پشت سر خود نگه می دارد و آوازی می خواند تا بقیه ی نفرات هم با گله بان هم نوا شوند .

فرستاده ی خان می گوید که گوسفند صورت مشکی را باید برای خان  بفرستید ، گله بانمی گوید من چنین کاری نمی کنم و برای خان نه این گوسفند ،  که هیچ گوسفندی را نخواهم فرستاد ، فرستاده ی خان در جواب گله بان می گوید، گِرم و گِرم ، یعنی : اگر تو گوسفند را نمی دهی من خودم اقدام به جدا کردن همان گوسفندی راکه خان گفته است می گیرم و می گیرم و از گله می کنم و برای خان می برم . در نهایت گفتگویی را که مابین فرستاده ی خان و گله بان صورت می گیرد به شرح زیر می باشد.

 گِرم وگِرم، ( می گیرم و می گیرم )، طرفداران گله بان که در صف ایستاده اند، همزمان با گله بان به صورت دست جممعی و هم خوانی می گویند: نشای گِتِن، ( نمی توانی بگیری )، باز فرستاده ی خان با پرسش و دویدن می گوید: بَرم و بَرم ( می برم ومی برم ) ، بقیه ی افراد می گویند نِشای بَردِن ( نمی توانی ببری ) و باز در ادامه می گوید :هَرم و هَرم  ( می خورم و می خورم ) ،گروه مقابل می گوید: نِشای هردن ( نمی توانی بخوری ) ، باز فرستاده ی خان  می گوید: خانی سَر قَسم گرم وگرم  ( به سر خان سوگند می خورم که می گیرم و می گیرم ) و گروه مقابل می گویند خانی جان قسم  نشای گتن ( جان خان نمی توانی بگیری ).

در اینجا فرستاده خان باید آخرین نفر را بگیرد تا ختم بازی اعلام گردد. این بازی معمولاً  غروب ها در سطح مناطق مختلف تالش  برگزار می گردد .

بازی های دیگری نیز در مناطق مختلف حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ و پنج بلوک توالش  وجود دارند که عبارتند از: لیسه مزا ، مایه مزا ، دخس دخسه ، لینگه لینگه ، فرفنه مزا ( فر فره مزا ) ، چکلی چکا و سایر بازی هایی که در ادامه خواهند آمد.  

خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی
21 June 15 ، 19:25

معیارهای سنجش یا، اوزان، درحوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ - شهرستان ماسال

سنگ وترازو:

به ابزارهایی را که در خرید و فروش ها و معاملات اجناس را با آنها مورد وزن کشی و سنجش قرار می دهند به زبان تالش به آنها، سنگ و ترازو، گویند.

                                   

پارسنگ:

تکه سنگ یا شیئی راکه با گذاشتن ان در کفه نامیزان لنگه ی ترازو که موجب تنظیم آن می گردد به زبان تالشی به آن ،پارسنگ،گویند.


یک من تالش در ماسال و شاندرمن فقط برای برنج برابر با 7 کیلو و200گرم می باشد.

نیم من فقط برای وزن کشی برنج برابر با 3 کیلو 600 گرم می باشد.

یک چهارم یک من را ،چارک،گویند.

دو سوم یک کیلو را پینجا گویند.

یک سوم یک کیلو را ویس پینج گویند.

یک ششم یک کیلو را دونزه می گویند.

دو پنجم یک کیلو را گیرماکَ گویند.

دو گیرماکَ ونیم برابر با یک کیلو می باشد.

یک لیتر نفت برابر است با دو گیرماکَ و نیم .

بیست لیتر نفت را یک پوت گویند یا به عبارتی یک پوت برابر است با بیست لیتر نفت.

یک کیلو مساوی است با دو گیرماکَ و نیم.

100گرم را در مناطق تالش یک چَتوَر گویند.

یک کیلو مساوی است با پینجا ویس پینج.

یک متر را یک زر(زرع) محاسبه می کنند.

من شاهی برابر با 8 کیلو می باشد.

اصل من شاهی مساوی است با 4 کیلو.

اصل من شاهی برابر است با پوت.

غیر از برنج همه وسایل از قبیل: پنیر، پشم، کره،آرد،گوشت و غیره را با من شاهی ( پوت ) که برابر با 8 کیلو می باشد در معاملات و خرید وفروش ها وزن می کنند.

لادونزه:مقدار وسیله ای را که تقریبا به اندازه یک ششم یک کیلو کم باشد به زبان تالشی می گویند لادونزه کم است.و معمولا در حساب و کتابها نیز آن را محاسبه می کنند.                                             

بدین معنی که اگر مثلا از مجموع 100 کیلو گرم برنج یا شلتوک و یا پنیر و پشم و غیره لادونزه کم باشد در وقت محاسبه ،خریداران کالا قیمت آن را پرداخت می کنند.

مقدار باری که بر پشت اسب می بندند به زبان تالشی به آن ، ای خرار بار، یا، ای اسبه خرار بار گویند. و به هریک ازکیسه بارها به زبان تالشی، ای تاچه، یا، ای تاچه بار ،می گویند.

به زبان تالشی به کیسه های بسیار بزرگ و زبر ومحکمی را که از موی بز می بافند، بزه موعه کینجه گویند. و وسایلی را که به ویژه در کوچ ها برای بستن بر پشت اسب ها و چهارپایان ( ورزاها و بزهای نر، یا ، نَچه) در داخل این کیسه ها می  گذارند به زبان تالشی به ان، ای کینجه بار؛ می گویند، که ظرفیت باراین کینجه ها متفاوت  از 20 الی 100 کیلوگرم می باشد.

حکمه و خرجین ، نیز نوع دیگر از کیسه های سنتی تالشهاست که دو لینگه ان بهم وصل می باشند که معمولا از موی بز بافته می شوند که به زبان تالشی و سایلی که درآن گذاشته می شود تا بر پشت اسبان بسته شوند ، حکمه بار ، و ، خرجینه بار، گویند.

هر جیریب معادل یک هکتارو برابر با 10000 متر مربع می باشد.

