مطالب تالش
******************************************
مطلب پنجم
پنج بلوک تالش سرزمین کهن و گذری کوتاه دراین سرزمین اساطیری:
قوم تالش یکی از اقوام ایران باستان است که به کادوسیان معروف بودند واز اولین اقوامی بودند که قبل از اریایی ها در فلات ایران پا گذاشتند ودر منطقه ی وسیعی در امتداد دریای خزر از اطراف لنکران گرفته تا قسمت های غربی رودبار سکونت داشته وجزو اولین کسانی بودند که دروازه های تمدن را با حکومت مادها در ایران گشودند.
تالش دارای سرزمینی سبزوخرم با ویژگی های آب وهوایی وطبیعت روح نواز ودل انگیز خاص خود که درنظر خیلی از بینندگان یکی از زیباترین طبیعت های جهان به شمار می آید که به دومنطقه قشلاق وییلاق که اوج وفرود آن نیز در نی تالشی متبلور ومشهود است.
مردمانی مسلمان با سفره مهمان نوازی که شهره ی خاص وعام بوده و دارای طبیعتی بی نظیر می باشد. امیدواریم این طبیعت زیبا که همچون دُرّی گرانبها از گذشتگان به ما ارث رسیده است، به تاریخ و به نسل های بعد از خود زیباتر وشاداب تر به آنها تحویل نماییم. تا خدای ناکرده با نابودی آن، خودرا مورد شماتت ایندگان قرار ندهیم.
به نقل از برات گنجی زاده کلنگستانی :
سیاح و نویسنده ی ایتالیایی با عنوان از سراوان و شفت و فومن تا ماسال و رضوانشهرو هشتبر طوالش و آستارا ، در خصوص زیبایی های خیال انگیز و جغرافیای منحصر به فردتالش اینگونه سخن گفته است : تالش را ببین و بعد بمیر
وجه تسمیه تالش:
در شمال ایران، نام این منطقه ،طالیش و یا طوالیش تلفظ می شودو همچنین برای نامیدن دامنه شرقی رشته کوه های تالش و هم قومی به این اسم بکار می رود . مارسل بازن ، دکتری دولتی فرانسه در کتاب دو جلدی تالش منطقه ای قومی در شمال ایران ،ضمن بر شمردن موارد اخیر الذکر در این خصوص می گوید : داشتن اینگونه اسامی واحد که توسط ، ش . کیفر در افغانستان نیز مشاهده شده است در ایران چندان معمول نیست . با وجود اینکه تعداد زیادی مناطق قومی به اندازه ها و اهمّیت مختلف وجود دارد ولی معمولا نام این مناطق با اضافه کردن پسوند استان و اِستان به نام قوم مورد نظر حاصل شده است مانند : کردستان ، لرستان ، خلجستان ، تاجیکستان و کافرستان ، در افغانستان که در این اواخر بعد از تشرف به دین مبین اسلام نام آن به نورستان تبدیل شده است.
واژه تالشستان در اوایل قرن بیستم میلادی به معنی « سرزمین تالش ها » در گیلان که منظور از نقاط خارج از محدوده پنج بلوک خان نشین که خان های
تالش بر آنها حکمروایی می کردند بوده که عبارتند از 1- تالشان فومن 2- کهدم 3- لاهیجان ،ولی من نتوانستم امروزه اثری از کاربرد این واژه را پیدا کنم . از نظر واژه شناسی نمیتوان چندان مطمئن بود ، زیرا واژه تالش در خود منطقه و در نزد همسایگان ترک وگیلک مجاور به هر دو معنی بکار میرود ولی در بقیه نقاط ایران از رشت تا تبریز ، فقط از « کوه های تالش » نام می برند .
واژه دیگری که احتمالا در ایران شناخته تر است واژه توالش می باشد که جمع عربی تالش است ،ولی امروزه کلمه ای منفرد برای نامیدن یکی از مناطق ایران بکار می رود . این واحد اداری فقط شامل قسمت مرکزی محدوده تالشهاست . توالش بصورت جمع از پنج تالش ( خمسه یا خمس توالش ) حاصل شده است که بطور سنتی عبارتند از : 1- خان نشین های کرگانرود 2- اسالم 3- تالشدولاب 4- شاندرمن و 5- ماسال .
سرزمین تالش ازکهن ترین ومتمّدن ترین سرزمین ها محسوب که به لحاظ تمدنی و تاریخی شامل مناطق زیر می باشد :
با توجه به اینکه حوزه ی تمدنی تالش که ریشه در باستان دارد ، از قفقاز آغاز و تا جمهوری آذربایجان و کشورهای آسیای میانه و بخشی از روسیه و از آنجا به اردبیل ، زنجان ، آذربایجان ( حوزه ی آذری ها و آذری زبان ها ) ، قزوین ( بوئین زهرا ) و رشته کوه های تالش ( محوطه های باستانی آق اولر، مریان و تول تالش ، مسجد سیاه مزگیت دیناچال ،و، وسکه رضوانشهر ، دی یه لونه ( دیوه لونه ) شاندرمن ، قله ی سحرانگیز شاه معلم ( ماسالی مولومه بند )، خندیله پِشت ، و گورستان ( گورهای سنگی حجاری شده ، اسبه ریسه ماسال ، قلعه رودخان فومن و غیره ) تا رودبار ( چراغعلی تپه و مارلیک ) و دیلمان و ادامه ی آن از سلسله جبال البرز تا انتهای استان های مازندران و گلستان می باشد که وجود تالش محله ها در جای جای این مناطق از جمله وجود قومی بزرگ با شغل دامداری در شهرستان رامسر استان مازندران با نام خانوادگی تالشی می باشد، که این نامگذاری ها خاص حوزه ی تمدنی تالش هاست، در منطقه ی دیلمان نیز که قرابت بسیار نزدیکی با تالش های رودبار و شفت و فومنات و تالشهای گسکرات ( حوزه ی جغرافیایی پنج بلوک توالش به عبارتی :
ماسال، شاندرمن ، تالشدولاب ، اسالم و کرگانرود ) ، تالشهای لنکران وحتی تات زبان ها که آنان نیز هرجا که باشند تالش اند و همچون دیلمانی ها ازعهدباستان تا به امروز تعلق به حوزه ی تمدنی تالش دارند که به دلیل گستردگی حوزه ی تمدنی و جغرافیایی تالش باستان و نیز به دلیل ایجاد فاصله در بین سکونتگاه های این قوم باستانی ، باعث موجبات برخی از تغییرات وتفاوت های اندک را در بعضی از موارد موجب گردیده است. به گونه ای که باز به همین دلایل شگفتی ها و گستردگی واژه ها ، ترکیبات و اصطلاحات زبان تالشی که ریشه در گستردگی حوزه ی جغرافیایی و تمدنی این قوم باستانی دارد، باعث گویش های مختلفی در زبان تالشی را موجب گردیده است.
