داستان حماسی ، لدوله ، یا ؛ لدوبه ، یا ، ممود به ، قوم تالش
داستان حماسی ، لدوله ، یا ؛ لدوبه ، یا ، ممود به ، قوم تالش
« لدوله » ، داستانی حماسی از گذشته های دور
تقی اسکندری تاسکوه
پژوهشگر، نویسنده و مستندساز
« توضیح شریف: مجموعه حماسی لدوله یکی از داستان های ماندگار فرهنگ تالش است که در نقل و روایت آن بعضاً پارادوکس و یا اشتباه رخ می دهد و در گذشته و در مقاطع مختلف شرح این واقعه حماسی از سوی صاحب نظران و پژوهشگران محلی به طرق مختلف بیان شده است. برای نمونه اینکه افراد گاهی لدو را خواهر ممود معرفی نموده اند، در حالیکه لدو با ممود دو برادر بودند و گاهی هم مقالاتی لدو را سگ آن واقعه عنوان نموده اند. اما با توجه به پژوهشهای صورت گرفته و منابع قابل استناد ، بسیاری از روایت ها و تعابیر از این موضوع دارای اشکالاتی است، لذا در جهت شفاف سازی موضوع در ذیل ، مقاله ای به کوشش تقی اسکندری تاسکوه تعریف می گردد، که در آن پژوهش و مطالعه ی ارزنده ای پیرامون این موضوع صورت گرفته است.
امیدواریم این نوشتار دریچه ای برای نقد و گفت و گو درباره ی فرهنگ و تاریخ و ارزش های فرهنگی ، اسطوره ای و حماسی قوم تالش باشد تا در جهت اشاعه و بالندگی فرهنگ تالش گام ارزشمند و شایسته ای برداشته شود و مبنای پژوهش های تاریخی و فرهنگی به اظهار نظر و نگارش در باب مسائل فرهنگی تالش بر اساس پژوهش علمی ، درایت و ذکاوت ، تحقیق و بررسی و دانایی محوری باشد. در خاتمه با تشکر از تمامی کسانی که به دست اندرکاران این نشریه منت گذاشته و برایمان مطلب ارسال می کنند ، شما را به خواندن مقاله ی ذیل دعوت می کنیم ».
با توجه به اینکه مورخین به قدمت زیستی تاریخی قوم کهن تالش اتفاق نظر دارند و پیدایش این قوم را به چندین هزار سال قبل از میلاد حضرت مسیح ( ع ) نسبت می دهند ، نگارنده نیز براین عقیده است هرقومی بعد از پیدایش به طور رسمی در جستجوی فراهم نمودن امکانات و برطرف کردن نیازهای اولیه ی زندگی از قبیل: خوراک ، پوشاک ، سرگرمی ها و غیره می باشد که پیدایش موسیقی و ساز آنرا نیز شامل می شود. در نتیجه کسانی که بدون ارائه سند و مدرک ، داستان حماسی لدوله قوم تالش را به دوران مغول و یکی از سازهای موسیقی آن را به چوگور که یک سازموسیقی بسیار دلنشین آذری است نسبت می دهند باید به آنها پاسخ داد،که اینگونه نیست . زیرا برای واقعه حماسی لدوله قوم تالش به هیچ وجه نمی توان زمان و مکانی تعیین نمود امروزه ملودی ها و آهنگ غم انگیز این داستان حماسی که با ساز نی هفتبند تالش ( تالشه له له ) به عنوان تنها ساز موسیقی کهن قوم تالش، از ادوار گذشته و از عهد باستان تا به امروز بوده است نواخته می شود، به عنوان سرود ملی این قوم نیزمحسوب می گردد. ملودی های این داستان که از هزاران سال پیش سینه به سینه به نسل حاضر سپرده شده است علیرغم فقدان سند و مدرک در خصوص داستان حماسی لدوله اما به دلیل ارزش فرهنگی و اهمیت موضوع ملودی های آهنگین آن همچنان در حافظه ی تک تک مردمان قوم تالش نقش آفرینی می کند.