هر مثقال برابر با یک گرم می باشد.

یک ، لاکَ، برابر با بیست مَن است که معمولا برای جو وبرنج هایی را که در داخل کیسه های 70 کیلویی ریخته و سپس برای حمل بر پشت اسبها می بندند به زبان تالشی آن را، لاکَ، یا ای لاکَ بار، گویند.

یک شهیر برابر با یک چهارم چارک می باشد که در خصوص معاملات زمین مورد محاسبه و استفاده قرار می گیرد.

کل مساحت هر چیزی را شش دانگ گویند، یا به تعبیری دیگر مجموعه ی هر چیزی را شش دانگ می نامند.

شش دانگ در تقسیم بندی ها به اوزان و معیارهای سنجشی پایین تر، همچون چهار دانگ ، سه دانگ ؛ دودانگ ، یک دانگ ، نیم دانگ و نیز با افزودن نیم به آنها مانند: چهار دانگ ونیم ، یک دانگ ونیم و غیره تبدیل می شود که در ریسک کردن معاملات در حین مساحت ومتراژو محاسبه و سنجش مورد استفاده قرار می گیرند ،که معیارهای دیگری نیز همچون متر مربع ، هکتار( جیریب ؛ شهیر، قفیز، دهو و غیره نیز در کم و زیاد کردن ها به انها اضافه و یا کسر می گردد.

هر یک دانگ، چهار چارک وهر یک چهار ک مساوی با یک شهیر می باشد.

هر قفیز برابر است با 1000 متر مربع

هریک دهو برابر است با 100 متر مربع از 1000 متر مربع ( یک دهم ) که در معاملات زمین مورد استفاده قرار می گیرد.

هر پونصه برابر است با 500 عدد که از معیارهای شمارش گردو در معاملات [ خرید و فروش ها می باشد).

هر درگِه برابر با اندازه یک مشت دست انسان می باشد که برای وزن کشی اقلامی چون برنج خانگی در پخت و پزها و قرض دادن به همسایه ها در بین مردمان مناطق تالش و دامداران این دیار و این سامان مورد استفاده قرار می گیرند.

ای دس : این معیار سنجش برای شمارش گردو مورد استفاده قرار می گیرد مانند: ای دس ویز، یا ، ای دس ووز، که برابر است با10 عدد گردو

پینجا: این واحد شمارش نیز برای خرید وفروش گردو مورد استفاده قرار می گیرد. پینجا یا همان عدد پنجاه در واحد شمارش تالش ها کاربرد زیادی دارد مانند: ای پینجا ویز،یا همان پنجاه عدد گردو.

کوهه یا همان درزه کوهه: واحد شمارش شلتوک جمع آوری شده در بسته های سی تایی می باشد که پس از جمع اوری انها را بر روی بازوهای کرت ها، تقریبا استوانه ای شکل و به صورت کپه ای با چینش هایی در ردیف های پنج تایی ، چهارتایی، سپس سه تایی و بعد دوتایی و در نهایت دو دسته یک عددی روی هم قرار می دهند. که به زبان تالشی به هریک از کپه های استوانه ای شکل در بسته های سی تایی، کوهه، یا، درزه کوهه گویند.

به هر ده بسته شلتوک برنج جمع آوری شده، ای پینجاه درز ،یا، یک پنجاه شلتوک برنج گویند.  

ای موچَه پشمه، ( واحد شمارش پشم هر گوسفند را به زبان تالشی ، ای موچه پشمَه، گویند). که وزن آن به طور متوسط بین 700 گرم تا یک کیلو و اندی می باشد.

توضیح اینکه:

 این مقدار وزن برای بره ها وگوسفندان یکساله بین 500 الی 700 گرم می باشد که به زبان تالشی واحد اندازه گیری ( واحد شمارش ) ان را موچَه ، یا ، همان، پشمه موچه، گویند. مانند: پشمه موچه ، یا، ای موچه پشمه

واحد اندازه گیری متراژ را به زبان تالشی ، گزوواد) ( GAZOWAD گویند.

گَ ل:( ، GAL) ، فاصله ی قدمهای پا را در حین راه رفتن؛ گَ ل، گویند.

میزان محاسبه ، گَ ل ، تقریبا یک متر می باشد و در تعیین حدود و ثغور پرچین ها و یا خندق های آب بَر و مواردی از این قبیل مورد استفاده قرار می دهند. مانند: ای گَ ل ، سه گَ ل، دَه گَ ل ،و غیره

متر تالش ها: با تکه چوبی که یک سر آن به نیمه ی صورت انسان نزدیک به لب های سمت چپ و سر دیگر آن تا نوک پنجه های دست چپ کشیده شود، معیار آن که همان یک متر تالش ها می باشد تعیین و همه ی متراژها برای خانه سازی ها و تهیه چوب آلات و مواردی از این قبیل با آن مورد محاسبه قرار می گیرد. توضیح اینکه برای کسانی که چپ دست هستند نیز این کار با همان معیارها به صورت برعکس انجام می گیرد.

اَلِش:

فاصله آرنج تا انگشت میانی دست را( اَلِش )گویند که میزان محاسبه آن حدود 50 سانتی متر می باشد و برای متراژ زمین ها در خانه سازی و تهیه چوب آلات مورد استفاده قرار می گیرد. مانند: ای الش، سه الش، ده الش، و غیره.

قد:

اندازه ی بلندی هر انسان را قد گویند. مانند ای قد، ای قد ونیم ، دْ قد ( دو قد )، و غیره که برای اندازه گیری آب استخرها ( آب بندان ها و حوض ها مورد استفاده قرار می گیرد که متناسب با میزان آب از عمق به سطح به اندازه های یک قد، دو قد ، یک قد و نیم و غیره مورد محاسبه و سنجش قرار می دهند).

ای زونو:

فاصله زانو تا کف پای هر انسان را ، ای زانو ، یا همان یک زانو گویند.

ای کمر:

 فاصله ی بین کمر تا کف پاها را به زبان تالشی، ای کمر ، گویند.

