مقالات تحقیقی در خصوص کلیات تالش بزرگ
یاله خدا نومینه
1- غار اویشوی شاندرمن واقع درشهرستان ماسال بلوکاتی ازپنج بلوک سرزمین باستانی وسبز تالش به عنوان عجایب روزگار.
تقی اسکندری تاسکوه پژوهشگر ، نویسنده و فیلمساز
این تحقیقات مستنددر خصوص جایگاه علمی فرهنگی،موقعیت جغرافیایی وقدمت تاریخی، غار آویشو،که جزء بزرگترین،مهمترین و شگفت انگیزترین غارهای جهان محسوب می گردد؛ به همت تقی اسکندری تاسکوه محقق ، پژوهشگر، نویسنده وفیلمساز فرهنگ مردم منطقه تالش – ماسال و شاندرمن که در زمینه های دیگر نیز تحقیق می کنند، را به شرح ذیل به سمع و نظرهمه ی علاقمندان و صاحب نظران می رساند.
آویشو ،به زبان تالشی یعنی می آید وفرو می رود بدین معنی که، آ، از امدن یعنی می آید و یا در حال آمدن است و، ویشو، که فقط به آب و سایر مایعات اطلاق می شود، یعنی فرو رفتن و یا فرو می رود و این آب یا سایر مایعات هستند که چون بر زمین شوند در ان فرو روند( چون بر زمین ریخته شوند در آن فرو می روند)، یا به تعبیری چون بر زمین افتند در آن فرو شوند.
کاشف غار:
آنچه که در دهه های گذشته ( بیش از سه دهه قبل) به صورت پراکنده ، کوچه بازاری و در گوشه و کنار ها شنیده بودم و متأسفانه اسم راوی یا راویان را نیز در آن ایام یادداشت نکرده ام و اینک نیز حضور ذهن ندارم، کاشف غار خانمی به نام مرحومه تاجی رستم پور کشه خاله همسرمرحوم رضا مومنی کشه خاله بوده است که شاید حدود 50 سال قبل این خانم به دنبال ،گوساله ای را که مفقود شده بود و برای پیدا کردن آن به گشت و گذار آن مناطق می پرداخته، در حین جستجو و صدا کردن گوساله به زبان تالشی، نعره ی ، آن را می شنود اما نمی داند که در کجاست و در چه فاصله ای صدای نعره گوساله اش می آید.
وی ضمن جستجو و صدا زدن های مکّرر گوساله ، کم کم با تاریکی شب مواجه می گردد.از انجایی که زنان شیردل تالش، همچون مردان غیور این دیار در تلاش و کوشش زندگی شب و روز را همسان می دانند، کم کم به محل ناله ی گوساله نزدیک شده ومتوجه می شود که گوساله اش در درون مقّری تاریک ،جای گرفته و قدرت برگشتن و پیدا کردن مسیرباز آمده ومنزلگاه دامی را از دست داده است، این زن شیردل با ورود به دهانه غار، که امروزه به نام ، غار آویشو، شاندرمن معروف است ،گوساله اش را بغل کرده و با خود به منزلگاه دامی اش واقع در نزدیکی های محل غار به نام ونگه ژی و آویشوی ماسال محل سکونتی میانکوهی ییلاقی آنها که جدای از محل غار آویشوی شاندرمن می باشد ، برمی گرداند.
با تشکر ویژه از حمایت های دکتر محمدرضا کوهساری چاله سرایی ( از تابستان 1373) و حاج حسین نجومی سیاهمرد شاندرمن ( از سال1385)
توضیح اینکه:
این خانواده در مناطق میانکوهی ییلاقی، ونگه ژی، و، آویشو ،گالیش نشین می باشند.
درحوزه ی تالش به دامداران گاودار، گالیش، و به منزلگاه های دامی شان گالیشه سرا، یا، گوئله سرا می گویند. که منزلگاه های دامی ، گالیش نشینان، در مناطق مختلف حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ حد فاصل مابین مراتع وجنگل می باشد.
امّا در شرق گیلان به کل دامداری و دامداران گالیش گویند.
ازاینکه در سالهای اخیر عده ای فیلمبردار و یا غار نورد بر روی غار آویشوی شاندرمن کارهایی را انجام داده اند و در ادامه ی کارشان چه مؤلفه ها و یا از چه اشخاصی به عنوان کاشفان غار نام برده اند ، چون هیچ گونه اطلاعی از موضوع مذکور ندارم، در نتیجه در این خصوص بیش از این نیز اظهار نظر نمی کنم.
رفع شبهه:
آویشو نام یکی از مناطق میانکوهی ییلاقی عده ای از دامداران گاودار یا همان گالیش نشینان بخش مرکزی شهرستان ماسال می باشد.
در این مکان فرورفتگیی به ارتفاع حدود یک متر از سطح زمین در عمق وجود دارد، که پهنای آن حدود 70سانتی متر وطول آن نیز حدود یک متر می باشد. در آن فرو رفتگی و در قسمت بالایی ان گودال به شرح موصوف از بستر زمین چشمه ای می جوشد،که در انتهای فاصله ی طولی آن گودال، در زمین فرومی رود.که این مکان در حوزه آبریز بخش مرکزی ماسال واقع است. در صورتی که محّل، غارآویشو، به حدود فاصله ی دو کیلومتری از مکان چشمه مذکور و در حوزه جغرافیایی وآبریز بخش شاندرمن واقع است.که این دو مکان به لحاظ جغرافیایی منفک از هم بوده و هیچ گونه ارتباطی به لحاظ مکانی با همدیگر ندارد.
این غار شگفت انگیز و کم نظیربه روایتی 37 و به روایتی دیگردر 40 کیلومتری شهرشاندرمن از توابع شهرستان ماسال با ارتفاع حدود1460متر از سطح دریا، در منطقه ی میانکوهی جنگلی ،آویشو،مملو ازدرختان باستانی و درهمسایگی مناطق سیاحتی گردشگری ومیانکوهی ییلاقی، خماسون، گاگره پشت شاندرمن،و، تالی بنه، ونگه ژی، و،اندرچر،از توابع بخش مرکزی شهرستان ماسال، واقع است.
غاراویشو، دارای راه دسترسی از جنب پل چاله سرای شاندرمن منشعب از جاده ی پونل به شهرستان شفت منتهی به جاده تهران از طریق سراوانِ رشت به عنوان تنها محور ترافیک شکن غرب استان معروف به جاده ی چوکا ( که این جمله از سخنان مهندس محمد جعفر علیزاده معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری گیلان در یک مصاحبه ی تلویزیونی نیز می باشد که ایشان هم اینک معاون وزیر راه و شهرسازی هستند) ، بدیهی است شاید این مسیردر کشورتنها مسیری باشد که جهت تعریض وچهار بانده کردن بلامعارض بوده وآماده اجرای پروژه می باشد ،اما تاکنون مورد بی مهری وبی توجهی قرارگرفته است. لذا اجرا وانجام این پروژه مهم نه فقط برای منطقه واستان که به لحاظ اقتصادی واشتغالزایی برای کشورنیزامری ضروری وحیاتی است.
ارتفاع دهانه غارحدود پانزده و عرض ان حدود چهل مترمی باشد که در طول مسیرغار،انواع قندیل های آهکی که بعضاً ارتفاعشان به چهار مترنیزمی رسد، وجود دارد. قندیل ها با انواع مختلف و اشکال گوناگون یا به کناردیواره ها چسبیده اند و یا اویزان هستند. و طاقهای اهکی را که چشم اندازهای بسیار زیبایی نیز دارند به وجود اورده اند.
قدمت غاراویشو،براساس طول قندیل ها ،آزمایش های دانشگاه تهران و پژوهش های زمین شناسی دیرینگی که حدود 2 کیلومتر طول دارد از 20تا 25،65الی75 میلیون سال براورد می شود.
چون دهانه ورودی غاراویشو با زیبایی های خاص خودش در مسیر دره ای باشیب بسیار تند واقع است،که علاوه برسقف،چهار جهت ان نیز به ویژه در نواحی جنوب، شرق وشمال، در محاصره تخته سنگهای بسیار بزرگی قرار دارند. لذا ازهمان ابتدای پیدایش زمین، از نفوذ و جاری شدن اب در سطح زمین که در ادامه مسیر می بایست همچون قسمت بالادست تشکیل دره می داده، جلوگیری گردیده است. حال این انباشت اب دراین جایگاه (مکان)،سخت عبورکه همان دهانه ی ورودی غار شگفت انگیز آویشو شاندرمن می باشد، چه مدت زمانی وتا چندین میلیون سال طول کشیده وبه احتمال یقین تشکیل دریاچه نیز داده است مشخص نمی باشد،اما براثرگذشت زمان وهمچنین به دلیل اینکه مسیر دره وجایگاه دهانه ورودی غار در دامنه ی کوهستان ودرشیب بسیارتند قرار دارد ، درنهایت به نظر می رسدکه فشار اب درطول سالیان متمادی غیرقابل پیش بینی، بانفوذ به لایه های زیرین زمین،مسیرخود رابه شکل کنونی باز نموده وتشکیل غار اویشو را داده است،زیرا امکان جابه جایی وبرون رفت و یا خارج شدن اب از دهانه فعلی غار درطول میلیونها سال به دلیل صخره ای بودن محیط اطراف وجود نداشته است.
شاید این تصورهم صحیح باشد که به دلیل برخورداری منطقه از کوهستانهای با شیب بسیار بالا و تخته سنگ های بسیار بزرگ و حتی زمانی که زمین درزیرآب قرار داشت، این اتفاق افتاده باشد.
سقف غار با عایق محکم آهک و تخته سنگ های سقفی مستور و درون ان نیزبا تخته سنگ های بسیاربزرگ و با دیواره های اهکی پوشیده شده است و جالب اینجاست که کف غار به صورت پلکانی و با آبشارهای متعدد با ارتفاع ده ، بیست وسی متری که به دلیل واقع شدن مسیرحرکت غار به سمت عمق وبه طرف پایین می باشد لذا باید باتجهیزات کامل از ان پرتگاه ها و آبشارهای صخره ای عبور کرد.
از مسئولین این انتظار وجود دارد با ترمیم واماده سازی جاده کوهستانی غار اویشو به شرح مذکور، اقدامات لازم معمول وهمچنین به دلیل برخورداری منطقه ی موصوف ازشرایط طبیعی منحصر به فرد ، امکاناتی چون راه ، نصب تاسیسات و امکانات برق،تلفن، نردبانهای اهنی، گیره های طناب دار و.... نیزمورد نیاز غار اویشو می باشد.
با عنایت خاص به موقعیت مکانی وجغرافیایی بی مانند منطقه که درمحاصره ی جنگل های باستانی با درختان پهن برگ و با قدمت رویش چندین میلیون ساله ،معروف به جنگل های {هیرکانی} به عنوان مواریث ملی با سایر جاذبه ها و چشم اندازهای طبیعی و بی بدیل و وصف ناشدنی نیزقراردارد، لذا شکی نیست ، غاراویشو به یک مرکز بزرگ غارنوردی درسطح کشوروجهان تبدیل خواهد شد.
امید است مسئولان شرایط لازم را برای جذب گردشگران دراین منطقه ونیز سایر مناطق برخوردار فراهم نمایند.
شهرستان ماسال وبخش شاندرمن با جاذبه های گردشگری و طبیعت زیبای خود همواره مورد توجه مردم شریف استان ، حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ و سایر گردشگران و مسافران و سیاحان داخل و خارج از کشورمورد توجه بوده وهست ،که حضور هزاران توریست و گردشگروسیاح واردوهای گوناگون علمی فرهنگی در این مناطق در ایام مختلف سال خود گویای این حقیقت و موید این ادعاست.
غار آویشو که جزوه عجایب روزگار است در حوزه جغرافیایی بخش شاندرمن واقع شده که از بزرگترین غارهای استان و در نوع خود یکی از کم نظرترین غارها در سطح کشور وجهان محسوب می گردد.
دیدن قندیلها و مناظر بکر اطراف و نیز تماشای درون غاراویشو، برای عموم بازدیدکنندگان دیدنی ،جالب توجه ، بسیار جذاب وخاطره انگیز خواهد بود. لازم به ذکراست ازجمله سایر جاذبه های گردشگری ویژه ی بخش شاندرمن دریاچه ی خشکه دریا می باشد، که چند سالی است براثر سیلابهای مخرب فصلی، با گِل ولای پوشیده شده است که نیازمبرم به لایروبی دارد تا باردیگر زیبایی های چشم نواز خود را باز یابد. از طرفی بهره برداری های غیرضروری از درختان اطراف غاراویشو، باعث شده تا اطراف دهانه ی آن با گِل و لای و خاک انباشته شود که روبه تخریب نهاده و از این روسیستم اب غار و زیباییهای شگفت انگیز داخل ان نیز در خطر نابودی کامل قرار گرفته است.
همه انسانهای طبیعت دوست منطقه ،آحادمردم وگروه های علاقه مند به طبیعت ،محیط زیست ومنابع طبیعی( این مواهب بی بدیل و بی نظیرالهی ) همیشه وهمواره باجنگل تراشی وتخریب زیستگاههای حیات وحش مخالف بوده و خواستارجلوگیری ازهرگونه جنگل تراشی در سطح منطقه می باشند.