به قول ارنسکی در کتاب فقه اللغه به عنوان کتابی مرجع در همه ی مراکز دانشگاهی ، علمی و فرهنگی از جمله ،کتابخانه ی ملّی ایران برای همه ی محققان و پژوهشگران ونویسندگان ، در خصوص زبان تالشی اینگونه نوشته است: زبان تالشی نه فقط یک زبان ، که یکی از زبان های زنده ی دنیاست.
حوزه ی سکونتی تات ها و تالشها در حوزه ی تمدنی این قوم باستانی نیز بسیار وسیع و حائز اهمیت است ، که علاوه بر مناطق مذکور در قسمت هایی از استان های ، سمنان ، قزوین ( بوئین زهرا )، زنجان ،اردبیل، آذربایجان ، خراسان ، لرستان ، مرکزی، خوزستان ( از بازماندگان مرزبانان و جنگجویان زمان دولت هخامنش ) ونیز قسمت هایی از اروپا و غیره می باشد. که منابع معتبر همه ی اینها به عنوان شهود عینی در لابه لای همین مجموعه می باشد.
همچنین قومی که در این سرزمین از کوهستان های غربی درّه ی سفید رود تا جلگه ی آستارا زندگی می کنند را سرزمین کهن وپهناور تالش می نامند.
سوابق ، عوامل و ابزارهای پیدایش تمدن و حوزه ی تمدنی شناخته شده ی هر منطقه ای از جمله ( حوزه ی تمدنی تالش ) چیزی نیست که ساخته و پرداخته ی دست بشر امروزی باشد، که عده ای به دلخواه آن را به زادگاه خود اختصاص دهند و یا آثار باستانی کهن و ماقبل تاریخ آن را برای معرفی سایر نقاط به دلخواه، اما غیر مرتبط مورد استفاده قرار دهند، و یا قصد آن را داشته باشند که با سرهم کردن تعدادی نوشتارها تحت عنوان به اصطلاح ، اصلاح کتب معتبر تاریخی کهن ، همراه با تصاویرها ( فیلم ها ) وگفتارهای غیر واقع، نسبت به تحریف تمدن های شناخته شده به شرح فوق اقدام ( نمایند )که هیچکدام از اینها صحیح نبوده و جعل محسوب می گردند که امری ناپسند وخلاف عرف و قانون بوده و فاقد مبنای علمی و تحقیقی است ( خواهد بود ).
و اینگونه نباشد از کسی پرسیدند که آثار باستانی چه دارید ، پاسخ داد در حال ساختنیم.
ضمن اینکه که کارها را باید بر اساس حقایق و واقعیات انکارناپذیرو اینگونه پیش بردکه
میهن ایران عزیز و خاک و پاکش چون زر است.
حوزه ی تمدنی تالش خیلی فراتر و کهن تر از سایر تمدن ها(از جمله تمدن سیلک ، زیگورات، چغازنبیل ، شوش دانیال و امثالهم می باشد). که غارنشینی از نخستین سکونت گاه ها و سرپناه های تالشها بوده است، که علی رغم کاووش های باستانی در قسمت هایی از حوزه ی تمدنی تالش به شرح فوق، اما به نظر می رسد که هنوز اسناد دقیقی اعم از گفتاری ، نوشتاری و فیلمسازی ( مستند سازی ) در خصوص سوابق زیستی چندین هزار ساله ی قوم باستانی تالش در عهد باستان ( ماقبل تاریخ ) بدست نیامده است تا منتشر گردد. و آنچه که تاکنون به آنها پرداخته شده است ، گمانه زنی هایی است که صحت و سقم آنها مستلزم بررسی های دقیق تر و بیشتری است.
حکومت های اقوام تالش در ماقبل تاریخ از قدرتمندترین حاکمان در سطح جهان بوده اند.
به لحاظ تقسیمات کهن تالش ایران شامل شهرستان ها ومناطقی از آستارا تا پنج بلوک توالش ( کرگانرود، اسالم ، تالشدولاب ، شاندرمن وماسال)، تالش فومنات( فومن ، شفت، بخش های غربی شهرستان های صومعه سرا وهمچنین کوهستان های شمالی رودبار ونیز قسمت هایی از استان های زنجان وآذربایجان شرقی سابق ( استان اردبیل فعلی ) وبالاخره تالشستان جمهوری اذریایجان را شامل می شود.
با توجه به تالش محّل های متعدد در تمامی شهرها، بخش ها و شهرستان های استان گیلان وهمچنین حضور وجود قومی با نام خانوادگی تالشی در غرب استان مازندران ( شهرستان رامسر وحومه) ونظر به کاوشهای باستانی وکشفیات چند سال اخیر در مناطق ییلاقی مِریان ، تول ، آق اولر و حومه در هشتبر توالش و،وسکَ از توابع شهرستان رضوانشهرتالش، علاوه براینکه مُهر تاییدی برپیدایش دیرینه وقدمت زیستی تاریخی چندین هزار ساله قوم کهن تالش در قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) است، از طرفی تالش ها به عنوان اوّلین اقوامی هستند که همراه با مادها دروازه های تمدن را در فلات ایران گشودند.
ظرفیت و جایگاه عمومی حوزه ی تالش در تمامی زمینه ها ، خیلی بیشتر از آن چیزهایی است که تاکنون به آن پرداخته شده است .
نی ونی نوازی های استان مازندران (له له وا ، و نیز نی نوازی شرق استان گیلان که ریشه در فرهنگ وهنر وتمدن کهن قوم تالش دارند ،برگرفته از نی هفت بند تالش یا«تالشه له له» این قوم باستانی می باشد.
نکته: « له له وا » به عنوان ساز وموسیقی مهاجر تالش ها به این مناطق، واژه ی تالشی است که به معنی آنچه که نی می گوید می باشد.توضیح اینکه : نی را به زبان تالشی ،له له ، و، کلمه ی ، وا، به زبان تالشی از گفتن و می گوید، می آید.
دکتر علی عبدلی در کتاب تالش ها کیستند در خصوص قوم تالش اینگونه ابراز عقیده کرده اند.
وقتی از تالش سخن به میان می آید نباید تالشی را در نظر گرفت که تقسیمات کنونی حدود آن را مشخص نموده است. زیرا سرزمینی که تالش ها از دیرباز در ان سکونت داشته ودارند از شمال به بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سابق ودر داخل مرزهای ایران در یک خط کمانی به سوی سلسله جبال البرز( رشته کوه های تالش) امتداد دارد.
تالش به روایت مورخین، محققین ،پژوهشگران،نویسندگان ، سیاحان و گردشگران داخلی و خارجی
درفرهنگ نوبهار در خصوص قوم تالش چنین آمده است:
تالش ولایتی است ازگیلان که مسکن قومی است که در آن ساکن وبه همین اسم ونژاد می باشد، و لفظ تالش را نیز معّرب کرده ی طالش گویند.طالش ها در نواحی کوهستانی سکونت دارند. آنها ییلاق وقشلاق می کنند در زمستان به قرا کوهپایه ودرتابستان به ارتفاعات می روند ومرکز سرزمین تالش هشتپر نام دارد.