شونه ( ای شونه ):

فاصله ی بین پاشنه های پا، تا شانه ی هر انسان را به زبان تالشی  ، شونه ( ای شونه ) گویند که برای اندازه گیری آبندان ها و نیز حوض ها مورد استفاده قرار می گیرد.

سینه ( ای سینه) :

فاصله ی بین پاشنه های پا، تا سینه ی هر انسان را به زبان تالشی ، سینه ( ای سینه ) گویند. و معیار اندازه گیری ان نیز مانند ،شونه، می باشد.

دالَه ( ای داله ):

فاصله ی بین کف پاها تا محل بستن کمربند را ، ای داله ، گویند.

توضیح اینکه این معیارهای سنجش در بین تالش ها برای اندازه گیری های مقدار آب ،آبندان ها و حوض ها و همچنین مقدار برفی را که بر زمین می نشیند مورد استفاده قرار می گیرد.

پا ( ای پا ):

 اندازه ی یک پای انسان از پاشنه تا نوک پنجه ها  را ، به زبان تالشی ؛ پا ، یا، ای پا ( یک پا ) گویند، که برای اندازه گیری فاصله های کوچک دو یا چند مکان که معمولا ً کمتراز چند متر باشند استفاده می کنند. مانند : ای پا ، سه پا ، ده پا ؛ یونزه پا ( یازده پا ) و غیره که موارد زیر را با آن  مورد محاسبه قرارمی دهند. مانند: فاصله ی دو سمت یک اتاق ، فاصله ی عرض دو خندق آب بر، اندازه یک نمد پشمی و یا قالیچه ی خانگی، مساحت تقریبی یک قطعه زمین کوچک و غیره.

ویجه ( ای ویجه ):

یک وجب، فاصله بین انگشت شصت تا انگشت کوچک هر دست را به زبان تالشی ، ویجه ، یا همان یک وجب گویند.

دوربَه ( ای دوربه ):

 فاصله بین انگشتان شصت و سبابه را ، دوربه ، گویند.

مشته ( ای مشته ):

ای مشته ( یک مشت )، سه مشتَه ( سه مشت ) و غیره.

مقدار ظرفیتی را که از چسابندن انگشتان دو دست از ناحیه انگشتان کوچک و آنگاه برگردان آنها به گونه ای که دو انگشت شست  در ابتدای انگشتان سبابه قرار گیرند را به زبان تالشی مشته گویند. که معمولاً در کوهستان ها و یا در جاهایی که برای نوشیدن آب به لیوان و به سایر وسایل آبخوری برای نوشیدن آب از چشمه ها و لارها( مخازن چوبی چند خانه ای محل جمع آوری و ذخیره آب در دامنه های کوهستانی و ییلاقات برای استفاده انسان و دام).

دسترسی نداشته باشند از آن برای خوردن آب  نیزاستفاده می کنند.

همچنین برای اندازه گیری مقدار برنجی را که خانم های خانواده ها برای پختن در نظر می گیرند و یا برای سایر مواد خوراکی اینگونه، چه برای انسان و چه برای دام و ماکیان از مشته استفاده می کنند.

ای چموش: فاصله ی کف پا تا لبه های چموشی که به پا می کنند ( می پوشند ) ، را  گویند.

چموش از پاپوش های قدیم این مناطق می باشد که برای اندازه گیری مقدار برفی را که بر زمین می نشیند استفاده می کنند.

ای پا گردن:  فاصله ی مابین کف پاها تا ساق  را ، ای پا گردن گویند ، که معمولاً برای اندازه گیری برف و نیز آب رودخانه های کوچک محلی ونیز اَنهار آب بَر زراعی  و همچنین برای انده گیری باتلاق ها و مانداب ها و ارتفاع مرداب ها ( تالاب ها )  از آن استفاده می کنند.

ای پا اشپیل: فاصله ی مابین کف پاها تا اشپیل را ، ای پا اشپیل گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی که بروی زمین می نشیند و نیز برای اندازه گیری آب رودخانه های محلی و همچنین مقدار ارتفاع آب مرداب ها ( تالاب ها ) و نیز باتلاق ها و مانداب هااز آن استفاده می کنند.

ای گِرِچَه ( تا گرچه ): فاصله ی مابین کف پاها تا کمی بالاتر از زانو را ،( ای گِرِچه) گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی را که بروی زمین می نشیند و همچنین به منظور اندازه گیری آب رودخانه ها و باتلاق ها ( مرداب ها  ) ، و مانداب ها  از ان استفاده می کنند.

ای مْته پِشت: فاصله ی مابین کف پاها تا حدوسط فاصله ی زانو وانتهای ران را به زبان تالشی ، مته پِشت ( ای مته پِشت ) گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی را که بروی زمین می نشیند و همچنین برای اندازه گیری آب رودخانه ها و نیز باتلاق ها و مرداب ها ( تالاب ها ) مورد استفاده قرار می گیرد.

 رون ( ای رون ): فاصله ی مابین پاشنه ( کف ) پاها تا انتهای ران را ( ای رون ) گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی را که بروی زمین می نشیند و نیز اندازه گیری آب رودخانه ها که معمولاً در مواقع بارندگی طغیان می کنند ، مورد استفاده قرار می گیرند و همچنین برای اندازه گیری ارتفاع باتلاق ها و مانداب ها و (  تالاب ها ).

ای نافَه ، یا ، ای اْشکَم : فاصله ی بین کف پاها تا روی نافه ( روی شکم ) را به زبان تالشی ، ای نافه ، یا ، ای اشکم گویند. که برای اندازه گیری مقدار برفی را که برزمین می نشیند و نیز برای اندازه گیری ارتفاع آب رودخانه ها و همچنین مقدار ارتفاع باتلاق ها ، مرداب ها ( تالاب ها ) و مانداب ها از آن استفاده می کنند.

کورور، خروار، هر قوطی فومن 100 کیلو ، هر قوطی ماسال و شاندرمن 4 من می باشد.