با عنایت خاص به اینکه دامداری به روش سنتی ،اسب داری ( ایلخی داری )صنایع دستی سنتی در سه بخش بافندگی،مصنوعات چوبی،چموش دوزی و سفالگری، گندم کاری ، پرورش زنبورعسل با شهدی طبیعی که هم اکنون مراکز تولید ان در اکثر روستاهای حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ نیز می باشد،پرورش کرم ابریشم و غیره ازنخستین پیشه های سنتی این قوم بوده وهمواره در داخل همین جنگلها و در دامن طبیعت ودرسطح مراتع و ییلاقات گشت وگذارداشته اند و به صورت چادر نشینی وکوچ نشینی امرارومعاش نموده اند، نه اینکه درطول ادوار گذشته، هیچگاه از حجم انبوه جنگلها ی منطقه کاسته نشده و آسیبی نیز به مراتع مفرح این دیارواین سامان سبز وباستانی به عنوان زیبایی های طبیعی بی بدیل و چشم اندازهای منحصر به فرد جهانی وارد نگردیده است، بلکه به شکوه و عظمت این مواهب الهی نیز همواره افزوده شده است.
زیرا بومیان منطقه با بهره برداری های اصولی و سنتی و قانونمند از انواع علوفه های درختی وسردرختی و نیز رویش های سطحی، برای تعلیف و نگهداری و پرورش دامهایشان به روشسنتی و بااستفاده بهینه ازچوب آلات وهیزم، ازمحل درختان افتاده برای مصارف خانگی و نیزساخت وسازها،همواره نسبت به حفاظت وحراست ازاین جنگلهای باستانی و مراتع و ییلاقات باشکوه کوشیده اند وچون جان خود از آن پرستاری نموده و می نمایند.
علاوه براینکه دام و دامداری به عنوان پایه ومبنای اقتصاد،معیشت واشتغالزایی بومیان منطقه راکه هیچ گونه مزاحمتی نیز برای دولت و دولتمردان در این خصوص به وجود نیاورده اندو به عنوان مشاغل غالب این قوم از گذشته های دور و از ادوار کهن تا به امروزبوده وحتی تا آینده های بسیار دور نیز ان را به یدک خواهد کشید،از طرفی دام ودامداری به عنوان سنگ بنای اصلی تمدن در تالش ، که ریشه در فرهنگ و هنرو تمدن کهن این قوم باستانی داشته و در رأس همه تمدن های بشری درسطح جهان قرار دارد ، لذا با انجام برنامه ریزی بر اساس آمایش سرزمین که توسعه پایدار را همراه با اکوتوریزم در بر خواهد داشت مستلزم اقدامات مفید و موثری می باشد.
نگذاریدبمیرد جنگل ها که ، جهان خواهد مرد.
با عنایت خاص به اینکه جنگلهای شمال با درختان باستانی پهن برگ با قدمت رویش چندین میلیون ساله معروف به جنگل های (هیرکانی) به ویژه جنگلهای حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ واقع در سلسله جبال البرزغربی که درکتب جغرافیا از آنها به عنوان رشته کوه های تالش یاد شده است ، به هیچ وجه وتحت هیچ شرایطی در پهنه ی خاک پاک کشور جمهوری اسلامی ایران که کویری وخشک بوده و این جنگلها بخش اعظمی از اکسیژن این سرزمین بزرگ وحتی براساس یافته های علمی، اکسیژن مورد نیاز کشورهای حاشیه ی خلیج فارس را نیزتأمین می کنند،اقتصادی نبوده ونیست ونخواهد بود؟ و لذا قطع هرگونه درخت موجبات مرگ تدریجی را برای زیستن و حیات در پی خواهد داشت.
یا به تعبیری جنگل های شمال ایران مرکز تولید باد وباران واکسیژن می باشد.
باعنایت خاص به اینکه تمامی ارتفاعات ییلاقی حوزه جغرافیایی تالش بزرگ محّل وزش بادهای طبیعی دائمی چهارفصل می باشد اما متاسفانه تاکنون هیچ گونه مطالعه ای ویا اقدامات موثری در خصوص این موهّبت بی بدیل الهی به منظورایجاد ونصب توربین های بادی به منظور تولید برق درحد بسیار وسیع وغیرقابل محاسبه که از مهمترین اندوخته ها وذخیره های اقتصادی وصادراتی ویژه محسوب می گردد؛صورت نگرفته است که اجرایی کردن و عملی نمودن موضوع امری بسیار ضروری وحیاتی هم به لحاظ اشتغالزایی وهم از نظر اقتصادی برای کل کشور ومنطقه محسوب می گردد.
نکته:
اگربر فرض مثال کل حوزه ی جغرافیایی ویا کل مساحت خاک پاک کشور جمهوری اسلامی ایران را به مثابه بدن یک انسان در نظربگیریم، مقدار مساحت جنگل های این خاک پاک در کل بدن، کمتر ازپشت ناخن انگشت کوچک یک انسان می باشد.
پس کشور عزیزمان ایران اسلامی کشوری کویری وخشک وفاقد پوشش گیاهی است ولذا حفظ وحراست از این باریکه جنگل آن هم درشمال کشور و این مناطق با خصوصیات مذکور امری ضروری، حیاتی والزامی است.
رودخانه نعمت است وساحل آن ثروت
اینک وقت آن رسیده ، که به جای جنگل تراشی و رسیدن به سودهای آنی ناپایدار وتخریب جنگل ها ومحیط زیست و پناه گاه های حیات وحش، وبا نگرش اقتصادی به این جنگل های بی مقدارشمال کشور ومنطقه، شایسته است با استفاده از تکنولوژی مدرن و علوم پیشرفته روز، با احداث سدهای متعدد در مناطق برخوداردار از آب های فراوان همچون: ارتفاعات ییلاقی، ایسبی او، منطقه چسلی در بالادست، خون ،لرزوروعه ربار، داروندوله ربار، کی یه وه ربار،و ابهای فراوان یخچالهای طبیعی وچشمه های پر آب و بیشمار قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال، یا، ماسالی مولومه بند، واقع در ارتفاع 3050متراز سطح دریا به عنوان سرچشمه ی اصلی رودخانه خالکایی ماسال و همچنین منطقه خشکه دریا که سرچشمه رودخانه مرغک شاندرمن می باشد، به دلیل عدم ساماندهی، این همه آبهای فراوان منطقه به شرح مذکور به هدر می رود؛لذا شایسته است با ساماندهی وهدایت این همه آبهای فراوان ونیزآبهای فراوان مشابه ی سایر مناطق وارتفاعات ییلاقی حوزه جغرافیایی تالش بزرگ به سوی سدهایی که در مناطق کویری احداث خواهند نمود و آنگاه بااستفاده های بهینه ازابزارهای مدرن می توان این آبهای جمع آوری شده را به صورت چهار فصل به سوی مناطق کویری وخشک،اعم از بیابانهای خشک ولم یزرع ونیز شهرها و روستاهای کم آب کشورهدایت و ضمن عمران وآبادانی کردن مناطق خشک وکویری مملکت ازطریق کشت همه ی اقلام کشاورزی دراین مناطق،ازطرفی نسبت به ایجادمزارع درختکاری درسطح وسیعی درمناطق خشک وکویری کشور اقدام ودر کنار آن با احداث کارخانه های چوب بری برای مصارف عمومی ونیازهای اساسی جامعه و حتی با صادرکردن تولیدات آن به خارج از کشور نسبت به حفظ وحراست ونگهداری ازجنگل ها،این مواهب الهی کمک شایانی نمود، که این کارشدنی است واینگونه آبهای سرگردان در خیلی ازنقاط مشابه کشورنیز وجود دارد (توسعه پایدار).از طرفی با این گونه ساماندهی ها مشکلات کم آبی این مناطق نیزاعم از زراعی وشرب برطرف خواهد شد.
بدیهی است حوزه جغرافیایی سرزمین کهن وپهناورتالش بزرگ به ویژه شهرستان ماسال وبخش شاندرمن بلوکاتی ازپنج بلوک این سرزمین باستانی وسبز و اساطیری مملو از غارها،همچون:(غارطبیعی آویشوی شاندرمن،غارسلطنتی خندیله پشت وغاریخی قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال یا ماسالی مولومه بند)،خانه بند(بام ایران) ،کلکاپشتی تک،(نام دختری به نام کیلکا که این قله ی فرحبخش مقّر حکومتی وی در عهد باستان بوده و از طرفی این قله ی اعجاز انگیز محل وقوع آتشفشان در ادوار کهن نیز بوده است.
ماماچره یا، قماشه تک ،یا، اشترانکوه،پریسه بند(اطراقگاه ومقّر حکومتی پارسیان درعهد باستان)، مارجونه ، سره بیله خوتک، سی یاه چته ( محل وقوع گدازه های آتشفشان در عهد باستان )،کلجه سر، ایسبی دشت ،رشته پشت(محل استراحت رخش رستم زال پهلوان اسطوره ای ایران زمین)، گَ ور(اطراقگاه گبرها در عهد باستان؛ نصرون (اطراقگاه نصرانی ها در عهد باستان)،رشی آخر( اخور رخش رستم زال پهلوان اساطیری ایران زمین) ، آره چمه(محل آبشخوررخش رستم زال پهلوان اسطوره ای ایران زمین)، بَرزه تک ماسال وارتفاعات وقلل آسمان خراش ومناطق ییلاقی چشم نواز شاه پیلین،بزن دار(زیستگاه بزهای کوهی)،اوره بند،تنگه بند،سره سی بند، دیه گاه،سی فی؛النزه؛دولی گیریه، و،بابوئه چال شاندرمن،خانه های سنگی، رودخانه ها، آبشارها، مناطق ییلاقی مفرح، جنگل های باستانی بادرختان پهن برگ با قدمت رویش چندین میلیون ساله معروف به جنگلهای هیرکانی ،خانه های سنتی همچون پارگاه ( پارو) ، ده سه دَه وَه جه کَ و تخته پوشه کَ، به عنوان کهن ترین ، شکیل ترین ، زیباترین ومستحکم ترین سرپناه ها در برابر زلزله وغیره، الاله پشته بند ماسال(مشهد میرزاکوچک جنگلی)، فلَکَ بند، چشم اندازهای طبیعی بی بدیل، کوه های سنگی بی شماربه عنوان دژهای مستحکم همچون: کوه سنگی(اسبه ریسه) ماسال به عنوان بی نظیرترین مکان سنگ نوردی جهانی، در جوارسه مزیت ویژه ومنحصر به فردی همچون: جاده(روخون)باستانی ایل رو،ماسال به ییلاقات چشم نواز منطقه و منتهی به آبادی های خلخال استان اردبیل، کوه های سربه فلک کشیده مملواز جنگل های باستانی ورودخانه های مرغک و خالکایی ماسال، قلعه ها وقله های آسمان خراش و ده ها وده ها موارد مشابه بی نظیردیگر که چشم هر بیننده ای را مست دیدارشان می کنند.
سیاحان و گردشگران ودوستداران طبیعت همواره ماسال و شاندرمن را به عنوان یک منطقه زیبا ونمونه گردشگری در استان، کشور وجهان مورد توجه خاص قرارداده اند، لذا ازهمه مسئولان به ویژه دستگاههای ذیربط درخواست می گردد. نسبت به بازسازی، ترمیم وزیباسازی دریاچه خشکه دریا وغار زیبای آویشوشاندرمن اقدام تا ضمن جلوگیری از تخریب ونابودی جاذبه های گردشگری منطقه، زمینه و بسترهای لازم را برای جذب بیشتر مسافران وگردشگران،سیاحان وادروهای گوناگون درغالب گروه های علمی فرهنگی که به منطقه ماسال وشاندرمن رونق اقتصادی واشتغالزایی خاصی خواهد بخشید.ازطرفی به نفع استان و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیزخواهد بود.
هرگونه تصمیم گیری، تصمیم سازی وبرنامه ریزی براساس (توسعه پایدار) و آمایش سرزمین.
با توجه خاص به اینکه ذات وجودی حوزه استحفاظی و جغرافیایی و ساختارطبیعی تالش بزرگ وپنج بلوک طوالش به ویژه شهرستان زیبای ماسال وبخش شاندرمن به دلیل برخورداری از بی نظرترین جاذبه های سیاحتی زیارتی همه جانبه، فقط وفقط گردشگری است، لذا با سرازیر کردن امکانات این بخش ازسوی مسئولین به منطقه ،نه فقط رونق اقتصادی که اشتغالزایی غیرقابل شمارشی را نیز در سطح وسیعی درکشورجمهوری اسلامی ایران، استان ومنطقه فراهم خواهد نمود که این گونه برنامه ریزی ها وعملیات اجرایی راعملأ توسعه ی پایدار براساس آمایش سرزمین، گویند.
غار اویشو را می توان به یکی از مراکزمهم آموزش گردشگری وغارنوردی نیز تبدیل نمود.
یکی از بزرگترین ویژگی های غاراویشو، کشف نشدن همه اجزای ان است که به صورت یک کانال اصلی وبا شیب ملایم پلکانی رو به پایین است،
که شناسایی دریچه خروجی این غار شگفت انگیز نیز از طریق مخلوط کردن مایعات رنگی به آبهای دهانه ورودی غار میسر خواهد بود بدین معنی که محل خارج شدن آبهای رنگی در پایین دست ،دهانه خروجی غار آویشو خواهد بود.