دکتر محمد جواد مشکور در خصوص قدمت زیستی تاریخی قوم کهن تالش اینگونه سخن گفته است:
حدود سه هزار سال پیش از میلاد حضرت مسیح(ع)، مردم ایران به وجود مس آگهی پیدا کردند وپس از اختلاط مس وقلع، مفرغ اختراع شد.در همین اوان خنجر نیز ساخته شد که اهالی لرستان و تالش و در کرانه های دریای خزر خنجر زیاد به کار می بردند ومردم تالش را از نظر سفالگری وکوزه گری نیز جزو جماعات درجه اول ایران به شمار می آورند.
تالش نام وزبان یکی از اقوام نسبتاً بزرگ ایرانی است. این قوم بزرگ ایرانی به تالش معروف اند وبه خاطر این نام گذاری، زبانشان را به تالشی نسبت داده وتالشی گویند.
تالش ها از دیرباز همراه با دیگر اقوام ایرانی چون مادها که در مناطق مرکزی وغربی شمال وشمال غربی ایران می زیسته اند بانام کادوسیان درسرزمینی که از کوه های رودبار( معروف به رشته کوه های تالش ) شروع می شود وتا ماسالی جمهوری آذربایجان امتداد دارد به سر می برده اند که این زیست وحیات همچنان استمرار دارد.
این سرزمین وسیع که بیشتر آن کوهستانی است ،دنباله سلسله جبال البرز می باشدکه از این کوه ها در نقشه های جغرافیایی به نام رشته کوه های تالش ذکر نام گردیده ،که هم به لحاظ جمعیتی و هم از نظر مساحت حائز اهمیت بوده و از هر نظر برخوردار از جایگاه خاص و منحصر به فردی بوده که امروزه طول جغرافیایی آن از شفت تا آستارا می باشد.
مارسل بازن دکتری دولتی فرانسه درکتاب دوجلدی خود به نام تالش منطقه ی قومی در شمال ایران، ترجمه دکترمحمد امین فرشچیان، در خصوص تالش اینگونه نوشته است:
وقتی صحبت از زبان وشیوه تکلّم به میان می آید باید در خصوص واژه تالش یا (توالش) که در شمال ودر منطقه ، طالیش و یاطولیش تلفظ می شود؛ برای نامیدن دامنه شرقی رشته کوه وهم قومی به این اسم بکار می رود.
واژه تالشستان در اوایل قرن بیستم میلادی به معنی سرزمین تالش ها در گیلان که منظور از آن نقاط خارج از محدوده ی پنج بلوک خان نشین که خان های تا لش بران حکمروایی می کردند، بوده که عبارتند از: تالشستان فومن، کهدم وغیره .
از نظر واژه شناسی نمی توان چندان مطمئن بود. زیرا واژه تالش درخود منطقه و در نظر همسایگان ترک وگیلک مجاور وهردو معنی بکار می رود.ولی در بقیه نقاط ایران ازرشت تا تبریز فقط از رشته کوه های تالش نام می برند.
واژه دیگری که شناخته شده تر است؛ واژه ی طوالش می باشد. که جمع عربی طالش است. ولی امروزه کلمه منفرد برای نامیدن یکی از شهرستان های استان گیلان بکار می رود این واحد اداری فقط شامل قسمت مرکزی محدوده تالش هاست. بعلاوه این که سایر نقاط پنج بلوک تا لش به عبارتی 1- کارگانرود2- اسالم 3- تالشدولاب 4 –شاندرمن 5- ماسال جزواین واحد اداری اند.
علی ماسالی از کارشناسان امور اجتماعی و صاحب دو اثر ارزشمند 1- تالش زبان باستانی ایران و دستور زبان تالشی به گویش ماسالی 2- تاریخ قوم کادوس ، در خصوص تالش وماسال این گونه سخن گفته است:
شهرستان ماسال جزئی از سرزمین پهناور تالش است، آنچه را که بر روزگارش گذشته، چیزی است که بر قوم تالش گذشته است.
این قوم در طول هزاران سا ل حیات خود به خاطر دفاع از حیثیت وشرافت خود بارها مورد تهاجم وستم شاهنشاهان خود کامه قرار گرفته است.
آنچه مسلم است کادوسی ها از اقوامی هستند که قبل از ورود اریایی ها به ایران در قسمت عمده ای از سواحل جزیره ی ابسکون دریای خزر به سر می بردند.
در نوشته های مورخین یونانی ها امده است که کادوسیان از نیرومند ترین اقوام زمان مادها وهخامنش بوده اند، به طوریکه به خاطر عدم پرداخت خراج و کسب استقلال بارها با دولت ماد جنگیده اند.
نمونه ی یکی از این جنگ ها سبب پناهنده شدن شخصی به نام « پارسه داد » از دربار ماد به نزد کادوسی ها است.
در زمان هخامنشیان نیز علی رغم کمک های نظامی که به کوروش و داریوش در جنگ های با بابلی ها ویونانی ها نموده اند، در مقابل اردشیر دوم و اردشیر سوم و داریوش سوم آخرین شاهان هخامنشی، درگیر جنگ های طولانی وطاقت فرسا می شوند.
این درگیری ها همچنان تا زمان اشکانیان نیز ادامه داشته است، مع ذالک در نوشته های تاریخی از اوایل ساسانیان واز دوسه قرن پیش از دین مبین اسلام به مدت دو سه قرن بعد از اسلام و تا پیدایش نام تالش؛ نامی از کادوس وکادوسی ها برد ه نشده است.
اما بنابه عقیده بسیاری از مورخین ؛کادوسیان که در این هنگام به شکل چادر نشینی به سر می بردند اعراب آنان را طیلسان می نامیدند که این نام بعدها به طیلشان و طالشان تبدیل گشته است. تالش ها در ان عهد از نژاد خالص آریاهای ایرانی بشمار می آیند.
توضیح ویژه :
آریاهای ایرانی به اقوامی گفته می شود که قبل از ورود آریا از آسیای میانه به ایران ، اینان همچون قوم تالش از اقوامی بودند که در ایران سکونت داشتند.
تمامی آنچه را که در کل جهان وجود دارند ، همه ی آنها به تنهایی در سرزمین باستانی و سبز تالش بزرگ یافت می شوند.
باید اذعان نمود که این سرزمین اساطیری تاکنون مورد مکاشفه و کاوش های باستانی دقیق قرار نگرفته و لذا سرّ آفرینش سرزمین سحر انگیز تالش بزرگ با همه ی داشته های بی بدیل پنهان و پیدایش از سوی باری تعالی، هنوز نامعلوم و ناپیداست. که نیازمند شناسایی و شناساندن بیش ازپیش می باشد.