دَه رگِه(ای دَه رگِ):

مقدار برنج، گندم ، عدس ، آرد ، کشمش ، نخود و امثال هم را که با یک دست از ظرفی بردارند ، به زبان تالشی به ان، دَه رگ گویند.

پِم ( ای پم ): دست بردن داخل گونی گندم ، برنج و غیره و هرمقدار از آن را برداشتن

بطوریکه فاصله ی بین کف و نوک انگشتان را پرکند بشکلی که که انگشت شست نیز به صورت خوابیده به گونه ای باشد ،که نوک  آن روی وسط انگشت سبابه قرار گیرد ، به زبان تالشی به آن حجم  گندم ، برج و غیره، پِم ، یا ، ای پِم ، گویند.

سونور ( صونور ):

علائمی را که ، میراب ها ( سرآبیارها )، آب سوارها ، و یا ؛ شاگرد میراب های محلی که به زبان تالشی به آنها ، میراب شاگرد ، گویند در ابتدای خروجی آب های زراعی  انهار و خندق های زراعی آب بر، بابت آبیاری زمین های کشاورزی برنجکاری که معمولا با سنگ وگِل و آنگاه با استفاده از برگ درختان و یا بوته های علف های هرز، علامتگذاری می نمایند تا کسی نتواند خودسرانه آن را دستکاری نموده و لَطَمانی به نظم و نظام آبیاری وارد آورند، به زبان تالشی به این کار ، سونور (صونور)گویند. که هیچ کشاورزی خودسرانه حق دست کاری آنرا ندارد.

چنانچه کشاورزی و یا هر فردی بدون اطلاع میراب ها ؛ آب سوارها و یا شاگرد میراب های محلی که جملگی از مسئولین و مقسمین آب های زراعی در فصل آبیاری می باشند ، علائم سونور را برهم زنند، مجرم شناخته شده و باید در قبال مسئولین و قانون پاسخگو باشند.

نوبَه:

مقدار آبی را که بعد از خوشه در آوردن بوته های برنج تا قبل از برداشت در چند نوبت توسط میراب ها ( سرآبیارها ) ، آبسوارها و یا شاگرد میراب های محلی برای آبیاری زمین های کشاورزی برنجکاری در نظر گرفته می گیرند به زبان تالشی ، نوبَه ، گویند.

توضیح اینکه : نوبَه ، در اصل همان جیره بندی ( جیره بندی آب ) و مصرف زراعی آن به نوبت می باشد.

چوفرَه:

کمترین معیار سنجش را که مقدار آن با نوک انگشتان دست تعیین می گردد به زبان تالشی ، چفره ، گویند و آن مقدار دانه هایی است که برای آرام کردن جوجه های کوچک و یا ماکیان خانگی که بی جهت سروصدا به راه می اندازند می ریزند تا با خوردن آن سرگرم شوند و آرام گیرند.

لیست اسامی حیوانات وحشی در جنگل ها وبیشه زارهای حوزه جغرافیایی تالش بزرگ شهرستان ماسال

شیر:

 حدود چهل سال قبل توسط یکی از دامداران بزرگ منطقه زیارتی سیاحتی،جنگلی باستانی،گردشگری تفریحی،سخت عبور و صعب العبور چسلی ماسال که طول جغرافیایی آن عبارت است از: شالما کوه،تا،قله فرحزاد شاه معلم ماسال،یا،ماسالی مولومه بند،به عنوان سرچشمه اصلی رودخانه خالکایی شهرستان ماسال ، به نام حاج حمید عیسی پور چسلی معروف به، بْرا،در جنگل های چسلی ماسال از نزدیک مشاهده گردیده است،همچنین به نقل از ایشان از 50 تا حدود 200 هکتار از جنگل های منطقه چسلی ماسال به صورت سخت عبور و یاصعب العبور می باشدکه حتی پای انسان ها نیز به آنجا نرسیده و وجود هرگونه موجودات و جانورانی در آن متصّور است.

گوریل:

(جانوری قوی الجثه بارها وبارها توسط تعداد زیادی ازرمه داران و گله بانان و حتی رهگذران در جنگل های هیرکانی شهرستان ماسال و بخش شاندرمن مشاهده گردیده است که به زعم وتعبیر مردمان این دیار و این سامان ان را گوریل گویند)،خرس،مانگِه گورَه،تی یه گورَه،

( همان جوجه تیغی می باشد )، شال(شغال)،روباه، گرگ که تالشها به زبان تالشی آن را، وَرگ و، هشرات ، و ، نوم ویلک ،گویند.

 توضیح اینکه: در فرهنگ رمه گردانی و دامداری تالش ها باور بر این است که نام گرگ را هیچ زمانی نباید بر زبان آورد، زیرا اعتقاد دارند که با بردن اسم این حیوان درنده ، ( گرگ ) ناگهان ظاهر شده و به گله می زند و لذا به همین دلیل از آن به عنوان ،نوم ویلَک ، یاد می کنند. و همچنین اگر گرگی ( گرگ ) به گله زند و دامهایی ( گوسفندهایی ) را تلف نماید، باز در فرهنگ دامداری و رمه گردانی در بین تالش ها که ریشه در فرهنگ و تمدن کهن این قوم باستانی دارد باور براین است نباید  گفته شود  که گرگ چند گوسفند را کشته است بلکه،  به زبان تالشی می گویند یک یا چند گوسفند ، یا ، یک یا چند بز ، یا ، یک یا چند مال ، ترسه ، یا ، ترسیده که این تعبیر به زبان  به تالشی همان تلف شدن دامها توسط گرگ ( گرگ ها می باشد ).

شفتکه:

 ( از گربه سانان میان قد ) که بسیار وحشی و درّ نده می باشد،راسو،شنگ، موش(ماره)، اشکل،گنج بانو، گورشکاه ( گورکن ) ، خو(خوک وگراز)، ببرو یوزپلنگ که برسی های کارشناسانه زیست محیطی در خصوص انتقراض ویا وجود این جانوران را الزامی می نماید.