راستی سرنوشت اب جاری و پر سروصدای داخل غار به کجا خواهد انجامیدوآیا مسئولین ودست اندرکاران ذیربط به ارزش واهمیت غارآویشواز نظر جذب گردشگران،سیاحان و اردوهای گوناگون علمی فرهنگی، تدبیری نموده اند و یاخواهند نمود؟ و امکاناتی مانند مرمت، بازسازی وآسفالت جاده ی فعلی غار اویشو از جنب پل چاله سرای شاندرمن که انتهای آن از سه راهی جاده ی سیاحتی گردشگری ومیانکوهی ییلاقی (ونگه ژی) به جاده ی اصلی ماسال به خلخال واقع در منطقه میانکوهی (آریدول) ختم می گردد، را با سایر تجهیزات مورد نیاز فراهم خواهند نمود؟ انجام این مهم به عنوان پروژه ای ملی شدنی وعملیات اجرایی ان نیزغیرقابل انکار است.زیرا چنین مناطق وجایگاه هایی به عنوان غاربی نظیر آویشو در هیچ جای دنیا یافت نمی شود.
مجله بهارتالش سال هشتم شهریور 1390 شماره 37
غار آویشوی شاندرمن از جاذبه های طبیعی فوق العاده زیبای تالش وگیلان به ثبت رسمی رسید.
در نامه ای از طرف خانم آتوسا مومنی مدیر کل ثبت آثار و حفظ و احیاء میراث معنوی و طبیعی به آقای مسعود علویان صدر معاون میراث فرهنگی آمده است که :
در اجرای تبصره ماده 2 قانون تشکیل میراث فرهنگی و گردشگری مصوب 23/10/1382 مجلس شورای اسلامی وآئین نامه اجرای قانون مذکور مصوب شماره 26975/ت32915 مورخ04/05/1384 هیئت محترم وزیران و بنابه تأیید شورای سیاست گذاری ثبت میراث فرهنگی کشور: اثر طبیعی« غار آویشو » که مشخصات آن به قرار زیر است:
موقعیت جغرافیایی:استان گیلان – شهرستان ماسال و شاندرمن – بخش شاندرمن – دهستان شاندرمن- روستای سیاهمرد
قدمت: دوران سوم زمین شناسی
به شماره (90) در تاریخ 20/11/1389 در فهرست آثار ملی طبیعی کشور ثبت گردید.
قابل به ذکر است که غار آویشو با انتهای ناشناخته در ارتفاع 1300 متری از سطح دریا در منطقه ای کوهستانی در قلب جنگل های باستانی شاندرمن در حدود 37 کیلومتری جنوب غربی شهر شاندرمن قرار دارد این غار چند سال قبل توسط افراد بومی منطقه مورد شناسایی قرار گرفت و به لحاظ ساختاری از غارهای منحصر بفرد استان و کشور می باشد که در سنگ های آهکی ایجاد شده است.
این غار که بزرگترین و طویل ترین غار استان گیلان محسوب می شود دارای هشت چاه می باشد.
آبادی های فصلی اطراف غار آویشو مناطقی چون تالی بنه،فلکه ویر، نالبرن ، ونگه ژی، گاگره پشت،اندرچر وخماسون را می توان نام برد. اشکالی چون استالاکتیت و ستون های آهکی چشم اندازهای زیبا ومنحصر به فردی در این غار به وجود آورده و برجذابیت آن افزوده است.
با تشکر از همکاری های :
حاج حسین نجومی سیاهمرد شاندرمن – سلیمان عزیزی شالکه - رضوان رحمانی سیاهمرد – کوروش عزیزی سیاهمرد – کاظم احمدیان – عظیم بشردوست – پرویز یوسفیان سیاهمرد – هلاکو نظرنیا چاله سرا – سید سجاد رستگارشال
و
هنرمندان عکاس: سید داود بزرگزاده – سید مومن منفرد – بهرام احمدی – عباس میره جینی – فرشاد ایلداری
تقی اسکندری تاسکوه
محقق، نویسنده و فیلمساز
تقی اسکندری طاسکوه فرزند منوچهر اهل و ساکن روستای تاسکوه از توابع شهرستان ماسال واقع در تالش مرکزی ( تالش گسگرات ).
ب:نمونه ای از فعالیت ها وسوابق فرهنگی هنری:
1-همکاری با برنامه سیری درتالش رادیو گیلان از اوایل دهه ی سال ، 1350
دست اندرکاران برنامه ی سیری در تالش رادیو گیلان:
نویسندگان: دکترعلی عبدلی – مهندس نبی اله عاشوری
مجریان : سید محمود پور موسوی – سوسن گرانپایه
واحد موسیقی : استاد علی اکبر کنعانی
تهیه کنندگان : رضا بهنامی – رمضانعلی دانشدوست
صدابردار: محمد تقی محلوجی
و مسعود بدر طالعی
2-جمع آوری فرهنگ مردم تالش که در دست اقدامات بعدی می باشد.
3-همکاری با برنامه فرهنگ مردم صدای جمهوری اسلامی ایران
مسئولین و دست اندرکاران برنامه فرهنگ مردم ( رادیو ایران ) و صدای جمهوری اسلامی ایران:
بنیانگذار : سیدابوالقاسم انجوی شیرازی در سال 1340
گویندگان اصلی: شمسی فض اللهی – امیر نوری
دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی:
سردبیر: علی آذری ارقون
تهیه کننده : ناهید گدرزی
گزارشگر : حسین حقایق
نویسنده و محقق برنامه : ناصر ملاییان
محققان برنامه : زهرا فقیه میرزایی – شمس اله فضل الهی – حیدر صارمی – حمید عاملی – محمد محسن رفیعی – شهین مهین فر
عوامل کنونی در برنامه فرهنگ مردم رادیو ایران ( صدای جمهوری اسلامی ایران )
مجریان : شمسی فضل اللهی – محمد محسن رفیعی
سردبیر : زهرا فقیه میرزایی
نویسنده و محقق برنامه : ناصر ملاییان
صدابردار: احمد احمدی
تهیه کننده : ناهید گودرزی
4-تصویر برداری ومستند سازی از تحقیقات انجام شده توسط شبکه های تلویزیونی ،شرکت های فیلمساز ، توسط گردآورنده و سایر گروه های مرتبط ازآئین و آداب و رسوم و سنن،صنایع دستی، هنرهای سنتی ، آئین های دینی مذهبی، بازی های بومی محلی و حماسی رزمی،آواها و نواهای تالشی ، غذاهای محلی،کوچ و بار ،زندگی دام ودامداری، باورها وعادات و عقاید و همه ی آنچه که ریشه در فرهنگ وهنروتمدن کهن قوم تالش دارند، بیش از min5000 دقیقه و همکاری با گروههای فیلمبردارکه به قصد تهیه فیلم وسریال مرتبط با فرهنگ مردم نواحی ومناطق مختلف تالش بوده و همچنین در خصوص تهیه و ساخت بسیاری از مستند های حوزه ی جغرافیایی تالش که شخصاً اقدام نموده ام.
5-تحقیق وپژوهش در خصوص موسیقی سنتی و آئینی تالش ها در قالب یک حلقه کاست که مجوز بهره برداری از آن نیز طی نامه شماره15530/2/9تاریخ 24/11/80 از سوی اداره محترم کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان،عنوان ریاست محترم مرکز موسیقی کشور با کارشناسی استاد فرهیخته موسیقی فریدون پوررضا صادر که سوابق آن نیز در نزد اداره مذکور موجود می باشد.
6- شرکت در برنامه های فرهنگی هنری و همایش های مرتبط.
7-همکاری با پژوهشگران داخلی و خارجی در خصوص فرهنگ مردم تالش.
8-همکاری با دانشجویان به منظور تهیه ی پایان نامه های مرتبط با فرهنگ مردم تالش.
9-تحقیق وپژوهش وجمع آوری موضوعات مهم و اساسی و همه ی آنچه که مرتبط با وقایع اتفاق افتاده در اواخر نهضت جنگل به عنوان حلقه مفقوده این نهضت بزرگ ، به منظور جلوگیری از تحریف تاریخ در بخش های مربوط به تهّیه وساخت فیلم ها وسریال ها و همچنین گفتارها ( سخنرانی ها ) و نوشتارها ( به صورت کتاب ) ومواردی از این قبیل همراه با پیشنهادهای مرتبط موضوع مورد نظر،که تاکنون به صورت غیرتحقیقی انجام گرفته است،لذا اصلاحات موارد مذکور را نیزدر تمامی زمینه ها ، الزامی می نماید.
توضیح اینکه: این تحقیقات جامع ومستند که حاصل زحمات حدود سی ساله ام می باشد، امیدوارم بتوانم در آینده ای نزدیک به سمع ونظر همه ی عزیزان اعم از مسئولین، پژوهشگران، علاقه مندان و آحاد مردم شریف سرزمین پرافتخارمان ایران زمین برسانم.
زیرا تحریف تاریخ از جمله موارد خلاف قانون محسوب می گردد.
10- معرفی زیستگاههای حیات وحش و مناطق سیاحتی گردشگری و جنگل های باستانی منطقه بادرختانی پهن برگ (که از نوع جنگل های هیرکانی بوده وقدمت رویش چندین میلیون ساله دارند)، به عنوان میراث ملی گران سنگ این مرزوبوم و نحوه ی حفاظت و حراست از این داشته های بی نظیر الهی وهمچنین معرفی جاذبه های طبیعی و گردشگاه های بی بدیل و روحنواز منطقه
نکته :
« با توجه خاص به خشک و کویری بودن خاک پاک کشور عزیزمان ایران اسلامی ، لذا جنگل های بسیار ناچیز این سرزمین کهن ( خاصه جنگل های باستانیِ رو به کاهش شمال کشور ) از منظر معنوی به عنوان سرمایه ی ملّی تلقی می گردد نه به لحاظ اقتصادی ، و لذا حفاظت وحراست از این جنگل های ناچیز به عنوان ذخیره گاه و خاستگاه ژنیتیکی گیاهی و جانوری منحصربفرد نیز امری ضروری و حیاتی است ».
11-تهیه پیش نویس متن گفتارها در خصوص مستندهایی که تاکنون به صورت فیلم وسریال در حوزه ی جغرافیایی مناطق تالش براساس تحقیقات اینجانب تصویر برداری وتهیه شده اند.
12- همکاری با دانشگاه ها ودانشجویان رشته های جغرافیا وعلوم اجتماعی مرتبط با فرهنگ مردم وجاذبه های طبیعی حوزه جغرافیایی مناطق مختلف تالش.
13- فعالیت های مستمر در خصوص بومی کردن نام واژه ها ویا به تعبیری گل واژه های منطقه( روستاها،آبادی ها؛ مکان ها و مزارع )
14- همکاری در خصوص تهّیه سند توسعه ی ده ساله ی شهرستان ماسال در بخش میراث فرهنگی ؛ گردشگری ،صنایع دستی و منابع طبیعی
15- همکاری مستمر با ادارات فرهنگ وارشاد اسلامی و میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری.
توضیح اینکه:
براساس پیشنهادات ارسالی اینجانب در سال 1377 به صورت مکتوب به سازمان میراث فرهنگی آن زمان در خصوص نحوه ی حفاظت وحراست از معماری های کهن و ساخت وسازهای ادوار گذشته در استان و منطقه ی تالش به عنوان مواریث ملّی وتاریخی و مواردی از این قبیل که متعاقب آن منجر به احداث موزه روستایی در سراوان رشت نیزگردیده است.که اعلام وصول رونوشت نامه شماره 2862/12 تاریخ 23/04/1377 از سازمان میراث فرهنگی سابق کل کشور(معاونت محترم وقت حفظ واحیاء)،که ضمیمه همین مجموعه نیز می باشد، خود گواه این حقیقت و موید این ادعاست.
16- همکاری با برنامه ، تالشونه ، رادیو گیلان.
17- همکاری بامطبوعات محّلی ازجمله مجلات، هفته نامه ها وماهنامه های: گیلان امروز،تیجره،شریف،تالش،معین،پگاه،خبرونظر،بهارتالش،ویژه شاندرمن و همکاری با مولف کتاب بزرگ تالشنامه اثرحاج نهضت حسینی نژاد – پونل
18- و غیره
ضمن تقدیر وتشکر فراوان و سپاس بی کران از همه ی بزرگواران ، همشهریان ؛هم استانی های عزیز وگرامی؛ تالش های باوقار،همکاران بزرگوار اداری اعم از وزارت محترم کشور، استانداری و فرمانداری ها و بخشداری ها، مسئولین و کارکنان محترم جمهوری اسلامی ایران اعم از: اجرایی ، قضایی و غیره؛ اندیشمندان؛ فرهیختگان، واحد آگاهی نیروی انتظامی ، هنرمندان و اساتید بزرگوار دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی ، دانشجویان و دانش آموزان ،پزشکان و مهندسان، فرهنگیان و همه وهمه ی عزیزانی که در سراسر سرزمین کهن و پهناور ایران اسلامی و غیره که علاقه مندانه با ابراز محبت های بزرگوارانه و دلسوزانه شان این اینجانب را مورد تشویق و حمایت های همه جانبه معنوی شان قرار داده اندکه موجبات قوت قلب و دلگرمی های بسیارگردیده است، کماکان منتظر برنامه های بعدی اعم از مقالات و اسکن های تحقیقی و فیلمها وسریال های مستند از حوزه ی تالش از جمله موضوع بسیار مهم وقایع اتفاق افتاده در اواخر نهضت جنگل به عنوان حلقه ی مفقوده این نهضت بزرگ به رهبری سردار ملی ایران زمین میرزا کوچک جنگلی که آغوش گرم تالش ها مأمن و مأوای این شخصیت برجسته روحانی مبارز بود، براساس مندرجات ردیف 9 این فهرست، در شهرستان ماسال و بخش شاندرمن همراه با چند بیت شعر به زبان تالشی که در حین تحقیقات به شرح زیر سروده شده است ، باشند.