لازم به ذکر است که تنها ساز موسیقی کهن قوم تالش نی هفتبند ( تالش له له ) و نام این داستان نیز لدوله می باشد . زیرا در واقعه ی حماسی تاریخی لدوله آن دختر که خواهر لدو وممود می باشد با نواختن نی هفتبند تالش یا تالشه له له برادران خود را از سرقت و غارت مال و اموالشان باخبر می کند.
توضیح اینکه :
بنابه گفته ی زنده یاد استاد احمد روشن نوازنده چیره دست نی هفتبند تالش ( تالشه له له)، نام خواهر لِدو و ممود ، زِیبَر( ( ZEIBAR ، بوده است.
داستان حماسی لِدوله، لدوبه ، یا ، ممودبه، قوم تالش را به شرح زیر به روایت می نشینیم.
در گذشته های بسیاردور دو برادر به نامهای لدو ،و، ممود ، همراه تنها خواهرشان ، به نام ، زِیبر ، در مناطق مختلف سرزمین تالش با شغل رمه گردانی (دامداری ) و کوچ نشینی و عشایر ی زندگی می کرده اند، طبق معمول در یکی از روزها برادران، زیبر، با هماهنگی و اطلاع خواهرشان برای انجام کاری از مسیری مشخص به محلات و مکان های دیگری رفته بودند ( شاید هم برای تهیه ی هیزم و علوفه دامی راهی جنگل شده بودند ).
لازم به ذکر است : که موضوع تاخت و تازها و چپاول تا اواخر حکومت خاندان قاجاریه و تا نیمی از حکومت پهلوی ادامه داشته است و در این دوران نیز افرادی غارت گر و سارق و راهزن از اقسی نقاط در ارتفاعات ییلاقی بند یا در منزلگاه های تابستانی برای به یغما بردن احشام و دام های تالش ها حمله ور می شدند و حتی بین طرفین قتل و غارت های سنگین و درگیری های شدیدی نیز به وجود می آمد که نام گروه سارقان در عرف محل وبه زبان تالشی به عنوان « شای سمند » یا شاهسون ها بوده است و تالش ها برای در امان ماندن از اینگونه تهاجمات غافلگیرانه با جمع آوری دامهایشان ضمن مبارزه و جنگ و جدل با آنان مناطق جنگلی پایی دست ییلاقات که به زبان تالشی به آن دومن گویند پناه می بردند.
داستان حماسی لدوله دو ویژگی بارز دارد که عبارتند از 1- شجاعت ، مردانگی ، ایثار و از هر نظر قهرمان بودن 2- لدو و ممود از دامداران طراز اول زمان خود بوده اند و به دلیل اینکه در منزلگاه های دامی شان ( پارگاه ، ولره سرا ) طبق معمول نی هفتبند تالش ( تالشه له له ) موجود بوده ، لذا آن دو برادر و خواهرشان، زیبر ، در نواختن نی هفت بند تالشی مهارت خاصی داشتند بطوریکه خواهرشان وقتی که به اسارت اشرار و سارقان در می آید برای آگاه کردن برادرانش در طول مسیر جهت رهایی از دست سارقان راهزن، از تنها سازی که می توانست استفاده کند و او و تمامی احشام و زندگیشان را از خطر غارت و سرقت نجات دهد نی هفتبند تالش ( تالشه له له ) بوده است .
به هر صورت بعد از گذشت چند ساعت از حرکت برادران، عده ای راهزن و شرور وارد محوطه و منزلگاهشان می شوند. وقتی راهزنان سارق، محوطه ی آنها را با آن همه حشم و چهار پا ( گاو، گوسفند ، بز و اسب ) با سایر وسایل زندگیشان با حضور یک زن و چند نفر رمه بان می بینند ، بلافاصله در جهت به یغما بردن کلیه ی احشام و وسایل و زندگیشان دست بکار می شوند.