نتَه خیک که شبیه  اسب آبی ویا سگ آبی می باشد،گنز(گوزن)، کوه بز (بزکوهی)، پرزه( آهو)،لیپاز،خرگوش؛قراش، گوره خر، ( گورخر )، توضیح اینکه : بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حدود 16 سال قبل ، گوره خرتوسط یکی از دامداران منطقه به نام فرضعلی کاظمی در منطقه میانکوهی جنگلی، دوشی،منتهی به لرزوروعه ربار، و،سه روعنه نسا، که از معروف ترین زیستگاه های حیات وحش شهرستان ماسال نیز می باشند ،مشاهده گردیده است،انواع موش ( موش خانگی وگیله موش) 

حشرات

انواع فرنگ یا همان سنجاقک ( رشتی یه فرنگ، سیاه فرنگ، زرده فرنگ ،سره فرنگ،و،آوه فرنگ)،انواع بزبزه،یا همان سوسک ها (سیاه بزبزه،خاکی یه بزبزه، شاق داره بزبزه ،و غیره،موچک؛انواع زنبور ( هفتن گز،عسله مش؛زرزنگ، یا، زرزنگَ مش) توضیح اینکه زنبور هفتن گز که تقریباً به اندازه ی سوسک می باشد چنانچه هفت بار پشت سرهم نیش خود را در بدن انسان و یا هرموجودی فرو کند، باورهای کهن اینگونه حکایت می کنند که آن انسان و یا آن موجودات دچار مرگ حتمی شده و از بین می روند.

 انواع مورچه(سی یاه مارجونه،روکَ مارجونه،یاله مارجونه) ، انواع پشه : کومِش  ( پومش ) ؛یا؛خوعه پونش،کَ پونِش ،یا ،کَ پومِش )، مِش و انواع آن یا همان انواع مگس( خره نگز ، سیاه مش، داره مش ، زرده مش، خره مش)،پَپو،یا،همان پروانه و انواع آن (ایسپی یه پپو ،سره پپو،سیاه پپو،زرده پپو،چوله پپو،و غیره).سوبول،سیرسنگ،کنه،گیجه،کاکاکته،کفش دوزک(پپوعه کته)،

انگبین ،ملرز(ملخ)،دیوه اسب، زلزله،هزار پا، رشک،اسپیجَه،شَو مار،کوروبورو، عنکبوت، انواع بزبزه (سیاه بزبزه،شاقداره بزبزه،کوعه بزبزه،و غیره،

گیاهان همیشه سبز بیشه زارها و جنگل های باستانی حوزه جغرافیایی سرزمین کهن تالش بزرگ شهرستان ماسال

کیش(شمشاد)،لیوه ره( پیچک )، للشک( دارقاش)،چرمه لیوه،خَج،سربر،خندیله بر،کولوس بره لیو،کول، لیسه؛ خونبور، زْرگن، شلاش؛ بوکَ، پرتقال، نارنج، انواع لیمو(ترش وشیرین) و غیره،

  سبزیجات جنگلی و گیاهان خوراکی در حوزه جنگلها و مراتع تالش-شهرستان ماسال

الاف(پیاز ، یا ،پیازچه کوهی )، سیرجه ( سیرکوهی)، پونو (پاینه) ؛ بجاره سره سَوْزی، بلیش ، خالی واش، پنیره ک ، ترشه سفلی( ترشه سبلی )، خنش ( نعناع خودرو وحشی ) ،گورجی ( گورجو ) به روایتی نوع دیگر ان راکه به صورت خودرو می باشد، زعفران وحشی گویند،روعنه سفلی، سو( گلپر)، ترشه واش؛ کارجه، تره گزنه ( کره گزنه ) ، مَژْگِ ، مژگَ ماه ؛ دنده نه سا ، گوسنده پا ، انواع چاچ ، (خره چاج که مصرف خوراکی ندارد و تاره چاج ) ، خروعک ،   پینج انگشت ، ویزه دونه واش ، پوخوم ، زرام ، دردجه بو لبو ، ترش وشیرین ، گلکا زومون، اِره، 


                       گیاهان خوراکی و دارویی در مناطق مختلف تالش

کوهه ژیره: همان زیره خودرو کوهستان، سَلَف : گیاهی دارویی است که برگ هایش همانند برگ های سیر می باشد و گل های بنفش رنگی دارد که برای بیماری های عفونی و قفسه سینه مورد استفاده قرار می گیرد.

گلگاه زومون ( گولگاه زمون )،یا،همان گل گاوزبان که گیاهی دارویی است با گل های بنفش رنگ و برای درمان بیماری های عفونی مورد استفاده قرار می گیرد.

کندسته: گیاهی دارویی است که گلهای ان زرد رنگ می باشد وپس از چیدن، آن را خشک نموده وآنگاه با تخم مرغ به صورت کوکو درست می نمایند و برای دردهای اسهالی و شکم درد مورد استفاده قرار می دهند.

دور دوجگه بولبو، یا،دردجه بلبو،یا،درژده بلبو،گیاهی دارویی است که برگ های آن را مانند چای دم نموده و برای دردهای اسهالی و شکم درد مورد استفاده قرار می گیرند.محل رویش آن ،تپه های سنگی و خاکی مناطق ییلاقی می باشد.

کلکی کوکو، یا ،کوتلی کوکو: گیاهی است دارویی که در ارتفاعات ییلاقی می روید و گل های آن بنفش ر نگ متمایل به رنگ زرد می باشد که برای شکم درد مورد استفاده قرار می گیرد.

سیاه دار:که محل رویش آن در مناطق میانکوهی و از نوع درختچه بوده و میوه هایش سیاه رنگ می باشند و شبیه میوه زالزالک خزری بوده و خوراکی است.

روعناس: محل رویش آن در جنگل های پایین دست ییلاقات که به زبان تالشی معروف به دومن می باشند ، در حقیقت نوعی آلبالوی خودرو کوهستان است ومیوه هایش نیز خوراکی می باشند و از پوست آن نیز به عنوان کیسه یا سبد برای جابه جایی بار استفاده می  کنند که به زبان تالشی به ان ؛ لو، گویند. و صمغ آن نیز مصرف رنگرزی دارد.