توپو گرافی تالش :
تالش از نظر توپوگرافی دارای سه گونه اقلیم خاکی مشخص است .
منطقه ساحلی و جلگه ای که از قسمت کناره دریای خزر از شمال تا جنوب به موازات ساحل امتداد داشته و دارای شیب ملایمی از مغرب به مشرق است و عرض آن از قسمتهای شمالی کمتر از قسمتهای جنوبی است . در مساحتی از این محدوده خصوصاً نواحی ساحلی شمالی، جنگلهای زیادی دیده می شود و طول این کرانه ساحلی 75 کیلو متر است .
منطقه کوهپایه ای و جنگلی که موازی کناره ساحلی است و حد وسط قسمت جلگه ای و کوهستانی میباشد دارای سلسله ای از تپه ها و کوهپایه های پوشیده از جنگلهای انبوه و متراکم می باشد، که درجه تراکم آن در شمال بیشتر است .
منطقه کوهستانی که خود به دو بخش جنگلی متمایز با سه نوع رویش و تراکم جنگلی انبوه ، نیمه انبوه و خشک تقسیم می شود ، که کوه های منطقه را تشکیل داده و جزو امتداد سلسله جبال البرز غربی معروف به کوه های تالش است .
در محدوده کوهستانی، ارتفاعات و قلّل زیادی وجود دارند که از میان آنها می توان کوه های سوبوتان ارتفاعات تیلار و کُملر ، اوج بلاغ ، آق اِوی ، شالار هشتبر توالش، برزه کوه رضوانشهر ،شاه پیلین،دی یه گاه ، بابوئه چال ، بزن دار ، سره سی بند ، اوره بند ، و، تنگه بند ، شاندرمن وخندیله پشت ،ماماچره ،یا ، قماشه تک ، یا، اشترانکوه، فلکه بند ، آره چمه بند ( محل آبشخور رخش رستم زال پهلوان اسطوره ای ایران زمین ) ،برزه تک ،اوری بند،ارتفاع ییلاقی الاله پشته بند ماسال ( محل شهادت سردار ملی ایران زمین میرزا کوچک جنگلی )،کلکاپشتی تک( کیلکا نام دختری که این قله ی باستانی مقر حکومتی وی و همچنین محل وقوع آتشفشان در عهد باستان نیز بوده است)، پریسه بند( اطراقگاه پارسیان در عهد باستان ) و قله فرحزاد شاه معلم ماسال «ماسالی مولومه بند»را نام برد .
وضعیت اقلیمی تالش:
تالش دارای آب و هوای ویژه اقلیم مرطوب و معتدل و باران فراوان است ،مقدار بارندگی سالیانه در تالش به 4/1155 میلی متر و میانگین رطوبت سالیانه 83 درصد گزارش شده است که ارتفاعات ییلاقی و ییلاقات آن فاقد رطوبت می باشند و متوسط درجه حرارت سالیانه آن 15 درجه سانتیگراد است . متوسط حرارت سردترین ماه های سال در تالش در بهمن و اسفند به میزان 8/3 و 7/5 درجه سانتیگراد است .
لازم به ذکر است: در فصول سرما و یخبندان و به ویژه در زمستان درجه سرما در ارتفاعات ییلاقی و ییلاقات رشته کوه های تالش به ده ها درجه زیر صفر می رسد.
در این شهرستان بادهای مختلف الجهتی جریان دارد که شدید ترینشان باد گرم در فصول پائیز و زمستان است که از غرب وزش نموده و موجب خسارات شدید و در صورت بی احتیاطی باعث آتش سوزی های مهیب می گردد که به زبان تالشی به آن گرمش (گرمه وا )وبه گرمای ناشی از آن ، نیزگرمش، گویند . همچنین تالش ها این بادهای موسمی را ، لِلِکَ وی کَ رَه وا ، نیز گویند.
خانه های سنتی تالش بزرگ – شهرستان ماسال
اقامتگاه های مسکونی در حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ به دو دسته تقسیم می شوند ، خانه ها و یا پناه گاه های سنتی سّیار مانند: انواع کوتوم از قبیل : بجاره کوتوم ، آو دونه باغه کوتوم ، گندمه باغه کوتوم ، تومه کیله کوتوم ، انواع پارگاه( آلا پارگاه ، یا ، آلا پارو، اَله چق ) ، ورل . آوولا
توضیح اینکه: اولین پناهگاه ها و سرپناه های تالشان در عهد باستان و در ماقبل تاریخ ، غارها و خانه های سنگی بوده است ( غار نشینی ).
خانه های سنتی ثابت:
کومه ، سنگ پوعه کَ، ده سه ده وه جه کَ ، صومعه ، تخته پوشه کَ ( نخته پوری ) که معماری ، مصالح و نوع ساخت و ساز ان که کلاً از جنس چوب می باشد به عنوان معتبر ترین ، محکم ترین و بی خطرترین معماری در قبال حوادث غیر مترقبه ی زمین لرزه که به زبان تالشی به آن ، زلزله ، گویند شناخته شده است.
اسکَ ته کَ ، سنگَ کَ ، چی نی یه کَ ، دورگونی یه کَ ، گیله کَ ، و ، لاسَه خل ، یا همان غارهای سنگی که از قدیمی ترین سکونتگاه ها و اقامت گاه های کهن مردم سرزمین باستانی و سبز تالش در عهد باستان بوده است.
اقامتگاه ها و سرپناه های دامی درتالش – شهرستان ماسال:
ولره پارگاه یا ولره پارو، اندیز، وونه ، مندن، آژه، گاچ، یتق، سنگه کله، ته و له ، از انواع اسبه ته وله، و ، ماله ته وله، سر پناه مرغان و ماکیان را به زبان تالشی، کرگَ لون، و محل تخمگذاری و زاد آوری آنها را، خومه،یا ، کرگَ خومه ، گویند.
کوتی ، و، تیلاوار ( تلمبار ) از جمله انبارهای شالی ، شلتوک برنج ، کاه و کولش و محل نگهداری انواع وسایل زندگی خانگی ، زراعی و دامی می باشند.
لیست اسامی صنایع دستی تالش ها در حوزه ی جغرافیایی تالش بزرگ به عنوان هویت زیستی تاریخی این قوم کهن و باستانی- شهرستان ماسال
چوعه دزگا: عالی ترین دستگاه چوب تراشی سنتی تالش ها، که پروانه ( پروانه های ) آن بر اثر فشار قوی آب ،که حداقل باید بالای پنج اینچ باشد و با فشار آبشاری قوی در ورودی محّل استقرار دستگاه، از طریق، لار( خزانه)، مَه او، آنها را به حرکت در می آورد
این دستگاه چوبی منحصر به فرد متشکل از قطعات و اجزای نایابی به لحاظ ساختاری است که عملاً کارگاه چوبی محسوب و تنها سازنده و استاد کار آن نیز شادروان مرحوم جهانگیر علی اکبری شالمایی بوده که علاوه براستقراراین دستگاه صنایع دستی بی نظیردر منطقه میانکوهی ییلاقی و باستانی گردشگری ، خون ، و دهکده ی زیارتی سیاحتی شالمای ماسال ،در روستای میانکوهی ، آرجه پا، شاندرمن و نیز در دهه های گذشته در شهرستان شفت توسط ایشان ساخته و نصب گردیده بود، چند سالی است که بعد از فوت این استادکار ماهر ،دستگاه های دیدنی و بی نظیروی نیز به شرح موصوف از حیّز انتفاع خارج و منقرض گردیده اند.