بیزن میرزا، اْ شتْ ، ایشته ماقِ یَه دومنی خْر دَری ، بَندون هَوایَه
آفتاوی چیل ژَنْدَه ، روخون خْشکابَه اشْته ناجَه دیلی شَخته آوابه
میرزا اَسبی شی یَه یَه ، لِدو خِله خِله یَه بنَدی سَری دَوایَه ، مَمودی لْسی، صْتایَه
آرَه سْ میرزا، ویره سْ میرزا خالا اْشْتْ آمِرا چِم بَرا یَه
ترجمه: * برخیز و بلند شو و بیا میرزا، که هنگام آمدنت فرارسیده است.
* جنگلهای پایین دست ییلاقات را که به زبان تالشی به آن ، دومن ، گویند، مه ( خْر) فرا گرفته است، اما در ارتفاعات ( بند ) ییلاقات ، هوا صاف و زلال و آفتابی است.
* اولین طلوع فجر ( منظور اوّلین جرقه های پیروزی انقلاب اسلامی ایران می باشد)، به چشم می خورد و مسیرهای باتلاقی و گِل آلود را نیز خشک و روان نموده است.
* آرزوهایی را که در دل داشتی به ثمر رسیده و یخ های سفت و محکم آب شده اند.
* صداهای شیهه ی اسب میرزا و ، تالشه خله ی ، لدو ، به گوش می رسد.
*در ارتفاعات ( بند ) ییلاقات، هیاهوی درگیری و صدای چوبدستی ( سره فتره لس) ممود به گوش می رسد.
* میرزا خودت را خیلی سریع و زود برسان .
* زیرا خواهرت چشم به راه آمدنت می باشد.
********************************************
مطلب سوم
ماه مبارک رمضان در فرهنگ مردم حوزه جغرافیایی تالش بزرگ – شهرستان ماسال
مردم مناطق تالش و تالش نشین به زبان تالشی به ماه مبارک رمضان، روزَه ماه گویند و به ایام احیا ماه مبارک رمضان «اَیا» و شب های آن را «اَیا شَو» و روزهای آن را «اَیا روز» می گویند.
تقی اسکندری تاسکوه
پژوهشگر، نویسنده و فیلمساز
مردم مناطق تالش نشین به زبان تالشی به ماه مبارک رمضان، روزَه ما می گویند.
اگر نوزاد پسری در این ماه مبارک به دنیا بیاید اسمش را رمضان می گذارند و همچنین اگر نوزاد پسری در ایام احیا ماه مبارک رمضان که مصادف با شهادت مولای متقیان حضرت علی (ع) می باشد، متولد شود اسم آن نوزاد را علی نامگذاری می کنند.
مردم قریه تاسکوه و حومه به زبان تالشی به ایام احیا ماه مبارک رمضان «اَیا» و شب های آن را «اَیا شَو» و روزهای آن را «اَیا روز» می گویند.
در زمان های قدیم جهت رویت هلال ماه مبارک رمضان، مردم روستاهای این خطه به اتفاق ملّاهای محلی و سادات جلیل القدر در جلوی مسجدی یک روز قبل از فرارسیدن ماه مبارک یعنی بعداز ظهر آخر ماه شعبان جمع می شدند و در داخل طشتی آب می ریختند و از طریق آن رویت ماه را به مردم جهت آغاز ماه مبارک رمضان اعلام می داشتند که امروزه با توجه به پیشرفت علوم، رویت و حلول ماه را با امکانات پیشرفته نجومی مشخص و از طریق رسانه های عمومی باطلاع عموم می رسانند.
با توجه به این موضوع، اهالی قریه تاسکوه و حومه یک الی 3 روز آخر ماه شعبان را نیز روزه می گیرند.
1 ـ مراسم بیدار شدن سحر:
در گذشته به علت عدم امکانات سمعی و بصری، خروس از بهترین عوامل تنظیم کننده وقت در تمامی موارد بالاخص در ماه مبارک رمضان جهت بیدارشدن سحری برای مردم این خطه بود و دومین عامل شوه چره گوسفندان همراه با آداب و رسوم و هیهای رمه بانان در تنظیم وقت و بیدار شدن اهالی منطقه در مناطق کوهستانی بود.
سومین عاملی که به بیدار شدن مردم در سحر ماه مبارک رمضان کمک می کرد، ملاّها و یا سادات محلی بودند که در این هنگام جلوتر از همه از خواب بیدار می شدند و به پشت بام خانه هایشان رفته و با خواندن مناجات و دعا با آواز بلند همسایه ها و هم محلی هایشان را جهت آماده کردن و خوردن غذای سحری بیدار می کردند. که خله زدن (تالشه خله) از سوی عده ای نیز از جمله از عوامل بیدار کننده مردم در سحری ها بود. پس از خواندن خروس یا اتفاق افتادن دیگر عوامل، بزرگتر خانواده در خانه را باز و به سمت شرق نگاه می کرد تا سرخی سمت شرق را مشاهده کند. بعد از مشاهده سرخی شرق شروع به خوردن سحری می کردند. تا اتمام خوردن سحری نیز بزرگترها به بچه ها اجازه ی باز کردن در اتاق را نمی دادند؛ زیرا در صورت نفوذ روشنایی صبح به داخل، کسی دیگر سحری نمی خورد. هنگام پایان خوردن سحری یک نفر را جهت نگاه کردن سرخی سمت شرق به بیرون می فرستادند. در این هنگام در صورت مشاهده سیاهی سمت شرق که از کمرنگ شدن سرخی به وجود می آید، پایان وقت خوردن سحری را اعلام که در این حالت از ادامه خوردن سحری خودداری می نمودند.
2 ـ غذاهای سحری:
اهالی روستانشین این خطه از سرزمین میهن اسلامی ایران، دیار تالش با توجه به فراوان بودن محصولات دامی از قبیل شیر، ماست، پنیر، کره و ... در بیشتر فصول سال از امکانات طبیعی و محصولات غذایی دامی تغذیه می کنند.
بقعه متبرکه آقا سید جواد فومن
علی الخصوص در ماه مبارک رمضان که بدن انسان به طور طبیعی جهت مقاومت با گرسنگی نیاز به نیروی بیشتری می باشد که از طریق تغذیه غذاهای مقوی انجام می گیرد. لذا در بیشتر موارد سحر را با محصولات دامی خود مصرف می کنند.
البته از دیگر غذاهای محلی از قبیل فسنجان (سییا قاتق)، میرزاقاسمی (وَنجومَه تارَه)، واشَه تارَه (یا همان میرزا قاسمی که با علف های خوراکی جنگلی درست می کنند) و ... نیز استفاده می کنند.
البته لازم به ذکر است که هنگام سحر خوردن از خوردن غذاهای شور مانند ماهی و کباب و ... که باعث تشنگی می شوند اکیداً خودداری می نمایند، ولی هنگام افطار کردن از انواع غذاها استفاده می کنند.
3 ـ مراسم احیا ماه مبارک رمضان:
مردم قریه تاسکوه به زبان تالشی به روزه احیا «اَیا روزَه» می گویند. این ایام به مدت 6 روز از نوزدهم ماه مبارک الی بیست و چهارم ماه می باشد. مردم در طول این مدت از بسیاری از کارها خودداری می کنند. علی الخصوص در روز 21 رمضان که مصادف با شهادت حضرت علی (ع) می باشد به هیچ وجه دست به کار دیگری نمی زنند. در این ایام به مساجد و تکایا جهت انجام هر چه بیشتر فرایض دینی، دعا و نیایش به درگاه پروردگار بزرگ می روند و شب های این ایام را با دعوت از سادات و ملاّ های محلی به منازلشان و با تلاوت کلام الله مجید و همچنین دعا و نیایش با شب زنده داری سپری می کنند.
اهالی قریه تاسکوه و حومه تالش بنا به اعتقادات سنتی شان روز 20 رمضان را به زبان تالشی «تراشَه روز» روز تراش یا همان روز نظافت و اصلاح و استحمام می گویند که در این روز، تمامی مردان و پسران محل ابتدا سر و صورت شان را پیرایش کرده و سپس به حمام می روند و یک نظافت کلی انجام می دهند که مراسم این روز از سنت های دیرینه ساکنین این خطه می باشد.
4 ـ روزه گرفتن بچه ها:
در قریه ی تاسکوه و حومه رسم بر این است که اگر بچه ای برای اولین بار بتواند روزه اش را نگهدارد، پدر و مادر خانواده برای آن بچه انعامی را منظور می کنند که این انعام ها عبارتند از: الف) دادن گاو یا گوسفندی به آن بچه ب) دادن وجه نقد و یا یک دست لباس نو بردن او به مشهد مقدس جهت زیارت حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) و یا وعده ی یک سفر خیر و درازمدت که در آن زیارت نیز باشد. ضمناً اینگونه مسائل سنتی نه این که از بین نرفته، بلکه همچنان به قوت خود باقی می باشد.
بقعه متبرکه آقا سیدرضا شاندرمن
5 ـ آداب و رسوم افطاری در تالش:
تالش ها به ویژه در مناطق کوهستانی به روش های زیر مراسم افطاری را به جای می آوردند.
1 ـ به محض غروب آفتاب 2 ـ رویت ستاره روز 3 ـ برگشتن گله های گوسفندان، بز و گاو به سوی منزلگاه 4 ـ رفتن مرغ ها به داخل لانه های شان.
لازم به ذکر است در گذشته رسم بر این بود که تعدادی از افراد محله ها هر روز حوالی غروب در صورت صاف بودن آسمان به سوی ستاره روز نگاه می کردند تا به محض مشاهده آن، به سایرین اطلاع بدهند تا افطار کنند و مواردی دیگر، در صورتی مورد توجه قرار می گرفت که هوا ابری باشد.
«قَیلونَه افطار»
افطار قلیانی بدین صورت است که هنگام غروب عده ای از اهالی محل با پوشش های محلی در حالی که دور هم نشسته اند و در کنار گله یا دیواره ای و کوهی در حال صحبت با هم هستند، قلیانی را چاق می کنند و حداقل یک نفر قلیان کشیدن و دود کردن آن را شروع می کند.
در این میان کسانی که از راه می رسند، بدون این که موضوع افطار قلیانی یادشان باشد، به فردی که مشغول قلیان کشیدن باشد، با تعجب می گوید: فلانی مگر ماه رمضان نیست که داری قلیان می کشی. جواب می دهد: مگر نشنیده اید که «قَیلونَه ایفطار» روزه را باطل نمی کند.
6 ـ روش های محاسبه روزهای ماه مبارک رمضان:
تالش های ساکن در کوهستان های صعب العبور به خاطر این که در یاد و خاطرشان باشد که چه تعداد از ماه را روزه گرفته اند و یادشان نرود که چند روز را تا پایان ماه روزه خواهند داشت، در ازای هر روز روزه داری، یک عدد سنگ کوچک به اندازه یک حبه قند در داخل کیسه ای از جنس شال یا پوست گوسفند «اَمنَه» یا کیسه نخی «دوعه کیسَه» می اندازند و در هر یک هفته نیز آن را یک بار می شمارند تا دقیقاً بدانند چند روز را روزه گرفته اند. بدین ترتیب به محض این که تعداد سنگ های کوچک به 30 عدد رسید، ماه رمضان را تمام شده تلقی و فردای آن را عید فطر اعلام می کردند.
روش دیگر: اهالی کوهستان های سرزمین تالش معمولاً در اواخر ماه مبارک رمضان به خاطر این که از منابع معتبرتری استفاده نمایند تا در تعداد روزهای ماه مبارک رمضان دچار خطا و اشتباه نشوند، یکی از افراد خانواده و یا محله را پیش یکی از ملّاهای ساکن در مناطق جلگه ای می فرستادند و از وی پایان ماه مبارک رومضان و یا حداقل چند روز مانده به ماه رمضان را سئوال می کردند و آن ملا روز موعود را به او می گفت و او نیز عین خبر را به اهالی روستایش اطلاع می داد.
بعضی نیز در ازای هر روز روزه داری یک دانه تسبیح از مجموعه ی آن جدا می کردند تا این که به سی عدد برسند. در این حالت پایان ماه رمضان را اعلام می کردند. لازم به ذکر است تسبیح را در جایی قرار می دادند تا کسی به آن دست نزند.
روش دیگر این که اهالی کوهستان با حساب و کتاب های سنتی شان با دراز کردن انگشتان سبابه در اواخر ماه مبارک رمضان به سوی کوه ها، پایان ماه رمضان و حلول ماه شوال را اعلام می کردند.
7 ـ مراسم عید قربان و شب عید فطر:
اهالی قریه تاسکوه و حومه به زبان تالشی به شب عید ماه مبارک رمضان «عَیدَه شَو» (روزه ما عید شو) و به روز آن «عَیدَه روز» (روزه ما عیده روز) می گویند.