صیاف (سیاف): گیاهی دارویی معطر که بوی آن منحصر به فرد بوده واز برگ های آن نیز برای بیماری تب استفاده می نمایندکه به گیاه ضد تب  نیزشهرت دارد. 

سْرْدار، یا،سره دار: از گونه های بی نظیر درختی است که صمغ ان نیز مصرف رنگرزی دارد.

سیاه گله واش: علاوه بر آنکه مورد تعلیف دامها قرار می گیرد از طرفی دانه هایش نیز مصرف رنگرزی دارند.

کاسنی:گیاهی دارویی است که ریشه آن نیز برای درمان بیماری های تب زا از جمله تب کوشنده ای که به زبان تالشی به آن، سِه یَه کَ ؛ ته و ( تَو) گویند مورد استفاده قرار می گیرند.

رما جه لیو:  گیاهی دارویی است که برگ هایش به اندازه درخت آسوندار( انجیری ) است و دانه های ان همچون خوشه های گندم می باشندکه از وسط برگ ها در می آیندو برای درمان بیماری های عفونی مورد استفاده قرار می گیرد و از برگ هایش نیز به عنوان مرحم بر روی زخم ها بهره برداری می نمایند به گونه ای که از خونریزی حتمی جلوگیری می نماید.

جیجاله: گیاه یک ساله است که قد آن به اندازه گیاه کنف می باشد و دارای برگ های پهن  و میوه های خاردار بوده که به بدن و دم حیوانات از جمله اسب و گاو و به موی بز وبه پشم گوسفندان می چسبد.  اگر آن را از دم وپشم حیوانتات جدا نکنند به دلیل قوی بودن خارهای میوه ی جیجاله به همان حالت باقی می ماند.

سو،یا،گلپر: دانه های آن بسیار خوش عطر و خوش طعم بوده و برای درمان بیماری های دامی و انسانی خاصه جهت رفع سوء هاضمه مورد استفاده قرار می دهند. و از ساقه آن نیز به عنوان خوراکی استفاده می کنند.

شعری فولکوریک  ( سینه به سینه )در خصوص گیاه سو، یا ،گلپر، در مناطق تالش رواج دارد که به شرح زیر می باشد.

 بِ بشَم کوه ، بِ چینَم سو                   کونَش پوستا کَرَم، لَچَش کَرَم بو

ترجمه:

بیا برویم کوه ؛ وبچینیم گلپر                  پوست ، ( ساقه اش ) را  جداکنیم و آن را بخوریم  و آنگاه از بوی خوش دانه هایش معطر شویم.

گیاهان سمی 

  پْرزل: شکل ظاهری آن مانند شبدر بوده و  سمی است که در صورت تعلیف ،پوست دام ها ترکیده و اگر دام ماده شیرده باشد، شیرش نیز کم می شود  وآنگاه مرگ تدریجی دام را موجب می گردد.

نیلوفر: گیاهی سمی است که در صورت تعلیف دام از آن موجب مرگ دام می گردد.

لی یه: شکل ظاهری آن مانند برگ های لاله است و گیاهی سمی است که علائم کوشنده ی آن برای دام همانند پرزِل می باشد.

گیجَه واش: نوعی باقلای شالیزارها و کوهپایه ها است ،که دارای دانه های ریز وسیاه رنگی می باشد و مصرف آن برای انسان مضر و گیج کننده است و لذا به همین دلیل ان را گیجه واش گویند.

میوه های جنگلی در حوزه جغرافیایی سرزمین سبز و باستانی تالش بزرگ به صورت خودرو شهرستان ماسال

سیاه کوتی(زالزالک خزری) میوه هایش برای درمان افرادی  که قند خونشان بالاست بسیار مفید وسرنوشت ساز بوده و جنبه دمانی دارد)، انواع خوج( سره خج ، آوه خج ، سه پینجاه خج ؛ رشتی یه خج،خندیله خج )، فتر، یا، همان ازگیل خزری و انواع آن ( ترشه فتر،خرما فتر،پنشا فتر،یا، پِمشا فتر)، انواع آلوچه (ترشه خرو ،شیره خرو؛ گاه خرو، ریشه شوره خرو ، و...، انگور جنگلی (خوعه رز) ،ماملی، کول کولی، اِرِ( توت فرنگی خودرو کوهستان ییلاقات، ترشَه لیو، انواع سیب؛ ( ترشَه سیف ، عملی یه سیف ، سره سیف ، زوهه رسه سی ف، و غیره)، انواع گردو( جنگله ویز،(محلی یه ویز،گیریه ویز، دَه چوکَ ویز،توضیح اینکه به دلیل گستردگی واژگان و زبان تالشی  بعضی ها ویز را که همان گردو می باشد، ووز ، گویند.ترشه واش،انواع گلابی، امرو(گلابی وحشی که نواحی ییلاقات رویشگاه آن می باشد،گیلونه گلاوی،پَیونده گلاوی)، وغیره....

مالنج:

درختچه ای است که محل رویش ان در پایین دست مراتع و ییلاقات به زبان تالشی معروف به، دومن، می باشد.که میوه هایش خوراکی و مانند زالزالک شیرین است. به زبان تالشی میوه ی آن را مالنجه دونه ،گویند.

سیاه گله:

درختچه ای است که محل رویش آن در پایین دست مراتع و ییلاقات به زبان تالشی معروف به، دومن، می باشد. و دارای میوه هایی ترش مزه که بسیار لذیذ و خوشمزه است.

گیلیک:

درختچه ای که دارای میوه ی خوشمزه می باشد که دور میوه هایش با کرک های پنبه ای مانندی پوشیده شده است.

ارباگله(میوه خرمالو که از آن دوشاب درست می کنند و مربایی بسیار خوشمزه و خوش طعم می باشد که جنبه ی دارویی و درمانی نیز دارد).

همچنین ضرب المثلی نیز در خصوص دوشاب در میان تالش ها رواج دارد که ریشه در فرهنگ و هنر وتمدن این قوم باستانی دارد به شرح زیر می باشد.

فلانی ، اَته کو مه گَ دْشاوْ وی به.              