این دستگاه عظیم سنتی چوبی، تولیداتی به ویژه به عنوان ظریف کاری همچون طبق های چوبی که به زبان تالشی به آن ، ته وه ک ،گویند، گوشته کوه ، قنده لاکَ، و همچنین ،لاکَ، یا ، چوعه لاکَ ، که همان دستگاه خمیرگیر نانوایان سنتی بوده ونیز صنایع دستی منحصر به فرد دیگری به نام ، دی وَک ( که محل آرد کردن گندم ، برنج ، نمک های کلوخی و غیره به روش سنتی با هاونگی به نام دسته ، می باشد. که به زبان تالشی به مجموع این دو ابزار نایاب ، دی وه ک دسته ، گویند، می باشد.
صنایع دستی سنتی چوبی و سایر ابزارهای مشابهی نیز از تولیدات این دستگاه نایاب و بی مانند، یا همان کارگاه چوب بری سنتی می باشند و با توجه به اینکه پسر مرحوم استاد جهانگیر به نام پرویز علی اکبری شالمایی، هم اینک در روستای شالما ماسال دارای کارگاه صنایع دستی بی نظیر خانگی بوده و تنها فردی است که قادر به ساختن این دستگاه صنایع دستی منقرض شده حداقل برای نگهداری در موزه ها و نمایشگاه های دائمی مردم شناسی و صنایع دستی می باشد. لذا شایسته است که مسئولین امر در این خصوص اقدام مفید مبذول دارند.
اجزای این دستگاه صنایع دستی چوبی منقرض شده به شرح زیر می باشند:
1-آب رودخانه به صورت آبشار که حداقل باید بالای 5 اینچ بوده و در ارتفاع حداقل 3 متری از بالا به پایین ( محل استقرار پروانه های دستگاه چوبی ) دائماً با فشار بر روی پروانه ی کارگاه سرازیر گردد.
2-لار یا خزانه ی اب 3- مَه او 4- پروانه یا چرخ دستگاه که با چوب درست می شود5- دوران ، چوبی که به عنوان دستگیره توسط استاد کار که در داخل اتاقکی نشسته و آن را می کشد تا آب بروی چرخ ها ( پروانه ها )ریخته شود تا آن را به حرکت در اورد6- اتاقک محل استقرار و نشستن استادکار
8-چنگالک 9- صنایع دستی آماده شده برای تراشیدن و ظریف کاری همچون طَبق ، لاکَ و گوشته کو، دیوه ک ، قنده لاکَ ، و غیره 10- تاوه سر
هاونگَ لوله : قطعه موسیقی کهن در میان تالشهاست که با سنگ روی دانه ها را می کوبیدند و برای غذا آماده می کردند. توضیح اینکه: هاونگَ لوله از صنایع دستی کهن تالشها در بخش سازهای موسیقی نزدیک به سابقه ی تاریخی تالشه له له از ماقبل تاریخ می باشد.
ابزار کاری و قطعات صنایع دستی سنتی جهت ، گافرو سازی ( گهواره سازی ) در روستاهای شالما، دیگاه و غیره ، در شهرستان ماسال
روعه کَ ، تَوَ ره ( ته وه ره ) ، اسکنه ، گاوه سر ، مته دستی ، داله ، چوعه مخ
اجزای خود گافرو ( گهواره ) به عنوان یکی از زیباترین صنایع دستی تالش ها در روستاهای شالما، و دیگاه ، شهرستان ماسال که با چوب ساخته می شود.
خامَه – سره دار – دوعدد پایه ( دو عدد پاچه ) – تونَه تخت .
اجزا و لوازم مورد نیاز ، چادره وه جه دزگاه ( دستگاه یا کارگاه چادر بافی )
بزه مو همان موی بز است که پس از تمیز کردن و آماده سازی با شانه و دوک یا همان دستگاه نخ ریسی ( پشمه ژره چره ) موی بز را تبدیل به نخ نموده و پس از بسته بندی ان را برای چادر بافی آماده می نمایند.
اسکل یا همان پایه های چوبی سه عدد پایه هایی که نخ های موی بز دور تا دور ان پایه ها تنیده می شوند .
سه چنگَ زه چو یا همان چوب سه شاخه ای که به صورت افقی با یک طناب به هم متصل و آلاچیق درست می شود که بافنده زیر ان آلاچیق می نشیند و چادر بافی را آغاز می کند.
پِچینده چو : دو عدد چوب می باشد که نخ ها به صورت دقیق بدون اینکه به هم گره بخورند از لابه لای ان عبور داده شده و به هم متصل می شوند.
قلیچ : دو عدد تخته به ابعاد 100*10 می باشد که این تخته دها توسط دست بافنده به نخ های افقی ضربه زده تا ان تاروپودها به هم بافته شوند.
ماسوره : یا همان قرقره ها می باشند که از لابه لای نخ های عمودی رد می شوند
وه ردَ ه نه رشته : همان نخ سفید پنبه ای محکمی است که باید خیلی دقیق توسط بافنده از تک تک نخ های افقی به صورت جداگانه به یک سوء هدایت ، تا بافنده بتواند نخ های ماسوره را از سمت راست این نخ ها عبور داده تا چادر به تدریج بافته شود.
ویرونته چو : چوبی که به ان تمام نخ های افقی به صورت کلی و یکجا کشیده می شوند تا ان نخ ها محکم شده و موجب عبور ماسوره گردد.
ابزار و لوازم کاری تنگ بافی : دقیقا مانند چادر بافی است با این تفاوت که چادر با یک ماسوره ولی ، تنگ ، با دو ماسوره بافته می شود.
اجزای دستگاه صنایع دستی بسیار زیبا و شکیل ، چَره ( کرباس نخ ریسی ).
پایه ، گردال ، دسته ، دوک ، گوش ،پشمه ژَه رَه شونه
جوراب بافی، دستکش بافی، شالبافی، چادربافی، گلیم بافی، طناب بافی، تنگ بافی، گنبل بافی، جاجیم بافی، امنه سازی، بزه موعه کینجه بافی، خرجین بافی، ساز سورنا ، کوچی یه ساز،مسند بافی، لاوجی: که صورت ظاهری آن شبیه فرش و به شکل مستطیلی است.