یکی از رسومی که در شب عید رمضان در مناطق مختلف سرزمین تالش وجود دارد، دادن فطریه می باشد. تالش زبانان به زبان تالشی به فطریه ماه مبارک رمضان «سَرَه فطرَه» می گویند که چگونگی دادن آن به شرح زیر است:
بعد از مراسم افطاری و با به جای آوردن فرایض دینی، تمامی اعضای خانواده به طور دسته جمعی دور هم می نشینند. البته این را هم باید یادآوری کنم که در این شب، اولیا خانواده ها نمی گذارند بچه هایشان در این شب خصوصاً قبل از دادن فطریه (منظور همان جدا کردن سهمی است که آن را جدا می کنند) به شب نشینی و یا جای دیگری بروند. اهالی این سامان اجناسی را که جهت دادن فطریه از مالشان جدا می کنند گندم، بره، گوسفند و برنج می باشد. بعد از آن به تعداد افراد خانواده مقداری گندم یا برنج را در یک طشت یا سینی بزرگی ریخته و همه ی اعضا خانواده به ترتیب از پدر و مادر گرفته الی بچه ها و اطفال خانواده، هر کدام از 3 الی 7 مرتبه برنج و یا گندم موجود در سینی را دست می زنند و نیت می کنند که پرودگارا بلا و بلیا را تا عید دیگر از ما دور بگردان. و اگر بره گوسفند باشد هر کدام از اعضای خانواده دستی بر سر و صورت و پشت آن بره می کشند و آنگاه آنرا به فردی که مستحق فطریه هست می دهند.
بعد از این کار، گندم یا برنج موجود در سینی را در یک گونی جداگانه ای ریخته و سرش را محکم می بندند و در گوشه ای از خانه می گذارند تا این که صبح عید رمضان (روزَه ما عَیدَه صب)، یکی ازاعضای خانواده آن را برداشته و به افراد فقیر می دهند و با این کار مراسم فطریه دادن نیز به پایان می رسد.
روز عید ماه مبارک رمضان (روزَه ما عَیدَه صب)، اهالی این سامان بنا به وضعیت زمانی و فصلی زندگی شان، جهت زیارت به اماکن متبرکه نواحی خود می روند. اگر در گذشته این کار در ییلاقات انجام می پذیرفت، با توجه به نبود جاده های ماشین رو در ییلاقات، مردم گروه گروه سوار بر اسب های تیز رو و از پیش تهیه می شدند و با اسب دوانی و رسم و رسوم خاصی غذای شان را آماده و به همراه می بردند و راهی اماکن مقدس و متبرکه جهت زیارت و سیاحت می شدند.
ولی اگر در گذشته این کار در قشلاق انجام می گرفت در صورتی که زیارتگاه مورد نظر فاقد جاده ی ماشین رو بود باز مردم ساکن در قشلاق سوار بر اسب های خود، جهت زیارت و گردش راهی اماکن متبرکه می شدند و اگر مسیرها ماشین رو بود، اهالی سوار بر ماشین های کرایه ای یا شخصی شده و جهت زیارت و گردش راهی اماکن مقدسه می شدند. لازم به ذکر است زیارت در حال حاضر نیز به علت وجود مسیرهای ماشین رو و آسفالته به راحتی و به سهولت صورت می پذیرد.
نکته ای که لازم به یاداوری است مردم منطقه ی ماسال و همچنین مناطق اطراف آن در این روز به زیارت مکان های مقدس واقع در قریه شالما ماسال در مسیر جاده ییلاقی و در مسافت 15 کیلومتری مرکز ماسال می روند. در روز عید ماه مبارک رمضان، این زیارتگاه به حدی شلوغ می شود که جای سوزن انداختن نیست. از طرفی روستای شالما که زیارتگاه در آن واقع است به اندازه ای زیبا و طبیعتی رنگارنگ دارد که زبان از عنوان آن قاصر می باشد که به تعبیر امروزی روستای شالمای ماسال، عنوان دهکده زیارتی سیاحتی را به خود اختصاص داده است. سایر گردشگاهها و زیارتگاههای ماسال عبارتند از : بقاع متبرکه میر محله ، سنگ بست ، مناطق ییلاقی مفرح و غیره و زیارتگاهها و گردشگاههای شاندرمن در روز عید فطر عبارتند از: امام زاده شفیع (ع)، آقا سید رضا (ع) دلیجان، آقا سید ابراهیم (ع) قران و ییلاقات زیبا و غیره می باشد.
برادران اهل تسنن نیز در روز عید فطر در سینی هایی «مَجمَه هایی » پر از حلوا و غذا، راهی قبور و اماکن متبرکه می شوند و روز عید فطر را برپا می دارند.
لازم به یا آوری است که اهالی سرزمین باستانی و سبز تالش بزرگ بر اساس فصل روز عید فطر (روزه ماه عیده روز) را علاوه بر حضور در اماکن مذهبی و بقاع متبرکه همچون امامزاده ابراهیم (ع) و امامزاده اسحاق (ع) شفت، بقاع متبرکه آقا سید عبدالله کلرم (ع)، سیاهورود آلیان و آقا سید جواد موسوی فومن، گرده کوه تنیان، سنگ بست، بقعه متبرکه شالما ماسال، میرمحله، و چسلی ماسال، امام زاده شفیع، آقا سید ابراهیم قران، آقا سید رضا دلیجان، درویشه شمی (درویش شاه امیر) چاله سرا و پیرون بست پلنگه سرای شاندرمن، مرقد مطهر آقا سید صالح (ع) در ویه چال(حدفاصل بین شاندرمن و تالش دولاب معروف به بارگاه برم)،بقعه متبرکه امین السلطان غریببنده، آقا سید شرف شاه، برزه کوه، شیخ خاصه جان پونل و شیخ سلیمان پره سر شهرستان رضوانشهر، بقاع متبرکه ابوالفضل العباس لوندویل، بابا حسن ویرمونی، قاسم و ابراهیم (ع) آستارا، و بقاع متبرکه سید جلال الدین سید لر لیسار، سید محمد دوست چلوند و ابراهیم و قاسم شهرستان هشتپر طوالش و ده ها مکان مقدس زیارتی مناطق مذکور، با عزیمت به دامن طبیعت، جنگل های باستانی منطقه، حاشیه رودخانه های خروشان و ییلاقات مفرح و زیبای این دیار و این سامان، این روز مبارک را به سرور و شادمانی می پردازند.
در آخر یک چیستان تالشی درباره ماه مبارک رمضان:
*داری دَری خدا سرا، خال و بولش چَمَه سرا، سالی وُاَره سی گلَه، هَرده نِبو ای گلَه.
ترجمه: درختی است در حیاط خدا، شاخ و برگ هایش در حیاط خانه ی ما (منظور ما مسلمانان می باشد)، سالی می آورد سی عدد میوه، نمی شود خورد یک دانه.
جواب: «روزَه ما» یا ماه مبارک رمضان
به زبان تالشی به چیستان مسله مسله «مثله مثله » می گویند.
با تشکر از خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی نیلاش و میهن رایانه شاندرمن - مسعود حاجتی- زینب بخشنده
الگو برداری پیامبر عظیم الشان جهان اسلام و پیامبر رأفت و مهربانی حضرت محمد مصطفی (ص) از لباس کادوسی ها(تالش ها):
قومی بس انبوه در زمان باستان در کوه های شمالی ایران نشیمن داشتند که به مبارزه علیه شاهان برخاستند و از اینجا نامشان در تاریخ ها امده است که یونانیان به خاطر شجاعت و روح سلحشوری(پارتیزانی) آنها را کادوس (کادوش) می نامیدند که بعد محرف و مبدل به تالش شد و بعدها چنگیزخان مغول نیز نام یکی از نوادگان خود را تالش نامید. بماند که یکی از بیان این واژه ها، خانه دوستی، وطن دوستی، «کَ + دوس» زیر مجموعه ی ایران دوستی است.
واژه تالش را اعراب، از طیلسان مشتق می دانند؛ یعنی کسانی که لباس پشمی می پوشند. نمایشگاهی که اخیراً با ارائه مُد و لباس که پوشش 18 نوع از اقوام به معرض نمایش گذاشته شده بود، بهترین و برگزیده ترین پوشش و جایزه را به پوشش باشلاق و گوشکلا(گوش باشلاق) طیلسان قوم تالش اختصاص دادند.
در جنگی قوم کادوس(تالش) شرکت داشتند که جزو رزمندگان رستم فرخزاد به شمار می رفتند، به عنوان زیر مجموعه وطن پرست و جان بر کف ایران عزیز که شجاعانه دفاع نمودند و در تاریخ می دانیم که ایرانیان در برابر شعار برابری و برادری اسلام سر تسلیم فرود آوردند و سلاح را گذاشته و تسلیم شدند.
پیامبر عظیم الشأن جهان اسلام حضرت محمد(ص) مفتون لباس و پوشش قوم کادوس شد و از نوع باشلاق لباس رسمی و پیامبری خود را اقتباس و الهام گرفت. درخشش این لباس در نمایشگاه مُد جهانی از طرفی الگو قرار دادن آن از طرف پیامبر بزرگ اسلام اسوه جاوید و شاخص از این مدل لباس زهی سعادت برای ما ایرانیان می باشد.
« از نوشته های زنده یاد قاسم ماسالی از دبیران بازنشسته شهرستان ماسال در رشته جامعه شناسی »
لباس های سنتی زنان و مردان تالش نه فقط به لحاظ تنوع، رنگ، زیبایی و جلال و جمال و شکوه که به عنوان تنها پوشش باوقار و باحجاب و الگوی برتردرمیان انواع لباس های اقوام ملل مختلف در سطح جهان شناخته شده و مطرح می باشد.
از اینکه چرا تاکنون نام تالش جزء لیست اقوام و عشایر رسمی کشورقرار نگرفته و ثبت نشده است بسی جای تامل و پیگیری است . لذا انجام این مهم از سوی مسئولین ذیربط مورد استدعا و توقع است.
مورگان باستان شناس فرانسوی می گوید : این قوم ( قوم تالش ) پنج هزار سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) در این سرزمین می زیسته .
بابک خرمدین از تالش برخاسته . شیخ زاهد از اهالی تالش و از اسپهبدان گیلان بوده و خانقاه اولیه و محل زندگی او در حوالی لنکران تالش است. مردمی غیرتمند و قدرتمند به سختی صخره ها و به ظرافت شبنم های سحرگاهی سبزه ها و چمن های ییلاق ها که به گواهی تاریخ همواره در برابر هجوم بیگانگان چون سدی محکم و دژی پولادین ایستادگی کرده اند . مردمی از اصیل ترین نژاد ایرانی با زبان تالشی که از پرمایه ترین زبان ها و بازمانده ی یادگار پهلوی اشکانی با ویژگی ها و گستردگی خاص خود و جنبه های ممتاز فرهنگی و ادبی .
مطلب چهارم
تقی اسکندری تاسکوه
تحقیق و پژوهش ، گردآورنده و نویسنده
محرم و آئینهای مقدس و حزن انگیز آن در فرهنگ مردم تالش بزرگ – شهرستان ماسال
ماه محرمه مچت به پایه دِ دَ سم زنجیلو دِ پام بوخایه
ماه محرم است و مساجد بر پا و آماده برگزاری مراسم عزاداری هستند. دستهایم را با زنجیر و پاهایم را با غل بسته اند.
لنت به ام یارم چه بی بفایه نفسم آخره دِ چِمم رایه
لعنت بر این یار و همرازم که چقدر بی وفا شده. نفسهای آخر را می کشم و چشم هایم در انتظار دیدن تو هستند ای حسین
محرم دَر مَه او مَچت به پا یه گردنم زنجیلوو دِ پام بوخایه
ماه محرم آمده مساجد بر پا و آماده برگزاری مراسم عزاداری هستند. گردنم را با زنجیر و پاهایم را با غل بسته اند.
الهی بمره دشمن اسلام شوو روزون، ترا دِ چِمم رایه
الهی بمیرد دشمن اسلام. شبها و روزها چشم هایم در انتظار دیدن تو هستند ای حسین (1).
یا محّمد بَه قربونر بَشیمون
یا محّمد (ص) ای پیامبر بزرگ اسلام، جانم به فدای آن منزلت و مقامت.
عهدی مون بسته بَه نیمون پشیمون
عهد و پیمانی را که با دین و آئین توبسته ایم هرگز نخواهیم گسست.
مدینر منزلََه بهشتر گلزار
مدینه منوره جایگاهت و بهشت گلزار توست.
قسمت (نصیب) بوبوبَه گلزار بشیمون
آیا ما نیز خواهیم توانست قدم به گلزار تو بگذاریم.
این شعر بسیار زیبا از سروده های حجت السلام و المسلمین زنده یاد حاج سید محمود شرفی پره سری متخلص به شوقی و امام جماعت فقید بخش پره سر، شهرستان رضوانشهر تالش می باشد (2).
آنچه که در اجرای تمامی آئینها از جمله آئینهای دینی مذهبی در میان اقوام و عشایر مختلف حائز اهمیّت است تأثیر پذیری این آئینها در اجرا، از آئینها و باورها و آداب و رسوم و سنن و موسیقی سنتی و فرهنگ مردم هر منطقه اعم از شیعه، سنی و غیره می باشد که یکی از این آئینهای بزرگ، آئینهای سوزناک و غمبار ماه محرم است.
دهکده زیارتی سیاحتی شالماء و شالما کوه، تا قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال، یا، ماسالی مولومه بند
خوشبختانه تلفیق آئینها و باورهای کهن ایران باستان در میان همه اقوام و عشایر ایرانی با تمامی آئینهای دینی مذهبی از جمله آئینهای حزن انگیز ماه محرم که ریشه در اعتقادات الهی دارند به عینه ملموس و مشهود است که سرزمین کهن و پهناور تالش بزرگ نیز جدای از این مقوله نبوده و نیست.