ترجمه:فلانی در آنجا مگر دوشاب ریخته شده ( منظور از ریخته شدن دوشاب، برزمین می باشد).

کاربرد: این ضرب المثل را برای کسانی و یا جاها و مکان هایی بکار می برند که بی مهابا شلوغ بوده و مملو از سروصداهای بی حساب و کتاب می باشد به طوریکه افراد حاضر نمی توانند در آن سروصداها نسبت به گفت و شنودها ی منتهی به رفع حوایج اقدام کنند.                                         

توضیح اینکه : مستند دوشاب پزی که به زبان تالشی به این کار ، اربا تیما ، گویند توسط شرکت فیلمسازی گیل نگاه،  فیلمبرداری و بارها نیز در شبکه چهار سیما پخش شده است. ضمن اینکه آنچه را که در خصوص داشته های تالش به نگارش درآمده و یا درخواهند آمد، مستندهای آن ها فیلمبرداری و اکثراً در شبکه های سیما نیز پخش گردیده اند.

 

نی ینز(زرشک خودرو کوهستان، ساگولو

قلمز،یا،قلمزه دار ، یا ، قلمسه دار:

 گیاهی است یک ساله که میوه هایش قرمز رنگ بوده و خاصیت رنگ رزی دارند.

انواع خارها: به زبان تالشی به خار، تی، گویند.

پلنگه بْر، سْربْر( خندیله بر )، گوسنده بْر،اناره تی، خروعه تی، خروعه چر، فتره تی ، فتره چر، للکَ تی،لِلَه کَ چَر، سی یا کوتی یَه تی ، سی یاکوتی یَه چر، ماملی یَه چر، ماملی یه تی، کولوس بره بر، گی لیکَ تی،شَله تی، گَ وه نَه تی

علف های خوراکی برای تعلیف انواع دام ، توضیح اینکه به زبان تالشی به علوفه هایی را که در روی زمین  ( بستر زمین ) می رویند، واش،گویند.

کلیه ی سبزیجات جنگلی و گیاهان خوراکی ،همه ی علف های خودرو، اِسپِرز، چَرمَه لیوه، کول،لِلِشک،(به زبان تالشی آن را دارواش گویند)،سربر، خومبور،زرگِن،شَلاش،بوکَ،کولوس بره لیو،برگهای سردرختی همه درختان،مونه ،شادوش،رمجه لیوه،( رمجه لیو)، لیوَه ره (به زبان تالشی آن را پیچگ گویندکه محّل رویش آن تنه درختان بوده و به عنوان گیاهی دائم السبز می باشد،که برگ های آن برای خوراک دام بسیار مقوی ومغذی می باشند)،شمشاد(کیش)،سجاک،خَجَه ، منجَر،کترا واش،دریا واش، اسبه دُم، انواع لاله ها والاله های خودرو( مانند زرده الاله ؛ کئوعه الاله، سْره الاله، ایسبی یه الاله و غیره)،مروه،خَرف،سیب زمینی و پیاز وحشی خودرو،که به زبان تالشی به آنها، خوعه سیو زمینی و، ،خوعه پیاز گویند. گورجو،شالدومَه واش، تال،دجَه واش،لیسَه، کانَه سوجه،عَسَلَه واش،شتَه واش، بَزَه ره کَ واش،کَ واش،انواع سو، یا ، انواع گلپر، بزه سو، یا همان کْرَفس خودرو، خاص مناطق ییلاقی،و گلپر اصلی که ساقه ان را می خورند و دانه های ان را نیزمورد استفاده های گوناگون قرار می دهند)، مَمَنگ( مه منگ)، نازکَ شَل، شَل، کَنَفَه لیو، جیجالَه لیو، شوندی،( گیاهی یکساله است که نام علمی ان آقتی می باشد ومصارف درمانی بسیاری نیز دارد.تِلَه واش،گزنه، کوکونار،تِلّه،الاله واش،گیزگیز،کلالیوه،پتَ واش،خرسه کلالیوه(گیاهی است با برگ های بسیار پهن که در سطح زمین رویش دارد و برگ هایش تولید کف می کند که در مناطق ییلاقی از ان به عنوان مواد شوینده ( صابون ) برای شست وشو استفاده می نمایند. سفلی،له، و ، سوف،( گیاهانی دائم السبز، که در کنار باتلاق ها و در داخل آب تالاب ها و آب بندان های محّلی رویش دارند و برگ هایشان پهن و لوله ای است که در بافندگی سنتی سبدبافی و بعضاً طناب بافی مورد استفاده قرار می دهند.

انواع درختان ودرختچه های جنگلی

 

محل رویش : بیشه زارها و جنگلهای باستانی حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ شهرستان ماسال

سَق ( آزاد )،  در نزد تالش ها نماد آزادی و استحکام و قوت و قدرت می باشد،کِه (نمدار)،اولس(اولست) که همان درخت ممرز می باشد. الاش(راش نماد آزادگی و ایستادگی چون سرو قامتان بوده که محّل رویش این درخت بی نظیر و بی بدیل در پایین دست ییلاقات می باشد که به زبان تالشی به آن، دومن گویند، وْزْم (ملج )، اوجا، کوچی( لَرگ)، باسکم ( افرا، کِکَم، لِلِکی ( زنگار )، چرمه لیوه ، ویز ؛ یا ، ووز ( گردو)، آسوندار، یا ، آهندار( انجیری )، مازو( بلوط ) یا به تعبیر بعضی از تالشها ؛مایزو،اوره دار( از خانواده های بلوط که محل رویش آن در مناطق پایین دست ییلاقات یا همان، دومن، می باشد، که دانه های ان جنبه ی دارویی و درمانی دارند، سیاه دار، روناس، خونه میزه دار، وَه ن ( زبان گنجشک) ، وی ( بید مشک ) ، تو ،یا ، توعه دار ( درخت توت )، اربا ( خرمالوی خزری که از میوه های آن دوشاپ درست می کنند که جنبه ی دارویی و درمانی دارد، لِلِکی فرنگی یا آقاقیا، کرَه ف ( هزار برگ ) ، کیش ( شمشاد )، مالنج ، یا ، مالنچه دار؛ سْرَ دار ( سره دار )، ماملی ؛ فتر ( ازگیل خزری ) ، سیاه کوتی ( زالزالک خزری ) ، ترشه خرو ؛ گاگره پشتی ایمازده وه ری دار ( درخت یا درختچه منحصر به فردی که برگ های ظریف و نرم و بسیار ریز آن نه سوزنی برگ اند و نه پهن برگ که محل رویش آن فقط بروی بقعه متبرکه منطقه میانکوهی جنگلی گاگره پشت شاندرمن می باشد بقعه ای که فاقد ساختمان و صحرایی است . جادارد که مسئولین ذیربط نسبت به بازدید و شناسایی و ثبت وضبط این گونه ی گیاهی ( درختی ) بی نظیر و منحصر به فرد اقدام به هنگام بعمل آورند.