توضیح اینکه : پشمه ژه ره شونه تشکیل شده است از یک پایه ی چوبی و تعدادی میله های لوله ای نوک تیز اعم از فلزی و چوبی و منفک از دستگاه نخ ریسی چره که پشم گوسفندان را پس از شست و شو و تمیز کردن . به منظور تبدیل به نخ از طریق دستگاه چوبی چره با ان حلاجی می نمایند ،که به هریک از پشم ها را که مورد حلاجی قرار می گیرد ، به زبان تالشی به آن ، پشمه وی له ،گویند.
پشمه ژه ری، پشمه ریسی، بزه موعه ریسی، بزه موعه رسند، چادره وجی ، شاله وجی، شاله مالی، نمه ژنی( انواع نمد خانگی و،کوله نمه، مخصوص رمه بانان، گوره وِ وه جی،(انواع جوراب های پشمی رنگارنگ وساده که در فرهنگ مردم تالش دارای پیام های گوناگونی می باشند)، چنگانه وجی(انواع دست کش پشمی رنگارنگ و ساده ی دو انگشتی مخصوص رمه ربانان به هنگام جمع کردن علوفه های خاردار در فصل زمستان برای بره ها وبزغاله ها و دستکش پنج انگشتی)،گیوه وه جی (پاتونیه وه جی )، همان جوراب های پشمی زنانه را گویند که به صورت الوان و ساده می باشند، شاله کلاه، شاله گوش کلاه( دونوع گردنی وکمری)، شاله شرف، شاله بیجامه، شاله شوار، شاله باشلاق
شاله شکه، شاله جلخته؛ شاله گوره وِ ( به عبارتی ایسبی یه گوره وِ ، مُشبَقه گوره وِ، رنگینه گوره وِ، سیاه گوره وِ، کعوعه گوره وِ،و)، سره گوره وِ،نِره وه زن،ازگَ بندی نه،لیوه بندی نه، خم (خمره سفالی)، نره، دول، دیزه ، یا ، ظرف سفالی که درآن خورشت خوشمزه فسنجان درست می کنند( فسنجان را با دو روش و با دو رنگ درست می کنند، یک نوع آن را که با ترشی انار درست می کنند و رنگش ذاتاً سیاه زغالی است، که این خورشت را به زبان تالشی ، سی یا قاتق و ترشی انار را به زبان تالشی ، سی یا ترشی، گویند ) که این خورشت اصل فسنجان می باشد. نوع دیگر فسنجان خرمایی رنگ می باشد که آن را از ترشی آلوچه ی ترش درست می کنند که به زبان تالشی به این ترشی، اناره ترشی گویند. و به خورشت آن رَشَه قاتق گویند که مواد اولیه ی این دو خورشت که در اصل یک خورشت محسوب می شوند عبارتند از: آب ، مغز گردو که به زبان تالشی آن را ( ویزه مغز ) گویند و گوشت از نوع مرغ و غیره و ترشی به شرح مذکور می باشد و لا غیر و هیچ گونه مواد دیگری به این خورشت ها اضافه نمی کنند).،گیله تاس، ژنکَ شوار، ژنک َ شه یی ، ژنکَ جلخته ، ژنکَ دَسْمال، سره شونه ؛ چوعه گالیش؛چموش ( روستای چموش دوزان شاندرمن در ادوار گذشته محل صنعت چموش دوزی بوده است). توضیح اینکه محّل اصلی صنایع دستی چموش دوزی که تاکنون نیز پابرجا مانده است شهرک تاریخی ماسوله می باشد.
دوضرب المثل و یا دو، مَتل در خصوص پاپوش چموش در منطقه رایج است که شرح ان خالی از لطف نیست.
1-وی یره تیلِّه نه چموش سره
ترجمه : با دویدن بیش از حد چموش یخ می زند یا به تعبیری با عجله کارها را دنبال کردن نتیجه ای ندارد.
کاربرد: این ضرب المثل را برای کسانی بکار می برند که بدون آینده نگری و برنامه ریزی دقیق داشته باشند ، با عجله و شتاب دنبال کارهای بی هدفی می روند که نتیجه بخش نخواهد بود.
2-چموشَه پول: مقدار پولی را که کشاورزان به طور سنتی و عرف محّل هرساله بابت زحمات میراب شاگردها ( مقسمان آب های زراعی در سطح روستاها ) ، به آنها می دهند، به زبان تالشی به این پول حق الزحمه به زبان تالشی ، چموشه پول، گویند.
بوخا( اسبه بوخا) ، بوخا قپل: ابزار زنجیر مانندی است که در دوسر ان قفل هایی وصل که به زبان تالشی به ان ، بوخا قپل ، گویند که این وسیله ی آهنی را به منظور مهارکردن و دسترسی آسان و نگهداری اسبان تیزرو وکوهستان پیمای وحشی ، نیمه وحشی ، و اسب های طویله ای که به اسبان سواری خاص اطلاق می شود بر دستان این اسبها در مناطق مختلف تالش می بندند و قفل های دو سر آن را محکم می کنند تا از معرکه نگریزد و به کوه وصحرا نزنند.
انواع تله ( ورگَ تله ، شاله تله ، موشه تله و غیره )، انواع خلیک ، یا همان انواع بیل ( بوره خلیک ( مرزه کره خلیک ) ،گیر وازه خلیک ، شومه ژنه خلیک ؛ فوشه ده کَ ره خلیک ، چاله کنه خلیک ).
انواع دومه یا همان دستگیره های چوبی ( انواع خلیکَ دومه ، ته وه ره دومه ، دازه دومه ؛ بولوکَ دومه، بلنگه دومه ، بَلتَه دومه ، تاشه دومه ، چکوشه دومه ، کْ ما دومه، یا همان، پوتک های آهنی )، ناله سازی ( نعل هایی که به سم های دست و پای اسبان با میخ مخصوص محکم می کنند، انواع مِخ یا همان انواع میخ ( اسبه مِخ، ریزه مِخ ، حلبَه ژنَ مِخ ، مِخ دو ، مِخ سه ، مِخ چهار ، مِخ پنج ، الی آخر و غیره).
انواع قندان های چوبی و سفالی ؛ انواع کاسه های های چوبی و سوفالی ، انواع بشقاب های چوبی و سوفالی ، انواع میوه خوری های چوبی و سوفالی ، انواع گلدان های چوبی و سوفالی ، انواع فنجان های چوبی و سوفالی
کفه های ترازو، شاهین ترازو ، قلهک های چوبی وسفالی که به زبان تالشی به آنها، ده خل ، گویند.