توضیح اینکه : تالش ها از گذشته های دور تا به امروز علاوه بر کوله باری که خود همواره در کوچ ها ( قشلاق و ییلاق کردن ها ) بر دوش خود دارند، همیشه از اسب ها به عنوان باربران اصلی ، گاوهای نر ( ورزاها و بزهای نر ( نچه ها ) به عنوان سایر وسایل باربری نیز استفاده می کردند و می کنند.
آنگاه راهزنان و سارقان ضمن حمله و هجوم به منزلگاه دامی آنان ، شروع به غارت اموال و بستن بارو اثاثیه بر پشت اسب ها ، نچه ها و گاوهای نر ( ورزاها )، کلیه ی احشام آنها را از قبیل : گله ی گاوها با گوساله هایشان ، گوسفندان با بره هایشان ، بزها با بزغاله هایشان و ایلخی اسب ها با کُره هایشان را جمع آوری نموده و با بستن دست های رمه بانان حاضر در منزلگاه و با برداشتن لباس های گله بانان اعم از باشلاق و نمدهای پشمی ( کوله نمه ) و همچنین سگ های گله را با زنجیرهای مخصوصی که به گردنشان بسته می شود و به زبان تالشی به آن اسبه زنجیل گویند، سگ های ماده را با توله هایشان و ورزاها و نچه ها ر ا با بارهایشان همچون سیاه چادر و و غیره و با به اسارت گرفتن خواهرشان مال و اموال آن ها را به یغما می برند.
اما قبل و یا در حین حرکت دادن احشام از آنجایی که احشام رمه داران مناطق تالش عموماً با صداها ، آواها ، نواها ونوازش های صاحبانشان آشنا هستند لذا در کوچ ها و نیز در جابه جایی ها از دیگران تمکین نمی کنند. در نتیجه هنگامیکه احشام توسط سارقین به باد چوب وچماغ گرفته می شوند ، گله های منزلگاه متوجه می شوند که افراد غیر ، در حال کوچ دادنشان هستند لذا از اطاعت آنها سرپیچی می کنند و علیرغم به جان خریدن آن همه چوب و چماغ ، در دور منزلگاه شروع به چرخش و دویدن می کنند و از راه افتادن در مسیری مشخص خودداری و شروع به نعره کشیدن ، شیهه سر دادن ، به به ، و ، مع مع کشیدن گوسفندان و بره ها و بزها و بزغاله ها و نعره ی گاوها ( گا گرنه ) و غیره نموده و در این حالت محیط اطراف را وحشت زده و شلوغ و پر از هیاهو می کنند .
لازم به ذکر است سگ های درنده را برای جلوگیری از حمله ور شدن به خود و دیگران با زنجیرهای مخصوصی می بندند که به زبان تالشی به آن اسبه زنجیل گویند.
راهزنان و سارقان هنگام ورود به منزلگاه دستها و دهان( زیبر )خواهر لدو و ممود را بسته و وی را کتک کاری می کنند و هنگام حرکت دادن دامها ، وقتی خواهر وضعیت اسفبار دامهای خود را در حال کتک کاری می بیند، به طریقی آنان را متوجه می کند که دهانش را باز کنند تا چاره ای بیاندیشد واز سروصداهای مهیب دامها ناشی از ضربات چوب و چماغ راهزنان که فضای منزلگاه و محیط اطراف را پرکرده بود رهایی یابند.
تا اینکه به دلیل خستگی و درماندگی راهزنان اشرار از وضع موجود و سردرگمی که به آن دچار شده بودند بناچار دهان آن دختر را باز می کنند تا نظراتش را در خصوص ماجرا جویا شوند آن دختر به اسارت رفته با نهایت زیرکی و تدبیری که در طول مدت اندیشیده بود و مهمتر از همه اینکه می دانست که برادرانش به کدام منطقه رفته اند به آنها می گوید شما با این روشها و کارهایی که جهت حرکت دادن دامها در پیش گرفته اید درست نیست.