به رسم یک سنت دیرینه و کهن در حوزه جغرافیایی سرزمین کهن و پهناور تالش بزرگ، حدود یک هفته تا 10 روز مانده به آغاز ماه محرم، کرنازنها (کرناف زنها) با برداشتن کرناهایشان، با بالا رفتن از گلدسته های مساجد روستاها و آبادیها، و یا با قرار گرفتن بر روی تپه ها و ارتفاعات واقع در اطراف روستاها، کرناهایشان را به سوی چهار جهت روستاها و محلات گرفته و تندتند شروع به کرنانوازی می کنند. در این راستا، مردم آبادیها و محلات مختلف توالش، با مکث کردن به صداهای کرناها گوش داده و ضمن خیره شدن به همدیگر، که اینکار را به زبان تالشی «گوشه قجه» می گویند با بیان این جمله که به ماه محرم نزدیک می شویم و محرم در پیش است، خودشان را برای خاکربی و تطهیر مساجد در روستاهایشان که توسط زنان و دختران و جوانان محلات که جملگی ملبس به لباسهای محلّی هستند، انجام می گیرد، آماده می کنند.
سپس این افراد به گروه های چند نفره با بدست گرفتن آلات نظافت، راهی مساجد شده و کارهای تطهیر را در مساجد آغاز و به مرور زمان آن را به پایان می رسانند و به این ترتیب مساجد روستاهایشان را برای برگزاری مراسمات عزاداری با شکوه حضرت سید الشهداء(ع) و یاران و خاندان با وفایش آماده می کنند. با شروع مراسم عزاداری حضرت امام حسین (ع) از اول محرم هر سال در روستاهای توالش، مردم محلات و آبادیها اعم از زن و مرد و پیر و جوان هر شب به مسجد رفته و به برگزاری عزاداری ماه محرم می پردازند.
در گذشته های دور و نزدیک مردم در گروه های مختلف یک و چند نفره اعم از زنان، مردان، کودکان، جوانان و نوجوانان، چوبدستی بدست از نوع (سره، فتره لس)، غروب هنگام و در تاریکی شب با استفاده از نور مشعلهای محلّی که به یک طرف چوبی بلند مقداری پارچه کُهنه را که به زبان تالشی به آن، پاره، می گویند می پیچند (می بندد) و با آغشته کردن آن از چربی بز و یا گوسفند، بجای نفت فعلی آن را روشن می کردند (پی سوز) و با استفاده از نور و روشنایی آن، راهی مساجد می شدند که در برگشت ها نیز در تاریکی شب ها که نه جاده ای بود و نه ماشینی، باز از روشنایی همان مشعلهای محلی استفاده می کردند تا زمانی که «حلبیه چرا» یا «چراغ حلبی» و چراغهای فانوس وارد بازارهای مصرف شدند.
اُمنا و ریش سفیدان محلّی در روستاها و محلات که امروزه برای مدیریت مساجد به عنوان هیأت اُمنای مساجد تلقی می شوند، چند روزی مانده به آغاز ماه محرم، مداحان و ملاهای محلی را جهت روضه خوانی و مداحی انتخاب و در قبال زحماتشان نیز مبالغی وجه نقد و یا مقداری گندم و برنج و غیره به آنها می دادند.
آئینهای محرم هر ساله از اول تا شب سیزده هم که به زبان تالشی به آن، سوّم امام، و به شب آن، اِمامی سُوومه شو، و به روز آن، اِمامی سُوومه روز، می گویند دایر و در مساجد روستاها و محلات برگزار می گردد.
دهکده زیارتی سیاحتی شالمای ماسال
در ایام ماه محرم در مساجد روستاهای توالش، معمولاً از سوی هیأت اُمنا و یا تعدادی از افراد مُتمکن که از بضاعت مالی بهتری برخوردارند با فراهم نمودن امکانات پذیرایی، اطعام می دهند. البته روشهای دیگری هم در خصوص پذیرایی در ایام ماه محرم در مساجد وجود دارد و آن اینکه دامداران با نذری دادن گوسفند و بجار داران نیز با نذری دادن برنج، هیأت اُمنای مساجد را در کار پذیرایی یاری می دهند.
طبق روال سنتی کهن و متداول منطقه در ایّام برگزاری مراسمات عزاداری، روضه خوانان و مداحان در طول دهه اول محرم به مناسبت هر شب که متعلق به کدام یک از شهدای بزرگوار کربلا باشد در وصف آن واقعه مبادرت به اجرای برنامه نموده و به عزاداری می پردازند. مثلاً شب و روز نهم محرم که متعلق به علمدار کربلا حضرت ابوالفضل (ع) است در وصف شهادت ایشان مراثی خوانده می شود.
در نواحی تالش، مداحان در غم مصیبت حضرت ابوالفضل(ع) به زبان تالشی اینگونه زمزمه می کنند:
کربلاعباس نام آور چبه کربلا عباس نام آورم چه شد
کربلا شهزاده اکبرم چبه کربلا شاهزاده اکبرم چه شد
عباسی وفا داری را بمرم بمیرم برای عباس با وفا
اِشته سوزَه علمی را بمرم بمیرم برای علم سبز پوشت
دیلم تنگه چمو چرا، ندارم ای خداجان دلم تنگ است و چشم و چراغی ندارم ای خدای مهربان
چمه کمر چَکه، برا، ندارم ای خداجان کمرم شکسته برادری ندارم ای خدای مهربان
خدا ده خون، دِچمی سو، آ گرده خدا را صدا بزن روشنایی چشمان را به حالت اول باز گردند
برا، شَه،آو، بوهره، زو، آ گردِ برادرم رفته آب بیاورد و زود بر گردد.
الی آخر...
و یا مثلاً در شب و روز هفتم ماه محرم که متعلق به بزرگ سرباز قنداقی حضرت امام حسین (ع) و نحوه شهادت طفل 6 ماهه سید شهداء حضرت علی اصغر (ع) می باشد، زنان و دختران روستاها با پوشیدن لباسهای محلّی تالشی که به لحاظ بافت و ساختار ظاهری و شکیل بودن، علاوه بر ویژگیهای منحصربه فرد جانبی، سرآمد همه لباسها و حجابها نیز می باشد، و به یاد طفل گهواره ای امام حسین(ع) که با اصابت تیر به گلوی نازنین وی آنهم با لبان تشنه در بغل و چشمان بابای آزاده اش به شهادت می رسند، گهواره های کوچک و بزرگی را با پوششهای سبز آماده، که هم در شبستان مساجد و هم در مزار اهل قبور و هم در روز عاشورا که به زبان تالشی آنرا، قتله روز، گویند، همراه هیأتهای عزاداری با سوز و گداز بسیار و با زمزمه کردن ابیات سوزناک و کهن تالشی که در وصف کودکان بوده و هماهنگ با آوای غمگنانه نی هفت بند تالشی یا «تالشه له له» که توسط نی نوازان نواخته می شود آنچنان سوز و هیجان و شور و عزایی برپا می کند که هیچکس را یارای صبر و تحمل نبوده و بلکه اشک غم و ماتم را از چشمان همگان جاری و ساری می سازد.
آنچه بیش از همه قابل توجّه بوده و شور و هیجان عزا و ماتم را دو چندان می کند، ریزه خوانی تالشی هماهنگ و همراه با نوای سوزناک نی هفت بند تالشی «تالشه له له» توسط مداحان اهل بیت می باشد که با خواندن اشعار و ابیات موزون و مرتبط تالشی سینه به سینه مخصوص کودکان و خردسالان که آوای مادرانه «لالایی» را نیز برای کودکان زمزمه می کنند، می باشد:
بَله لایلای، بخس لایلای
پسرم لایلای، بخواب لایلای
بخس، بخس بَله، روز آبه نیه ستاره آسمون کم آبه نیه
بخواب، بخواب ای کودکم، هنوز روشنایی روز فرا نرسیده است. ستاره های آسمان هنوز کم نشده اند
ستاره ی آسمون دِمینش مرجون خلکی تله گفون من کرده رنجون
همان ستاره های آسمان که وسط شان همچون دانه های عدس است، شماتت و سرزنش دیگران رنجورم
کرده است.
ناله ها و مویه های حاضران و عزاداران در محل لالایی خوانی حضرت علی اصغر (ع) به حدی حُزن انگیز است که زبان از شرح آن قاصر و قلم از درج آن عاجز می باشد، به ویژه آنکه گهواره های نمادین حضرت علی اصغر (ع) نیز که توسط زنان و دختران تکان داده می شوند. در مراسم غمگنانه گهواره لایی حضرت علی اصغر(ع) مداحان اشعار زیر را نیز هم به زبان فارسی و به ویژه به زبان تالشی می خوانند و زمزمه می کنند.
سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
و الی آخر ...
سوگندها و باورهایی در خصوص خداوند سبحان، حضرت محمد(ص) پیامبر بزرگ اسلام، قرآن مجید، حضرت امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و همه ائمه بزرگوار (ع) و خاندان عصمت و طهارت اهل بیت (ع) در منطقه تالش بزرگ وجود دارد که عبارتند از:
1- اگر کسی بخواهد برای موضوعی در تالش با نام حضرت ابوالفضل (ع) سوگند یاد کند به زبان تالشی
می گوید: ابوالفضی بالون، را بمرم یعنی: برای دستهای حضرت ابوالفضل(ع) بمیرم. منظور دستهای قطع شده آن حضرت می باشد.
2- به دِ بال پسیسته حضرت ابوالفضل قسم یعنی: به دستهای قطع شده حضرت ابوالفضل (ع) سوگند
3- ابوالفض قسم یعنی: به ابوالفضل قسم (سوگند یاد می کنم)
4- در معاملات وقتی می گویند ابوالفضلی یعنی: معامله ای که هیچگونه خدشه ای برآن وارد نیست و غیرقابل فسخ خواهد بود. یا بعضی معاملات به نام نامی پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد (ص) می باشد با عنوان: رسول مال. توضیح اینکه در اینگونه موارد هیچ مدرکی تحت عنوان فروشنامه یا به تعبیر تالشی فروش نومچه ما بین معامله کنندگان رد و بدل نمی شود.
5- به علم حضرت ابوالفضل (ع) قسم: علم در هیأت های عزاداری و مساجد از آن حضرت ابوالفضل العباس (ع) که به تعبیری به علمدار کربلا نیز مشهور است، می باشد، در روستاهایی که بقاع متبرکه وجود داشته باشد با ذکر نام آن روستا به بقعه آن سوگند یاد می کنند. مثلاً: میره مله ایمازده قسم.
ایمازده = امام زاده
شالما ایمازده قسم و یا مولومی ایمازده
قسم ترجمه: به امام زاده شاه معلم، یا مولومی ایمازده سوگند. خندیله پشتی ایمازده قسم. گاگره پشتی
ایمازده قسم رنگوعه ایمازده قسم، گول گولی ایمازده قسم، سراکه ایمازده قسم.
یا مثلاً در بسیاری از جاها، با ذکر نام آن بقعه سوگند یاد می کنند. مانند آقا سیدرضا قسم، آقا سید ابراهیم قسم.
مردمان تالش در قسمتهای مختلف زندگی و به اقتضایِ کاری یا برای ثابت کردن حقی که دارند و یا برای قانع کردن طرفهای مقابل سوگندهایی یاد می کنند که بشرح زیر می باشند:
1- به خون حسین قسم
2- ای امام حسین ته زونی کِ از کاریمه چه وانه
3 - به روح رسول الله قسم
4- به قرآن محمّد (ص) قسم
5- به قرآن مجید قسم
6 - قرآن قسم
7- به امام رضای غریب قسم
8- به فاطمه زهرا قسم
9- به علی قسم
10-به خدای احد و واحد قسم که ایِ بنده اش محمدَه،
اگر کسی در روستایی و محله ای به قرآن خوانی شهرت داشته باشند، مثلاً نامش هم صفر باشد در اصطلاح رایج محلّی می گویند صفری قرآن قسم، یا مثلاً کسانی که خود از قاریان محترم قرآن باشند و کسانی با آنها طرف مذاکره شوند در لابلای صحبتهایشان می گویند فلانی اشته خونده قرآن قسم؛ به امام زمان قسم و الی آخر ...
علم آچینی
به رسم سنتی دیرینه و کهن در نواحی روستاها و آبادیهای تالش، هیأت اُمنای مساجد به اتفاق علمدار، که معمولاً از افرادی معین و مشخص می باشند و همچنین به کمک تعدادی از جوانان و بعضاً زنان و دختران درسومین روز ماه محرم، پارچه های سبز بسته شده بر روی علم ها را باز نموده و پس از خاکربی نسبت به شتشوی آنها اقدام می کنند و همچنین پارچه های سبز تازه ای را که از سوی مردم در طول سال و یا در ایام محرم بعنوان نذری به هیأت اُمنا و یا علمداران مساجد تحویل نموده اند به علمها گره می زنند که اینکار را به زبان تالشی «علم آچینی» و یا همان علم بندان گویند که معمولاً در داخل مساجد صورت می گیرد.
مراسم علم بندان
علم بندان دوّم، یا به زبان تالشی علم آچینی دواره:
علم بندان دوم در شب و روز هفتم ماه محرم انجام می گیرد و علّتش هم این است که چون اوّلین سینه زنی ها و زنجیرزنی های هیأتهای عزادار در بیرون از مسجد و در محوطه آن صورت می گیرد و مقدار پارچه های سبزی را که در طول هفت شبانه روز از سوی مردم بعنوان نذری برای بستن بر روی علم جمع شده است، در شب هفتم ماه محرم بر روی علم گره می زنند به این صورت که علمداران، علم را بطرف پایین خم می کنند (بصورت نیمه افراشته) و حاضرین در میدان اعم از زن و مرد و دختر و پسر و همچنین هیأتهای عزادار ضمن زیارت کردن علم از زیر آن نیز رد می شوند و بچه های کوچک را نیز از زیرعلم رد می کنند به نیت در امان ماندن از هرگونه حوادث و بلایا و مقداری پول نیز بعنوان نذری برگوشه هایی از پارچه های سبز بسته شده بر روی علمها گره می زنند که این گره ها به منظور برداشتن پولهای نذری پس از اتمام کار زنجیرزنی و سینه زنی و بردن علمها به داخل مساجد با حضور هیأت اٌمنا باز می شوند که این پولها نیز برای اُمورات مساجد هزینه می گردند.