دول، دولچه ، کابله ، ابریشم بافی ،سه او ، گیله آوخوری ( لیوان سوفالی) ، گیله ایسکام ( استکان سوفالی)، گردنه شال؛ کمره شال، شالَه شرف ، سینا بند ، وَر پِنه ، بالشتک ، زیرانداز ، لِف ، سَرجینه ( بالش و پشتی ) ، نمه ژنی ، گیله آو خونی ، لته آکری ، تخته تاشی ، چوعه اسب ، ماشه سازی ، پاچو سازی ، دازه سازی ، تَه وه ره سازی ، بولوکَ سازی ، بَلنگَ سازی ، پادوشَه تاشی ( پاتوشه گری ) ، ، ساختن انواع بیل ( بوره خلیک ، یا همان مرزه کره خلیک ، گیروازه خلیک ، شومه ژنه خلیک ، فوشه ده کَ ره خلیک ، چاله کنه خلیک ).
اسبه رونکی ، اسبه پولکی ، اسبه نخته ، اسبه جلف ، اسبه قمچی
اجزای ، شاله وجه دزگاه ( دستگاه شال بافی ):
همه ی اجزای آن از جنس چوب و به شرح زیر می باشند.
زَه رَه ، اَنگاز ، ده پَه ، پاتخته ، مه کو ( ماکو ) ، ماسوره
کاربرد ابزارهای دستگاه شال بافی
زه ره وسیله ای است برای تار هرکدام از نخ ها
ماکو( مه کو) : وسیله ای است که برای تارو پود پارچه ی شال ماسوره در داخل آن قرار می گیرد.
چرخ : دستگاهی است برای ماسوره به منظور تبدیل پشم به نخ.
شاله تنه چو: برای تار نخ از دستگاهی به نام شاله تنه چو استفاده می کنند.
برای متر کردن شال از یک تکه چوب همانند متر تالشها استفاده می کنند که به زبان تالشی به آن ، گَ زه لا، یا همان یک زر که در اصطلاح علمی به عنوان متر تلقی می شود ، گویند.
سایر اجزای دستگاه شال بافی عبارتند از: بال، کتیل ( صندلی ) ، میله ، چره ، وَه زَه ن ، شاَلَه وی تنه چو ، شاله زه ره ژنه چو ، شاله تنه چو
توضیح اینکه جاجیم بافه دزگاه ( دستگاه جاجیم بافی ) و گیلیم بافَه دزگاه ( دستگاه گلیم بافی ) نیز از نظر ساختاری همه ی اجزای آنها همانند دستگاه شال بافی چوبی هستند وبا تغییراتی جزئی، تقریباً شبیه هم می باشند.
ابزارهای لازم برای گلیم بافی عبارتند از :
دار گیلم بافی – دَه فَه – کوجی – نخ مخصوص گلیم بافی که از جنس پشم می باشد.
ابزارهای لازم برای جاجیم بافی:
دار جاجیم بافی – شانه – کوجی
ابزارهای لازم برای سفالگری ( سفال پزی ) به روش سنتی در حوزه ی تالش
گل روس – کوره ی سفال پزی ( سفالگری ) – اسب با ابزار و یراق مربوط- جعبه ی حمل گل که بروی اسب می نهند – کوره و تنور سفال پزی - انواع قالب های سفال که چوبی می باشند و گِل را برحسب نوع واندازه سفال به شکل های مختلف در می اورند. ظروف سفالی – کاه و علف خشکی که آن را خرد نموده و با گل مخلوط می نمایند ( به خاطر استحکام سفال ).
ایزمه دینگاه ، اسبه تومباره؛ (تونباره )، پریس ؛ انواع پالون( اسبه پالون، و، ورزا پالون، بزه موعه رسند، مونده لافند ؛ ماله دونده لافند، ناله سازی(برای اسب ها)، مِخه سازی، اسبه گونبُل، تنگَ بافی( اسبه تنگ، و ، سرتنگ)، باره آونده لافند، وی پوشه لافند، رونه کی یه تنگ، بزموعه کینجه، گیلیم وگیلیم بافی، ججیم وجاجیم بافی ، حکمه بافی، خرجین بافی(بزموعه خرجین)، پشمه ژه ره شونه، چادره وه جَه دزگاه، شاله وه جه دزگاه، دنگ، و کوپون(از ابزارهای درست کردن ، دنگیه حلبا، پیام آور نوروز با ستان در تالش وگیلان) .
اربا لار(وسیله ای چوبی که برای بخشی از دوشاب پزی مورد استفاده قرار می گیرد)،گوشته کو، دی وه ک، گافرو، چره، دوک،( دسه دوک)،چوئه ملاقه، چوعه کچه، چوعه چنگال، چوعه کترا، چوعه با شقاو، ته وه ک(چوعه ته وه ک)، کاول، پیشکاول، گره(ورزا گره ،و،اسبه گره)،لپ، ورزا لپ، خره(ورزا خره)، دومه( خلیکَه دومه، دازه دومه، بولوکَه دومه، بَلنگَ دومه، توره دومه)، کنفَ لافند، قندَ لاکه، شاله لاکَه، شالَه ماله لاکَه، چِمه پیگر، لار، ازیک خانه ای تا بابالای سی خانه ،( خزانه آب و آبشخور دام وانسان در ارتفاعات ییلاقی ومیانکوهی)، انواع صندوق های زیبا ومنحصر به فرد چوبی به لحاظ ساخت وسازو شکل ظاهری جهت انبار کردن برنج) چوعه کندِ ( که برای انبارکردن گندم ، آرد وبرنج مورد استفاده قرار می گیرند)، مشه کندْ ( کندوی استوانه ای شکل که برای پرورش زنبور عسل با شهد طبیعی مورد استفاده قرار می گیرد)، بَلَت ، سِرده ، پابروزه له له، کلشه تاره له له، تالشه له له، یا همان نی هفت بند تالش، به عنوان تنها سازموسیقی کهن قوم تالش.کوچی یه ساز ، گیله چپق ، ساز سرنا ،سره شونه(زنانه ای ومردانه ای)، دگله چو، رمش ( د ه سه ده وه جه رمش، د پوعه رمش؛ و، بره رمش)، آژه ؛ مندن، پارگاه (پارو، ازانواع، الا پارگاه، ولره پارگاه و پارگاهی که به جای منزل مسکونی در گذشته های دور و در عهد باستان از ان به عنوان اولین خانه های سنتی قوم تالش استفاده می شده که هم اکنون نیز به عنوان ایمن ترین سرپناه در بسیاری از نقاط روستایی و کوهستانی وییلاقی مورد استفاده رمه داران ومسافرین و سیاحان وگردشگران قرار می گیرد).
بورومه خاله، بورومه چو، قمچی یه دومه، چوعه خاک انداز، پادوش، عصا(چوعه عصا)، چپره، بزه پرد، ترازوعه شاهین، شته چو، کچمه (سه نوع می باشد که برای پرچین سازی یا همان، دپوعه رمش ، زیر دیگ ها ونیز برای بستن بین پنجه وپاشنه پاپوش های قدیمی به نام رزینه گالیش به منظور جلوگیری از لیز خوردن در هوای برفی ونیز در یخبندان ها که بیشتر رمه بانان این کار را در فصل زمستان انجام می دهند مورد استفاده قرار می گیرد.