اگر اجازه بدهید با توجه به اینکه احشام با صداها و نوازش هایم آشنا هستند و از طرفی با نی هفت بندی که همیشه آن را می نوازم ، عادت و علاقه ی خاصی دارند. اجازه دهید نی هفت بند برادرانم را که معلوم نیست به کجا و از چه مسیری رفته اند بر دارم و ضمن نواختن تالشه له له در جلوی دامها حرکت کنم و همچنین علاوه بر له له نوازی با اصوات تالشی آن ها را صدا زنم آن وقت خواهید دید که چگونه این همه دام و حشم وسایر متعلقات آنها به صورت خودکار و بدون دردسر و حتی بدون دومله رون یعنی افرادی که در کوچ ها در پشت سر دامها قرار می گیرند و از انها مواظبت نیز می کنند پشت سرم به حرکت در خواهند آمد.
سارقان غارتگر نیز به این دلیل که سردرگم شده بودند و نیز به دلیل عدم تمکین دامها از فرامینشان ، عرصه را به خود تنگ می دیدند ، در نتیجه مجبور به عملی کردن پیشنهاد آن دختر می شوند.
روایت چنین است که آن دختر نی هفتبند تالشی یا ( تالشه له له ) را بر می دارد و سوار بر اسب می شود و با نواختن تالشه له له در جلوی دام ها زیرکانه در مسیری حرکت را آغاز می کند که برادرانش از آن مسیررفته بودندو بدون آنکه غارتگران و راهزنان از آن موضوع کوچکترین اطلاعی داشته باشند نوای حماسی ، حزن انگیز اما در عین حال قهرمانانه ای را که ، زیبر ، خواهر لدو و ممود برای آگاهی و اطلاع رسانی برادرانش از وضعیت گرفتار شده ی موجود به منظور امداد و نجات می نوازد به نام داستان حماسی لدوله یا ممود به ؛ یا لدوبه قوم تالش می باشد که ملودی های آن به شرح زیر است:
متن موسیقیایی داستان حماسی لدوله ، یا ، لدوبه ، یا ، ممود به قوم تالش در قالب ملودی های آن .
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به ترجمه:لدو ، و ، ممود در در این داستان باهم برادر بودند.
اْسبه با، زنجیل شه سگ با زنجیر رفت ( سگ ها را با زنجیر بودند).
ورزا با، پالون شه گاو نر با پالان رفت ( گاوهای نر را با پالان هایشان بردند).
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو ، و ، ممود ،بیایید ومن و احشاممان را از دست سارقان نجات دهید.
لدو جان، ممود جان برادرجان لدو ،برادرجان ممود
رمه با ،شومنه شه گله ی گوسفندان را باگله بان ( رمه بانان ) بردند.
شونه (شومنه ) ، با باشلاق شه گله بان ( رمه بانان ) را با باشلاق ( باشقلاق هایشان ) بردند.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو ، و ، ممود، بیاییدو به دادم برسید.
اسبه با زنجیل شه رمه شه بَند پشه سگ را ( سگ ها را ) با زنجیر ( زنجیرهایشان ) بردند .
لدو جان، ممود جان برادرجان لدو ،برادرجان ممود .
لدوجان مَمود، رمه شه برادرجانم لدو گله گوسفندها را بردند.
ممودی دَسی له له شه له له ممود را هم بردند.
لدو جان، ممود جان برادرجان لدو ،برادرجان ممود.
مْن شون بردَه رمه نه مرا بردند با گله ی گوسفندان.
صدو سیگله وره نه با یکصد و سی رأس بره مرا بردند.
لدو له، ممود له برادرم لدو ،برادرم ممود
شترمون با بار شه شتر ( شترهای مان ) با بار رفتند
رمه مون بند پشه گله ی گوسفندانمان به سوی بند ییلاق رفتند.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو ، و ، ممود، بیاییدو به دادم برسید.
صدوسی، وه ره شَه صدوسی رأس بره های گله گوسفندان را بردند( یکصد وسی بره رفت ) .
شومنه ( شونه ) با ، نَمه شه رمه بان با پوشش نمدی رفت ( رمه بانان را با نمد های پشمی شان بردند).
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود ،بیایید .