علم بندان یا «علم آچینی سوّم» در شب و روز نهم ماه محرم که متعلق به حضرت عباس(ع) می باشد.
علم بندان، یا علم آچینی، بعد از ظهر روز عاشورا پس از عزاداری هیأتها و نیز بعد از برگزاری نماز ظهر عاشورا و به هنگام برگشتن هیأتهای عزادار از کنار بقاع متبرکه و مزار اهل قبور بسوی مساجد محل، سر علم ها را که نمادی از دست های حضرت عباس (ع)، علمدار کربلاست به یاد جدا کردن دستهای سقای کربلا در حین آبرسانی به تشنه لبان خیمه گاههای حضرت امام حسین (ع) توسط دشمنان از بدن، از علم ها جدا نموده و به حالت خمیده در می آورند که در انجام اینکار شور و شیدایی وصف نا شدنی از سوی حاضرین عزادار که بسیار لحظه های غمگین و محزونی است برپا می شود و مداحان نیز یا به زبان فارسی و یا به زبان تالشی در وصف این واقعه غمبار مداحی می کنند که بعضی از ابیات تالشی آن بشرح زیر می باشد:
عباسی وفا داری را بمرم برای وفاداری عباس بمیرم
اشته سوزه علمی را بمرم برای علم سبز پوشت بمیرم
اشته دَسِن، چبینه، ای براجان دستهایت چه شدند، ای برادرجان (ای برادر)
اشته، آسیه، دیلی، را بمرم ای برا جان قربان آن دل خسته ات بروم ای برادرجان(ای برادر)
دیلم تنگه، چمو، چرا، ندارم براجان دلم تنگ شده، چشم و چراغی ندارم برادر جان (ای برادر)
چمه، کمر، چَکَه، برا، ندارم خداجان (ای خدا) کمرم شکسته، برادر ندارم ای خدای مهربانم (ای خدا)
چَمَه عباس علمدارمون، نا اومه عباس علمدار ما نیامد
خدا، ده خون، دِ چمی سومون، نا اومه خدا راصدا بزنید نور چشمانمان نیامد
به رسم یک سنت قدیمی در روستاهای مناطق و نواحی تالش بزرگ و به ویژه ماسال و شاندرمن در روز عاشورا و سوم امام، اهالی محل و هیأتهای عزادار بصورت خود جوش افرادی را با عناوین شمر و عوامل و ایادی آنها با کلاه ها و لباسهای قرمز رنگ و زنجیر و قمه و چوب بدست در جهت تحقیر و آزار و اذیت کودکان خردسال با پاهای برهنه اعم از دختر و پسر که به یاد غریبی و اسیری اطفال خردسال شهید کربلا که گروهی سواره و جمعی پیاده هستند،با سر دادن داد و فریادهای دلخراش و کتک زدن آنها حتی، کاسه های آبی را که از سوی اطرافیان جهت نوشیدن به آنها داده می شود از دست آنها می گیرند و به هوا پرتاب می کنند و به این ترتیب از نوشیدن آب آن کودکان نیز جلوگیری می کنند و با شمشیرها و ابزارهایی که در دست دارند آنان را عذاب های روحی و روانی می دهند انتخاب می کنند.
جالب توجه اینکه در جلوی این کاروان دلسوخته شهید کربلا، چند اسب به رنگ های مختلف به ویژه اسب سفید را که با یراق سبز رنگ پوشیده شده اند و روی بعضی از این اسبها کودکانی به یاد اُسرای کربلا سوار کرده اند، حرکت می کنند.
قابل توضیح است که: در نواحی تالش، فرهنگ و باور ویژه ای وجود دارد که هنوز هم مردم مسلمان این سامان اسبی را که رنگش سفید باشد در سوارکاریها و باربریها بسیار مورد مدارا و مهر و محبت صاحبانشان قرار می گیرند و علّتش هم این است که چون اسب سقای کربلا حضرت ابوالفضل العباس (ع) در واقعه خونبار و غمبار کربلا سفید بوده است.
در مساجد همه ی هیئت های عزادار در سرتاسر تالش بزرگ و به ویژه در ماسال و شاندرمن مرسوم است که در وسط سینه زنی ها و زنجیرزنی ها افرادی از سادات جلیل القدر میانسال به بالا و حتی غیرسادات حداقل هر 5 دقیقه به 5 دقیقه، با خوندان اشعاری موزون با صداها و لهجه های بسیار زیبا و شنیدنی همچون:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و عزا و چه ماتم است
سلام الله حسین (ع)
لعنت الله علی قاتلان حسین
که سینه زنان و زنجیر زنان و حاضرین در محیط اطراف هیأتهای عزادار در پایان هر مصرع با گفتن یاحسین بلند که خاصه در روز عاشورا هلهله ویژه ای از ماتم و عزا را به وجود می آورد.که با تمام شدن اشعار فوق، سینه زنان و مرثیه خوانان بلافاصله به کار نوحه سرایی و زنجیرزنی ادامه می دهند که اینکار را به زبان تالشی، محتشم خوانی، گویند.
محتشم خوانان در پایان هر محتشم خوانی جملات زیر را بر زبان جاری می کنند که حاضران بعنوان همخوانان موضوع، آن را با یا حسین پاسخ می دادند:
غریب و تنها حسین، همخوانان: یا حسین
عزیز زهرا حسین، همخوانان: یا حسین
بی کس و تنها حسین همخوانان: یا حسین
شاه شهیدان حسین همخوانان: یا حسین
سلام الله علی حسین لعنت الله علی قاتلان حسین همخوانان: یا حسین
و به همین ترتیب نیز ادامه می یابد.
آنگاه در پایان اینکار در هر مراسم عزاداری و سینه زنی که توسط محتشم خوانان گفته می شود، عبارت زیر است:
برشمر ولد زنا لعنت: حاضرین در پاسخ می گویند بیشمار
بر یزید و یزیدیان لعنت: حاضرین در پاسخ می گویند بیشمار
و با ایجاد آن هلهله خاص عزا، بسیاری از مردم به یاد شهدای کربلا به گریه و زاری می پردازند زیرا با محتشم خوانی آنهم در درون هیأتهای عزادار و انبوه جمعیت به گونه ای تداعی می شود که صحنه حاضر انگار خود صحنه کربلاست و صداهای محتشم خوانان بسیار تاثیرگذار و هیجان انگیز است که در اینجا به ذکر نام بعضی از محتشم خوانان ماسال و شاندرمن پرداخته می شود:
زنده یاد سید محسن صفوی میرمحله مشهور به تنکافی اَقه، زنده یاد سید کمال صفوی میر محله، زنده یاد سید رمضان شعیبی، سید جلیل مستجابی کلور، اقبال عبادی شالکه، گداعلی رحمانی مشهور به مشهدی اَبا، تابعلی دلداری نیلاش، شجاع دولتی، عباس شهبرگ، زنده یاد سید علی جلیلی چاله سرا، وجیه اله عبادی وشمه سرایی، سید تراب جلالیان، اقبال خورسندی، اسد خانی پور، اسلام اسماعیل زاده، قربان احمدی، شیخ احمد محمدی آهکلان، سید انام اکرامی، انام قربانی، مهدی ابراهیمی، ابراهیم پرورش مشهور به نوری، حجت خوشکلام، سید مرتضی علوی مشهور به اَقه بوره میر، قدرت جیواد شالمایی مشهور به مشته میرزه قه، عباس رشیدی وشمه سرایی، بیت اله قربانی مهدیخان محلّه ای، رسول زرین کلاه، خان خانی مؤمنی، رحیم خداشناس، حمید استوار میله سرا، یوسف شیرزاد معروف به حاجی اَقه برا، مداح و محتشم خوان و کارشناس مسائل دینی حاجی علی عباس پورغلام، مداح و محتشم خوان ملّلا عزیز قاسمی، حاجی حیات محمدیاری، سلیمان شکوری، رحمان قلی زاده، حاجی ایلدار توسلی، سید گل آقا احمدی، غلامعلی یحیی نیا، محرمعلی وثوقی، کیهان روستا، رحیم اله رحمانی، خسرو ستوده، سیف اله جهانگیری، سید علی رمضانی، ناز علی حقیقی چسلی، میر کاظم عاقلی، محمد رضایی چلمه سرا، حاجی عظیم عظمتی، حاج سید منصور فلکی مداح و محتشم خوان، عزت اله امیراحمدی، سید حسن حمیدی، حجت اسد زاده، سید عبدالاواحد هاشمی نژاد، مشهدی لطفی مرادی، سید آقا سید علیپور، باب اله سالاری، ابراهیم واحدی، شهباز علی حاجتی و غیره ...
در برگزاری مراسم عزاداری عاشورای حسینی در گذشته، همه عزاداران اعم از زنان و مردان با پوششهای سنّتی به ویژه برای مردان از شال و پشم استفاده می کردند که این سنت کهن در بسیاری از مناطق پنج بلوک تالش خاصه در فصول سرما به قوّت خود باقیست.
در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی یک الی دو نفر در هیأت عزاداری با بر دوش گرفتن علم حضرت ابوالفضل(ع) که پوشیده از پارچه های نذری سبز رنگ می باشد در پیشاپیش هیأتها حرکت می کنند که در طول مسیر و در بسیاری از جاها خاصه در جوار بقاع متبرکه سینه زنان و زنجیرزنان، همراهان بعد از دُور زدن بقعه به پاس احترام بقاع متبرکه در جلوی درب های ورودی این بزرگواران توقف نموده و به عزاداری و نوحه سرایی می پردازند و عاشورای حسینی را به این بزرگواران که از نوادگان خاندان بزرگ پیامبر هستند، تسلیت می گویند.
علمداران به درخواست حاضرین و همراهان هیأتهای عزادار، سر علمها را به پایین خم نموده و زنان و دختران و مردان و جوانان به یاد و گرامیداشت دستهای قطع شده دشت کربلا حضرت ابوالفضل(ع) ضمن زیارت علم و رد شدن از زیر آن با بستن پارچه های سبز به علمها، مبالغی پول نیز بعنوان نذری در لابلای پارچه های سبز روی علم ها بسته و آن را با گره محکم می کنند که این نذورات نیز در پایان مراسم عزاداری هیأتها و با رسیدن به مساجد روستاها در مسیر برگشت، با حضور ریش سفیدان محل توسط علمداران از روی علم برداشته می شود که پس از شمارش برای مخارج عمومی مساجد تحویل هیأتهای اُمنا می شود.
صحن مطهر بقعه ی متبرکه اقا سیدرضا (ع)، دلیجان شاندرمن
هیأتهای عزادار معمولا به محلات دیگری که دارای بقاع متبرکه هستند می روند که این حرکت برای ادای احترام و عرض تسلیت به محضر شریف این بقاع متبرکه در این ایام برای اجرای مراسم عزاداری انجام می شود. به محض ورود به روستاهایی که دارای بقاع متبرکه و قبرستانهای قدیمی هستند، با سینه زنی و زنجیر زنی و مرثیه خوانی و نوحه سرایی مورد استقبال هیأتهای میزبان قرار می گیرند که هیأتهای میزبان اشعار زیر را برای خوش آمد گویی به هیاتهای مهمان می خوانند:
اهل عزاخوش آمدید، خوش آمدید،
اهل عزای مصطفی خوش آمدید عجب عجب،
ای مجمع اهل عزا خوش آمدید به نزد ما
سینه زنان با وفا خوش آمدید به نزد ما
خوش آمدید مرحبا اجر شما با خدا
آنگاه اشعاری که مداحان به محض به ورود هیاتهای مهمان به حرم بقاع متبرکه می خوانند به شرح زیر می باشد:
شاه سلام احمد مختار سلام علیک
شاه جگردار سلام علیک اهل عزادار سلام علیک
یا ولد مصطفی اَلفه سلام علیک منبر و قرآن سلام علیک
یا خلف مرتضی اَلفه سلام علیک اکبر نا کام سلام علیک
یا ولد الانبیا الفه سلام علیک اصغر عطشان سلام علیک
انت قتیل الشهید یا ولدی یا حسین (ع) جمله پریشان، سلام علیک
بکلُلهُو جبرئیل یا ولدی یا حسین زینب بی یار سلام علیک
یا معین الضعفا الفه سلام علیک امام سجاد سلام علیک
جمله عزیزان سلام علی حضرت قاسم سلام علیک
اهل عزا السلام اهل بوکا السلام
موالیان السلام احمد مختار سلام علیکم
چه کربلا ست امروز چه پر بلاست امروز
سر حسین مظلوم از تن جداست امروز
عزاعزاست امروز روز عزاست امروز
مهدی صاحب الزمان، صاحب عزاست امروز
قابل توجه است که این اشعار را مداحان به گونه ای می خوانند که در ذهن و دید حاضران صحنه واقعی کربلا را تداعی و اشک از چشمان همگان جاری می شود. صحنه ای بسیار حزین و غمبار می باشد.