چَه کَله، ژه چرخ،گوچین، سفه(سبد)، فرفنه، پا پادنگ ( پا پاتنگ )، آوه پاتنگ ؛ بندینه؛ فوکَ، لت، کْما؛ سره فتره لْس ( همان گرز تالشان در کوه و جنگل و مراتع و ییلاقات مفرح و باشکوه به عنوان وسیله ای دفاعی)، نِره، دول، دولچه؛ تاوه، گلدون؛ تنو(تنور نانوایی)؛ سفال، ساقلو، چعه قالف ، لبا شه، ورد ه نه ، خیه ، وه ره وی روفه خیه ،خیه کته ، تلانکه ، کوره سفال ؛ لا وه جه دزگاه، پتر نیه (پترنیه چو)، پولو، برگز؛مروه ، مروه گز؛ فوکَ گز، کلشه گز، شلاشه گز، برگزه خالَه ، پنیره پوست ، جیکرده پوست ، اَمنه ؛ صوره پوست ( سوره پوست) ، مزا کره لپ ؛ را کابند ، شال بافی وچادربافی ؛ خره تاونی ، لو، مشه لو؛ تخته ؛ انواع طناب که از پوست بعضی درختان بدست می آیند ( که کَ وه ل ، کوچی یه کَ وه ل ، روعه ناسه کَ وه ل ،حوله چور؛ نال، ستون ، دسته کان؛ اِگن،پَل آبره ، قرقره ، اسکَت ، کوجو ، سه پایه ، کرکره چو ، سنگَ کله ، سره دار ولپ ( از نوع چوب می باشند که برای خانه سازی وسربندی منازل مسکونی سنتی مورد استفاده قرار می گیرند.
ساخت انواع صنایع دستی به شکل های مختلف انسانی ، حیوانی ، ابزارهای جنگی و تزئینی و لوازم خانگی با اشیای عتیقه در عهد باستان .
لافندَه وَه جی ( طناب بافی)، رسنده وَه جی ( طناب بافی از نوع طناب های بلند )
لافنده وه جه چو ، و ؛ ره سنده وه جه چو ( چوب های طناب بافی به عنوان ابزار کار )
توضیح اینکه دو تکه چوب به طول حدود 30 الی 50 سانتی متری در فواصل 5 ،10 الی 15 متری بر زمین محکم می کنند. آنگاه نخ های پشمی را که به زبان تالشی به آن ها پوعه گولّه گفته می شود، توسط بافندگان طناب ها ( طناب ) که به زبان تالشی به آن ها ، لافنده وه ج گویند، دور تا دور چوب های مذکور ، معروف به لافنده وه جه چو برای طناب های بلند و بزرگ که به زبان تالشی به آن ها ، ره سند ، گویند تا چهل تار نخ یعنی هر طرف 20 نخ می پیچند.
برای طناب های کوچک و یا مونده لافند که برای بستن گوساله ها بر شاخ ماده گاو ها به هنگام شیر دوشی استفاده می کنند ، نخ ها باید حداقل 15 رشته و حداکثر 30 تارنخ باشند که به زبان تالشی به آن موعه پیچه گویند.
سپس ضمن بازکردن تارهای نخ پیچیده شده ، از یک سر چوب ها ، و به دور انداختن آن برای طناب های بزرگ ، یک سر نخ های پشمی را برای بافتن طناب های بلند بر تنه ی درختچه ای یا چوبی که قبلاً بر زمین کوبیده اند می بندند و با تقسیم بندی تارهای نخ پشمی برای طناب های بلند به بسته های پنج تایی، که تارهای هرکدام از آنها باید هشت نخ باشند و به زبان تالشی به آنها ، خاله ، گویند برای بافتن طناب های بلند استفاده نموده و نسبت به بافتن طتناب اقدام می نمایند.
روش بافتن طناب های کوچک یا ، مونده لافند ، و ، یا ، اسبه نخته لافند ، و ، یا ، اسبه سره لافند ، نیز همانند طناب های بلند می باشد با این تفاوت که بسته های ( خاله های ) هرکدام از آن ها سه تایی و تارهای نخ هرکدام از بسته ها پنج تایی می باشد.
توضیح اینکه : برای بافت طناب های متوسط تعداد تارهای نخ پشمی و بسته های ( خاله های)آن متغیر و مابین حداقل 16 و حداکثر 30 می باشد.
سیمای فرهنگی تالش :
تالش دارای تاریخی بسیار کهن بوده و اولین اثر مکتوبی که به روایتی از آن نامبرده شده ،کتاب اوستا است . زبان رایج اهالی این شهرستان تالشی است . مردمان تالش چه مرد و چه زن بعلت مشغله زیاد و انجام کارهای زراعتی ، دامداری ، باغداری ، زنبور داری ، و صنایع دستی دارای اوقات فراغت زیادی نمی باشند . زنان روستایی همانند مردان کارهای شاق و سنگین انجام می دهند . رسوم قهوه خانه نشینی در تالش محدود است . منطقه تالش از نقاط صادر کننده کارگر بوده که این مسئله در نواحی ماسال و شاندرمن بیشتر است .
« تالشه غزل »
جانه رو
تالشَه گیریه بْهار چْه باصفایه جانه رو الاله بندَ سَرون مثل چرایه جانه رو
گوسندو ن زنگَه ستا ، شوومنه ئن هِیَ هِیا ای وَری اِسبه گره ، ای ور هَرایَه جانه رو
واشْ و سَوزه پِرومه زنده آبَه جنگل و کوه بَهاری سَوزه هَمه دَردی داویه جانه رو
گیریه بندی چمه کوه آو پِگلِه لاری دَبو هْنته صافَه کِ تِ وای اِم شب چِرایَه جانه
ای وَری صْبی هوا ، ای وَری سلّومه آ سَوزه و دشت و دومَن ، چِه دلگشایه جانه رو
هی موا چه بو چه بو ، غمی برکه دلی کوه دِ ت ِرا فرصت نِبو ، عمرر کتایه جانه رو
صاف آکَه اشت سینه ، تِل مَبه مردمی نه نَخِنو گوشت بَندینه ، مَگه جْدایه جانه رو
هر کی هِمَت نداره ، دیل دِمُروَت نداره اگه قارون نی ببو ، هَنی گْدایه جانه رو
اِشْته دیل کِ صاف بوبو، نور خدا اَی دتاوه چْ م دِشمن ، همه اْم رنگ و ربایَه جانه رو
کسی نه ستم مکه ، خلکی حقی کم مکه اشت راست را بِشه ، سَرِر کفایه جانه رو
هر بَلا اْشته سَر آ، خدا نَه مَوا چرا چِه نظر ، هرچی بْخا همه بجایه جانه رو
اِم ایلَه تالشَه غزل ، چَمَه وَردِ دَرْ مثل گولَه باغی مینَه کو، ای گولَه تایَه جانه رو
اردشیر عابدی 1382/09/12