رَمه با ، وه ره شَه رمه ی گوسفندان را با بره هایشان بردند.
گارَم با ،مونده شَه گله ی گاوها را با گوساله هایشان بردند.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .
نچه با ، چادر شَه بز های نر با چادر رفت( منظور بزهای نر را با چادرهایشان بردند).
مادون ( مایدون ) با، کِره شه اسب ماده با کره رفت ( اسبهای ماده را با کره هایشان بردند ).
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود ،بیایید .
لسی دارِ نَه مَنه چوبدستی دارد نُه (9) من وزن دارد
برده نبو رمه نه نمی توان آن را به همراه گله برد
خالا بِمِر برا را خواهر بمیرد برای برادرش و
برا دسی خِنه را برای حنای دست برادر
براجانم ، کا بَرشه برادرم ( برادر جانم ) به کدام طرف رفت.
ممودی دسی، له له شَه نی هفت بند (تالشه له له )ممود ،را نیز بردند.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .
براجانم، کْنتَه شَه برادرم ( برادر جانم ) به کجا رفت.
اسبی ، پَلاس دُم بَرشه یراق های اسب هایمان از ناحیه ی دُم بر زمین افتادند.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود ،بیایید .
برایِنم ،کاشینَه برادرانم به کجا رفتند
چَمَه ، مالِن کْ شین تمامی مال و اموالمان را که بردند
بوره گوسند لار پِشه گوسفند بُر برای خوردن اب به طرف ،لار ( خزانه آب ) رفت.
سره کلاه ،دُم بَرشه کلاه قرمز رنگتان بر زمین افتاد و از دست رفت.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .
مالِن شینَه، زنگینه تمام گله هایمان را با جرس ها و زنگوله های بسته شده برگردنشان را بردند.
اسبن شینه، الخی نه اسب ها را به صورت ایلخی ( گله ای ) بردند.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود بیایید .
بْزِن شینه ،کولَه نَه بزها را با بزغاله هایشان بردند.
دِلِن شینَه ،کْته نه سگ ها را با زنجیرهایشان بردند.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .
موندن شینه، گااونَه گوساله ها را با گاوها ( مادرانشان ) بردند.
بارِن شینَه ، اَسبونَ اثاثیه و لوازم زندگی مان را با اسب ها بردند.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .
براجانم ،کا بَر شَه برادرم ( برادر جانم ) به کدام طرف رفت.
چْمْن ، دْچِمی سو شَه بینایی هر دوچشمم را ازدست داده ام.
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .
براجانم ، کنته شه برادرم ( برادر جانم ) به کدام طرف رفت.
آرننگاه ، سرا نَه از محوطه ی ییلاق آرننگاه شفت .
سییاهمزگی بندی نه از محل بند ییلاق سیاهمزگ شفت.
تولاوی بره نه از مسیر ورودی ییلاق تولاوی بره ، شفت.
لپوندانی سَرینه از محل ییلاق لپوندان شفت.
پونِسَه گیریه، پِشتی نه از پشت ییلاق پونس ،فومن.
گردابی ، تْکی نَه از روی قله ی ییلاق ، گرداب فومن.
دیزابه گیریه ، بنی نه از پایین دست ییلاق دیزابه فومن
صالِح کوره ، وه رینه از کنار ییلاق ؛ صالح کوره ،فومن.
شاه پلِینی ، سری نه از محل قله ی ،شاه پلین ،شاندرمن.
بَرزه تْکی ، سْرا نَه از کنار محوطه ی برزه کوه رضوانشهروتوالش.
مولومه بندی، وری نَه از محل قله ی فرحزاد شاه معلم ماسال، یا، ماسالی مولومه بند.
خندیله پِشتی ، سرا نه ازکنار محوطه ی ییلاق خندیله پِشت ماسال.
الاله پشتی بندی نه از محل یال الاله پِشته بند ماسال ( مشهد میرزا ).
کَلکاپِشتی، بَره نه از مسیر ورودی به قله ی زیبای ییلاق کلکاپشت ماسال.