پس از پایان کار و به هنگام برگشت هیأتهای عزادار، شعر زیر را بعنوان خداحافظی قرائت می کنند:
ای همسفر زینب رفتیم خداحافظ ای زینب غمگسار رفتیم خداحافظ
و هیأت های میزبان نیز اشعار زیر را برای خداحافظی هیأتهای مهمان می خوانند:
ای شیعیان مرتضی خدا نگهدارتان
زنجیر زنان با وفا خدا نگهدار تان
ای شیعیان مرتضی خدا به همراه تان
موالیان با وفا خدا به همراه تان
اهل عزا خدا نگهدارتان
اهل عزا خدانگهدارتان
شب عاشورا عده ای از مردان کهنسال و ملامسلک به اتفاق سایر افراد روستاها اعم از جوانان و نوجوانان و میانسالان به پاس احترام بیدارباشی حضرت امام حسین (ع) و یاران و خاندان با وفایش که در بیخوابی بسر بردند، شب را تا اذان صبح در داخل مساجد با قرائت قرآن و نوحه خوانی و مرثیه سرایی بیدار می مانند و بعد از اذان صبح عاشورا، و ادای فریضه نماز صبح و عزاداران شب زنده دار شب عاشورا، کار برپایی مراسم عزاداری صبح عاشورا، را از داخل مسجد آغاز و در روستاهایی که بقعه متبرکه وجود دارد، عزاداران با پاهای برهنه از مسجد خارج شده و سینه زنان و سر زنان به سوی بقعه متبرکه روستا حرکت و با سینه زنی و نوحه سرایی، و با دور زدن بقعه با همان حالت مرثیه خوانی و سینه زنی که تا سپیدی روز ادامه دارد به عزاداری می پردازند، که مجدداً با همان حالت عزاداری به سوی داخل مساجد باز می گردند. که این کار را به زبان تالشی «صبه عزا» گویند.
لازم به یادآوری است اشعار و ملودیهایی را که توسط مداحان اهل بیت (ع) در برگزاری مراسم عزاداری صبح عاشورا که مراسمی بسیار محزون و ویژه می باشد، برای همخوانی سینه زنان، خوانده می شود به این شرح است:
ای ذوالجناح همراه بیا پس کوحسینم در کجاست
ای مسلمانان صبح عاشوراست ای مسلمانان یوم عاشوراست
ای صبح صادق ز افق سرمزن سرمزن آتش غم بر دل حیدر مزن سر مزن
این صبح عزاست یا رسوالله کربلا غوغاست یا رسول الله
شاه دین تنهاست یا رسول الله
امروز، روز عاشورا یا عید قربان است
و الی آخر ...
در مناطق مختلف تالش بنا به یک رسم دیرینه هر ساله تعدادی از اهالی دامدار روستاها پس از بازگشت از مراسم عزاداری شب عاشورا، با شیری را که در روز قبل از دامهایشان دوشیده و جمع آوری کرده اند، به نیت نذری دادن آش شیر برنج (3) تهیه می کنند و توسط اعضای خانواده با همان ظرفهای قدیمی که آش شیر برنج را در آنها درست کرده اند و به زبان تالشی به آن ها «شیره واپاتیل» یا «شیره وا قزون» می گویند، برای پذیرایی عزادارانی که بعنوان شب زنده داران، شب عاشورا را در مساجد مانده اند و در صبح عاشورا بعد از اذان صبح و ادای فریضه نماز به عزاداری صبح عاشورا می پردازند به مساجد می برند تا عزاداران شب زنده دار، شب عاشورا و سایرین را پذیرایی نمایند.
مراسم عزاداری شب شام غریبان عاشورای حسینی در روستاهای تالش بزرگ:
حوالی غروب شام غریبان که ماتم و عزا همه جا را فرا گرفته است به یاد اسیری و غریبی اطفال و خاندان ابی عبدالله، سرور و سالار شهیدان، هیأتهای عزادار، حوالی غروب روز عاشورا، به همراه زنان، دختران و پسران جوان و نوجوان و مردان محلات و روستاها به ویژه افراد سینه و زنجیرزن همراه مداحان با روشن کردن مشعلهای قدیمی و یا فانوس بدست که روشنایی بخش داخل و محوطه مساجد نیز می باشند، با خواندن اشعاری چون:
امشب به صحرا بیکفن جسم شهیدان است/ زینب پریشان است/شام غریبان/ زینب عزادار است/والی آخر ...
وارد محوطه های اهالی محل می شوند که اهالی خانه ها نیز ضمن همدردی با شام غریبان و با اطفال به
اسارت رفته حضرت امام حسین(ع)، هدایایی اعم از نقدی و غیره، به هیأتهای عزادار تقدیم می کنند که
یادآور دوران اسیری و اسارت این خاندان بزرگ را در اذهان تداعی می کند.
از جمله برنامه های رایجی را که بصورت سنتی در روز عاشورا در جوار بقاع متبرکه و بر روی قبور و اهل قبرستان از سوی قاریان محلی و ملاهای قدیمی صورت می گیرد، قرائت قرآن کریم است که این قاریان
بزرگوار عمدتاً از سادات جلیل القدر می باشند.
این ملاهای محلی یا همان قاریان محترم قرآن با بدست گرفتن این کتاب آسمانی، و به ویژه بنا به درخواست انبوه مردم که با هیأتهای عزاداری وارد قبرستانها می شوند و در کنار مزار از دنیا رفتگانشان می نشینند و آیاتی از سوره های مبارک این کلام خدا را به منظور آمرزش اموات و رحمت و مغفرت ارواح اهل قبور قرائت و در پایان فاتحه ای نثار روحشان می کنند.
البته مردم و عزاداران حسینی نیز بصورت داوطلبانه مبالغی به این قاریان بزرگوار اهدا وپرداخت می کنند.
اتفاقات بسیار زیبایی که در ماههای محرم و صفر در نواحی و مناطق مختلف تالش می افتد این است که پسران و دخترانی که در این دو ماه مقّدس متولد می شوند علاوه بر نامهای محرم و صفر، در نامگذاریهای
تازه متولدین از اسامی بزرگواران خاندان عصمت و طهارت همچون نام حضرت امام حسین (ع) و حضرت زین العابدین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت علی اکبر، حضرت قاسم و حضرت علی اصغر(ع ) و یاران و سایر خاندان حضرت اباعبدالله و همچنین از اسماء مبارک حضرت محمّدبن عبدالله (ص) پیامبر عظیم الشان جهان اسلام و حضرت امام حسن و حضرت امام رضا (ع) استفاده می شود و برای کسانی دختر باشند اسامی مبارک خانمهای بزرگوار خاندان عصمت و طهارت همچون حضرت زینب (س)، حضرت سکینه (س)، حضرت رقیه (س) و حضرت معصومه (س) و حضرت زهرا (س) و امثالهم استفاده می کنند.
پِِِزِِِرَه = به پیراهنهایی که به وقت سینه زنی و زنجیر زنی در ماه محرم برتن می کنند، گفته می شود.
پیراهن های سینه زنی، پیراهنهای بلندی هستند بصورت سرتاسری که استفاده از آن ها در گذشته های نه چندان دور نیز مرسوم بوده است و ساختار ظاهری آن نیز به این صورت بوده که قسمت جلوی و پشت شانه های آن را خالی می گذارند که از ناحیه گلو دارای یک دکمه می باشد و بعد از پوشیدن، آن را به یقه محکم می کردند.
این پیراهن مخصوص ماه محرم می باشد و فقط در سینه زنی ها آن را می پوشند، و در آن بدن سینه زنان از ناحیه سینه و پُشت شانه ها کُلاً لُخت و بیرون از پیراهن قرار داشت که به زبان تالشی به این پیراهن «پِزِرَه» می گویند.
به زبان تالشی به اربعین حسینی، چلم امام، گویند که در شب و روز اربعین حسینی نیز مراسم سینه زنی و مداحی و روضه خوانی در مساجد منطقه برپا می شود.
در بیست و هشتم و بیست و نهم ماه صفر نیز که سالروز رحلت و شهادت حضرت محمّد مصطفی (ص) پیامبر بزرگ اسلام و حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام رضا (ع) می باشد نیز مراسم عزاداری سینه زنی و مداحی و روضه خوانی در مساجد روستاهای مناطق و نواحی تالش برگزار می گردد؛ به زبان تالشی به ماه صفر، صفره ما، و به روز رحلت حضرت محمد (ص) پیامبر بزرگ اسلام و شهادت حضرت امام حسن (ع) بیست و هشت صفر، یا چهل و هشتم نیز گویند.
ضرب المثلی نیز در خصوص ماه محرم در فرهنگ مردم تالش وجود دارد که مضمون آن به شرح ذیل می باشد:
تا محرم به پایه لنت بر یزیدَه
ترجمه: تا محرم برقرار و برپا است یزید مورد لعن همگان قرار دارد.
کاربرد: این ضرب المثل را برای کسانی به کار می برند که: بخاطر عملکرد بدشان همیشه مورد سرزنش دیگران قرار دارند.
«مرثیه پایان ماه محرم، مرثیه آخرین شب»
«تالشی»
حسین جان زمین سخته، آسمون، دورهَ کا بوشوم
حسین جان زمین سفت و آسمان دور است به کجا پناه ببرم.
چمه چِم، اشته، واسی، زار و گریانَه کا بوشوم
چشمهایم بخاطر مظلومیت شما گریان است به کجا بروم
د چِمم خشک آبَه هَدَه بَرمسه کرد مه
اشک چشمهایم خشک شده اند آنقدر که گریه کرده ام
یاله دنیاکو چرا غم، چمه میمونه حسین جان
در این دنیا بزرگ چرا فقط اشک و غم و ماتم مهمان خانه ام است ای حسین.
ماه خون ماه محرم خداحافظ/ حضرت عباس خداحافظ
منبر و قرآن خدا حافظ / حضرت کلثوم خداحافظ
اهل عزادار خدا حافظ /
اکبر جوان خداحافظ / مسجد و مداح خداحافظ
اصغر عطشان خداحافظ / ماه محرم خداحافظ
جمله پریشان خداحافظ / پارچه مشکی خداحافظ
جمله وفادار خداحافظ / زینب بی یار خداحافظ
شاه شهیدان خدا حافظ / قاسم حسن خداحافظ
ای شه عطشان خداحافظ/ای شیعیان حیدر خداحافظ
وعده به سال دیگر
پی نوشت:
1- اشعار موصوف از فولکلوریک تالش و سینه به سینه به ما رسیده است.
2- اقتباس از کتاب «تالشنامه» اثر استاد حاج سید نهضت حسینی نژاد پونلی.
3- به زبان تالشی به آن «شیره وا» گویند که بی شک یکی از خوشمزه ترین و بی نظیرترین خوراکیها و غذاهای سنتی تالشها و سایر نقاط نیز محسوب می شود.
4- با تشکر از همکاری آقایان: رضا رضانژاد لیپایی، مرتضی خورسندی تاسکوهی، کرمعلی آذری وشمه سرایی، زین العابدین فرج زاده، علی شیرعلی نیا، محمد علی شیرعلی نیا، سید بهمن صفوی میرمحله فرزند مرحوم آقا سید عبداله، غلامرضا مرادی مشهور به شرئ، مشهدی چراغعلی اسکندری طاسکوهی، حاج منوچهر اسکندری طاسکوهی، عیسی علیجانی پورحسینی، ناصر قلی فتحی وشمه سرایی، سید مهدی صفوی، سید فیاض صفوی فرزند مرحوم آقا سید محسن، حاج سید نصراله فاطمی معروف به حاجی میری، علی عزیزی، هادی شهبازی چپه زادی، مسلم شهبازی چپه زادی، نازعلی نوروزی، باباعلی شیردل، علی صالحی و یوسف رضایی، فریبرز هژبر درخانه
شعراز: حضرت حجت الاسلام والمسلمین زنده یاد حاج محمود شرفی پره سری
متخلص به شوقی
خواننده تالشی : محمد حسینی در وصف پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص)
یا محمد بَه قوربونر بَشیمون عهدیمون بسته به نیمون پشیمون
مدینر منزله بهشتر گلزار نصیب بوبو به گلزارر بَشیمون
یا محمد (ص ) ای پیامبر بزرگ جهان اسلام ، جانم به فدای آن منزلت و مقامت.
عهد و پیمانی که با تو بسته ایم، هرگز نخواهیم گسست.
مدینه منوره جایگاهت و بهشت گلزار توست.
آیا مانیز خواهیم توانست قدم به گلزار تو بگذاریم.
ترجمه شعر:از برنامه فرهنگ مردم صدای جمهوری اسلامی ایران و شبکه چهارسیما
تولدپر خیر و برکت و میمون و ظلم ستیز و عدالت گستر و طاغوت شکن پیامبر عظیم الشان جهان اسلام و ختم رسولان حضرت محمد رسول الله ( ص ) ، پیامبر رأفت و مهربانی ، پیامبر صلح و دوستی ،پیامبر صداقت و راستگویی ، پیامبر امین و امانتداری ، پیامبر اخوت و برادری ، پیامبر همه ی خوبی ها و نیکی ها فخر عالم امکان ، اشرف مخلوقات ، رحمۀ للعالمین ، و هفته وحدت مصادف با میلاد مسعود حضرت امام جعفر صادق ( ع ) و مقارن با تولد با سعادت حضرت عیسی مسیح ( ع ) بر همگان مبارک باد.
تقی اسکندری تاسکوه
باتشکر از خدمات کامپیوتری سجاد محمدی نیلاش