توضیح اینکه منطقه مصفای گاگره پشت کمی بالاتر از غار آویشوی شاندرمن می باشد . توسه ( توسته) که همان درخت توسکا می باشد، فق، ( سپیدار ) ، پلنگَ بْره دار ( پلنگَ بره بنه ) ، خندیلَ خج ، درخت سیب ترش ( ترشه سیفَه دار)، امرو ،انواع  انجیر( به زبان تالشی به انجیر ، انجیل گویند) که انواع ان عبارت اند از (سیاه انجیل، ایسبی یه انجیل ، رَشَه انجیل، زوهَه ره سَه انجیل،پسَه انجیل، یا، آوه اَنجیل،و، همیشه انجیل) ،انگورمحلی، انگورجنگلی به صورت خودرو (معروف به، خوعه رَه ز)، توت فرنگی خودرو ( جنگله تو )، ترشه اَنار ( انار وحشی خودرو)، جنگله ویز، گیلیک، سیاه گله ، مالنج، نی ینز( زرشک خودرو کوهستان )، ساگولو، ( قلمزه دار ،یا،قلمسه دار)، چینار.                                                      

انواع گیاهان خودرو یک ساله

کانَه سوجَه،عسله واش، شته واش، بَزه ره کَ واش،اسپِرز،گلپر،بزه سو یا ،کرفس خودرو،مَمَنگ، انواع شَل، کَنَف، منجر، جوجالَه ( جیجاله) ، شوندی ( آقطی )؛ خَرف ، تِلّه واش، گزنه، کوکونار، انواع الاله، زرده الاله، ایسبی یه الاله، کئوعه الاله و غیره، مروه، گیزگیز، کلالیو،سفلی ، جنگله شیوید، تِلّه و غیره

پرندگان جنگلی در حوزه جغرافیایی سرزمین کهن و باستانی تالش بزرگ شهرستان ماسال

کوکو تی تی ( فاخته که در فرهنگ مردم و موسیقی کهن قوم تالش برخوردار از جایگاهی بس رفیع می باشد)، بلبل  ،تورک( قرقاول)، شاپرک (کوره  شه په ره ،یا ، شه وا پَر، یا ،خفاش)، واشک (قرقی)، کَفات ، الق (الغ)،که همان پرنده شاهین می باشد،کلاچ، انواع عقاب ( عقاب سر سفید ، عقاب سیاه یا خرمایی رنگ، چوله عقاب ، و غیره)، زه َرَه ج ، و، پاییزه کیجه که در فرهنگ مردم تالش و در بخش های آواها و نواهای محلی جایگاه خاصی دارند،گندمه هره موچ ( گندمه حره موچ )،یا،برزه هره موچ ( گیله موچ )؛ زیزا ( سینه سرخ )، جین جیری یه موچ، یا، جین جیری موچ،(چرخ ریسک)، لیواچک(کوچکترین جثه از گونه پرندگان می باشد)، آوه موچ،وره موچ،هفرنگَ موچ(پرنده ای است با رنگ های مختلف که بسیار زیبا می باشد)، کلکاپیس،مرغ حق  ( یاکریم)، کوره قو ( جغد)، باز، کفتر( کبوتر وحشی )، مرغاوی ( مرغابی )، قارقاری ( لَک لَک) ، چنگر،نسبر(سیاه نسبر،چیجه نسبر)، شونه بَسَر،دارداکوه،سیته،قه قاج،کرگس،دال،کالاکون،حاجاجی( پرستو) وغیره.                                             

بی مهره گان 

پْت ( انواع کرم درختی )،  انواع کرم خاکی( سره بولوزگَ ، سیاه بولوزگَ،ایسبی یه بولوزگَ) ،  انواع هزارپا ( سیاه هزار پا، ایسپیه هزارپا، زرده هزارپاوغیره) ،راف(حلزون)، انواع زالو( سیاه سومبور ، رشه سومبور ، یا ، سونبور)، چره کیشی.

خزندگان

انواع  لاک پشت  ( سیاه لاکَ پِشت و ، سوزه لاکَ پِشت)، انواع قورباقه و یا وزغ (که همان قورباقه و وزغ می باشند و عبارتند از: ( آوه گوزگاه ، یا، بْجارَه گوزگا،یا، سِلَه گوزگاه،دارَه گوزگاه ، رشه گوزگاه ، و ،کئوعه گوزگاه ).

انواع ماهیان: قزل الای خال قرمز، قزل آلای خال سیاه ، آزا ماهی ، وْرْکا، اسبلَه ( بومیان منطقه از دیرباز گوشت ، اسبله ، را حرام دانسته و از خوردن آن خودداری می کنند.کولی ( کولی یه کته ).

انواع مار: ( آوه مار ،گیریه مار، دومنه مار،چته مار،سیاه مار،سره مار،خاکی یه مار،چیجه مار،خال خالی یه مار، کَ مار،فوشاربَک، چولَه مار،رنگینه مارو غیره)، کوره لپ، کلین پر، چْلچْل،کژدُم ( عقرب )، کرچنگ( خرچنگ).


خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی
21 June 15 ، 19:14