کِرمانکشی دره نَه از حاشیه ی رودخانه ییلاق کرمان اسالم توالش.
آق اِولِری، ژی یه نه از بغل کوه ییلاق باستانی آق اولر هشتبر توالش.
سوباتانی، بندینه از محل بند ییلاق سوباتان.
خشکَ دریا ،لِوینَه از کنار دریاچه ی خشکه دریای شاندرمن.
ایستیلَ گیریه ، سرا نه از محوطه سرای ییلاق استیل اسالم.
الماسَه ، بندی تکینه از روی بند ییلاق الماس اسالم توالش.
هیرونه بندی ، سری نه از محل ارتفاع ییلاقی ( بند ) ییلاق هیرون ( هیران ) آستارا
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود، بیایید .
مشنده گیریه بنی نه از پایین ییلاق مشند آستارا
سیچه گیریه بندی نه از بند ییلاق سیچه ی آستارا
بندی سری ، دوایَه در ارتفاعات ییلاقات ( بندییلاقات ) دعوا و درگیری است.
ممودی ، لسی ستایه ( صتایه ) صدای، سره فتره لس، ممود ، به گوش می رسد ( فتره لس یا همان گرز تالشان).
لدوله ، لدوله ، لدوبه ، ممود به برادرانم لدو، و، ممود ،بیایید .
لدوجان ، ممود جان لدوجان ، ممود جان ،
برا لِه ، آرَه س بِه، بتیل بِه، ویرَه س به برادرم ( برادرانم ) ، بیا به دادم برس ، سریع بیا ، زود بیا
خلاصه اینکه : « ممود » و « لدو » که در ارتفاعات ییلاقی واقع در مسیر حرکت خواهرشان ، زِیبر بنابه روایات و نقل و قول های متعددی پس از رسیدن به هم ، با سارقان احشام و اموالشان درگیر می شوند بطوریکه صداهای خله ( خِله زدن ) یا همان تالشه خِله که ارتباط تالش ها از راه دور می باشد ونیزصداهای سره فتره لس ( چوب دستی های قرص و محکمی را که از درختچه ی ازگیل درست نموده و در آتش آن را به رنگ خرمایی یا قرمز رنگ در می آورند و به عنوان ابزار دفاعی تالشها در همه جا محسوب می گردد)، و به گوش خواهرشان می رسد و آن خواهر با نواختن نی هفت بند تالشه له له جریان درگیری و مبارزه را به شرح ذیل عنوان می کند.
لدوله ، لدوله ، بندی سری داویه ، ممودی لسی صتایه ( ممودی لسی ستایه ).
سپس لدو وممود متوجه سرو صداها و به ویژه صدای نواختن نی خواهرشان می شوند زیرا آنان صدای تالشه له له خواهرشان را می شناختند. آنها متوجه می شوند در ملودی هایی که خواهرشان می نوازد اسامی انها نیز وجود دارد. در نتیجه آن دو برادر ( لدو، و، ممود ) بلافاصله با چوبدستی هایشان به صورت مخفیانه و بدون هیاهو به سمت مسیر نی نوازی خواهرشان حرکت می کنند، بطوریکه ظرف مدت خیلی کوتاه خودشان را به آن نواحی می رسانند و با مشاهده ی آن صحنه ی اسف بار به دلیل شجاعت و دلیری خاصی که داشتند و از این جهت شهره ی خاص عام نیز بودند بی محابا به سارقین و راهزنان که تعدادشان نیز زیاد بود، حمله ور شده و همه ی آنها را به درک واصل می کنند و تمامی هستی و احشام به سرقت رفته ی خود را به همراه خواهر اسیرشان ( زِیبر ) آزاد نموده و باز پس می گیرند و مجدداً راهی منزلگاه دامیشان می شوند و به زندگی دامداری عادی خود ادامه می دهند و بدین ترتیب این داستان حماسی ملی قوم تالش نیز به پایان می رسد.
با تشکر از خدمات کامپیوتری مهندس سجاد محمدی نیلاش